تدبر در قرآن، کلید درک و فهم آیات این کتاب آسمانی است و خداوند مکرراً افراد را به تدبر در آیات دعوت کرده است. اینکه تدبر در قرآن به چه معنا و مفهومی است، اهمیت و ضرورت آن چیست و چگونه باید انجام شود، موضوعاتی است که خبرنگار ایکنا اصفهان، در خصوص آن گفتوگویی با محمدرضا آرام، قرآنپژوه و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد واحد تهران مرکزی داشته است که بخش اول آن در ادامه تقدیم مخاطبان شده و بخش دوم در روزهای آینده منتشر میشود:
ایکنا ـ منظور از تدبر در قرآن و اینکه قرآن خطاب به مخاطبان خود میگوید چرا در این کتاب آسمانی تدبر نمیکنید، چیست؟
پیش از بحث مفهومشناسی تدبر، ابتدا مختصری در مورد اهمیت و وجوب تدبر صحبت میکنم. چه بسا یکی از مسائلی که با وجود سفارشهای مؤکد قرآن و سنت و سیره پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) کمتر به آن توجه شده است، نپرداختن به اصل اهمیت و وجوب تدبر است که اگر توجه لازم صورت گیرد، انگیزههای ورود به تدبر نیز به تبع آن افزایش مییابد.
سه آیه از آیات قرآن کریم به وضوح اهمیت و وجوب تدبر را نشان میدهد. آیه اول، آیه ۲۹ سوره «ص» است که میفرماید: «كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ؛ (این قرآن بزرگ) کتابی مبارک و عظیمالشأن است که به تو نازل کردیم تا امت در آیاتش تفکر کنند و صاحبان مقام عقل متذکر (حقایق آن) شوند». این آیه با «كِتَابٌ» شروع شده و لفظ مقدس کتاب به صورت نکره در ابتدای کلام لله آمده و این نکره بودن از جهات مختلف قابل تدبر است. شاید یکی از وجوه مفهومی نکره بودن این است که قرآن به دلیل کلامالله بودنش آنچنان عظیم، سترگ و شگفتانگیز است که انگار ناشناخته مانده است. هم به دلیل ناشناخته بودن نکره و هم به دلیل آسمانی بودن و انتساب به ذات اقدس الهی ناشناخته مانده است و با تمام اوصافش که یکی از آنها بیان للناس است در عین حال كِتَابٌ و ناشناخته به حساب میآید. این یکی از خصوصیات عجیب کلامالله محسوب میشود که در اینجا به ظاهر آن را به عنوان قرآن مکتوب قلمداد میکنیم. پس این کتاب از حیث عظمت و مراتب نزول و کلامالله بودن، ناشناخته است و کلاماالله بودن فصلی بسیار عجیب در این کتاب محسوب میشود.
همین کتاب که عظیم و ناشناخته است و از یک منظر به دلیل عظمتش دور از دسترس فهم ما قرار دارد، اما خداوند در وصف این كِتَابٌ میفرماید: «أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ». یعنی این کتاب مراتبی از سیر نزولی را داشته تا به دست تو رسیده است که قبلاً مصداق برجسته آن، وجود مقدس و مطهر پیامبر اکرم(ص) بود. اولین ویژگی این کتاب این است: «مُبَارَكٌ»، پر از خیر و برکت، یعنی باب مُفاعَل که در اینجا به صورت مصدریت به کار رفته و این کتاب مصدر برکت است. مبارک در باب مُفاعَل یعنی مصدر و سرچشمه برکت، و آنچه از این کتاب میجوشد، تماماً برکت و فراوانی خیر است، هم از نظر ظاهر و هم از نظر باطن. از هر زاویه و وجهی به این کتاب نگریسته شود، پر از خیر و برکت است. آیه ۲۹ سوره «ص» هدف از نزول آن را نشان میدهد: «لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ»، یعنی هدف از نزول تدبر در آیات است. نمیگوییم تدبر در آیات هدف غایی از نزول است، اما قطعاً یکی از اهداف بزرگ در نزول قرآن، تدبر بوده است. لام در «لِيَدَّبَّرُوا» وجوب و التزام را نشان میدهد، حالت استحبابی ندارد و از دیدگاه شخصیم، یک ضرورت دینی مثل وجوب نماز است؛ یعنی یک فراخوان عمومی و همگانی برای تدبر در آیات. وقتی صحبت از تدبر میشود، میگوید: لیدبروا آیاته، یعنی اصلاً مخاطب را هم مشخص نمیکند و نمیگوید مثلاً علما و اندیشمندانی که عربیدان هستند، میتوانند تدبر کنند. در واقع هیچ استثنا و تخصیصی در مخاطبان دیده نمیشود. هر مخاطبی که قرآن را قرائت میکند، ملزم به تدبر در آیات آن است. وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ، از لابلای تدبر است که بحث ذکر به معنای واقعی قرآنی ایجاد میشود، نه آنچه ما در فهم بشری از ذکر میبینیم. کسانی که تدبر میکنند، قطعا از این تدبر به ذکر میرسند و صاحبان ذکر نیز اولوالالباباند، یعنی کسانی که از فهم صحیح برخوردارند. این آیه در همان معنای ظاهریاش اهمیت و وجوب تدبر را میرساند.
آیه 24 سوره «محمد» تعبیر تقریباً توبیخآمیزی دارد، میفرماید: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛ آیا به آیات قرآن نمیاندیشند؟ یا [مگر] بر دلهایشان قفلهایی نهاده شده است؟». این آیه مثل پتک سنگینی است بر قلبهایی که اهل تدبر نیستند و در همان مفهوم ظاهریاش به صراحت نشان میدهد کسی که قرآن میخواند و گرایش و کششی به فهم قرآن ندارد و یا هیچ جهد و تلاشی برای فهم حتی حداقلی از آیات نشان نمیدهد، یک علت بیشتر ندارد و آن اینکه بر قلبش قفل زده شده، و این خیلی خطرناک است. نمیدانم چقدر میتوانیم با این آیه ارتباط برقرار کنیم و چقدر این آیه میتواند ما را تکان دهد؟ خدا با این آیه نهیب میزند. این یکی از وظایف فراموش شده نه فقط مسلمانان بلکه هر انسانی است که مخاطب قرآن محسوب میشود و قطعا همه مردم از همه مکاتب مخاطب آن هستند، هدایتگری قرآن برای متقین بحثی جداگانه است. قرآن با أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ هماوردی میکند، یعنی شانیت قرآن آنقدر بالاست که هم دعوت به تدبر میکند و هم میگوید اگر اهل تدبر باشید بدانید که قطعا یکی از قفلهای قلبتان را شکستهاید و این مرحله بزرگی است. یعنی به سرزمین قلبتان اجازه داده شده که نور قرآن و فهم آن به قلبتان بتابد. اگر این اتفاق نمیافتد، باید به فضای سرزمین قلبتان از حیث تابش انوار الهی شک کنید و این یک نهیب بزرگ است که نشان میدهد یکی از شیوههای تدبر در قرآن، شکستن و از بین بردن قفلهای قلب است. هر قلبی قفلهای خاص خودش را دارد که باید آن را پیدا کند. از طرف دیگر، نشان میدهد که تدبر در قرآن امری نیست که فیالبداهه و هر زمان که خواستیم اتفاق بیفتد، بلکه به مقدماتی نیاز دارد.
آیه 82 سوره نساء نیز در اهمیت وجوب تدبر با همین لحن ولی در مفهومی دیگر میفرماید: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا؛ آیا در قرآن از روی فکر و تأمل نمینگرند؟ و اگر از جانب غیر خدا بود در آن اختلافی بسیار مییافتند». این آیه بهترین پاسخ ممکن برای تمامی مستشرقان و صد البته برخی اندیشمندان داخلی است که با همان نگاه و قرائتهای ظاهری از قرآن به این نتیجه رسیدهاند که میان آیات گسستگی، اختلاف و تناقض وجود دارد، منتها نوع رویکرد و سوال مستشرقان با اندیشمندان داخلی در یک جا با هم فرق میکند. مستشرقان چون خارج از حوزه دین و ایمان، به قرآن نگاه میکنند، سوالاتشان را خیلی صریح میپرسند و میگویند وقتی قرآن میخوانیم، یکسری موضوعات متعدد و متکثر و حتی تناقضهایی در آن میبینیم و پراکندگی موضوع آنقدر زیاد است که نمیتوانیم درک کنیم این کتاب چگونه میتواند کلام الله باشد. این سوالات از قرون 17 و 18 وجود داشته و در حال حاضر نیز به صورت مکتوب وجود دارد. قطعا مستشرقان با این نوع نگاه به قرآن به این نقطه میرسند که مثل «جورج سیل» قرآن را ترجمه کنند و بعد در مقدمه آن بنویسند ما با ترجمه قرآن به این نکته رسیدیم که مولف قرآن، پیامبر است، نه الله تعالی. چه چیزی باعث شده آنها به این نتیجه برسند؟ آنها صراحتا این حرف را میزنند، ولی ما مسلمانان به دلیل اعتقاد قلبی خودمان به این سوالات توجه نکرده و آنها را کتمان میکنیم. در حالی که قرآن میگوید چه مستشرق باشید و چه مومن به قرآن، اگر به اختلاف ظاهری در آیات میرسید، به دلیل عدم تدبر است، که اگر تدبر میکردید و شیوههای مستند نه سلیقهای تدبر را بلد بودید، قطعا به این نتیجه و اختلاف نمیرسیدید.
ایکنا ـ کارکردهای درون متنی تدبر در قرآن چیست؟
در آیات قرآن ظاهراً موضوعات متعدد، متکثر و مختلف میبینیم، اما تدبر قرآنی عهدهدار نشان دادن پیوستگی میان همان آیات به ظاهر گسسته است که بحث ساختارمندی سورهها و ارتباط و پیوستگی و تناسب آیات پیش میآید. همه اینها با تدبر در قرآن قابل حل است. آیه 82 سوره نساء صرفاً اهمیت وجوب تدبر را نشان نمیدهد، بلکه بالاتر از آن به تمامی شبهات مستشرقان و البته بسیاری از اندیشمندان داخلی که این سؤالات و شبهات را کتمان میکنند، پاسخ محکم میدهد، آن هم پاسخی که قلب را اقناع میکند. نه اینکه بخواهیم صورت سؤال را حذف کنیم و به دلیل ایمانی که به نزول قرآن داریم، به این سؤالات بیتوجه باشیم. جالب این است که در هسته مرکزی مؤمنان به قرآن نیز این سؤالات وجود داشت، اما به دلیل ایمانشان به قرآن از این سؤالات رد میشدند و میگفتند ما نمیفهمیم که چه ارتباطی میان این آیات وجود دارد و همین که میدانیم این کلامالله است، کفایت میکند. ولی مستشرق هیچ التزامی به این نحو گویش ندارد و همه آنها از همین ظواهر قرآن تلاش میکنند این شبهه را ایجاد کنند که با توجه به تناقض و پراکندگی موضوعات چه بسا حضرت رسول(ص) به دلیل بشری بودن فهمشان این کلمات را کنار هم آوردند و وقتی تدوین قرآن تمام شد، به دلیل بشری بودن این کلام این اختلافات در آن طبیعی است. در 23 سال تدوین اتفاق افتاد.
یکی از گرایشهای مطالعاتی مستشرقان، گرایش تاریخی و تاریخمند بودن تدوین قرآن است. بسیاری از منابع مستشرقان در زمینه تاریخمندی که سعی میکنند گسستگی آیات را نشان دهند، ناظر بر روایات اهلسنت است. این را بدانید که تنها شیوه پاسخگویی به تمام این شبهات، تدبر در قرآن است و این اهمیت وجوب تدبر را میرساند. همینقدر کسی بفهمد چقدر تدبر لازم است، به خودی خود انگیزه مناسب برای یادگیری شیوه نه ذوقی و سلیقهای بلکه مستند در سنت پیامبر اکرم(ص) و شیوه تفسیری اهلبیت(ع) به ویژه امام رضا(ع) و صادقین(ع) را ایجاد میکند. درست است که شاید کتاب مدونی در این زمینه پیدا نکنیم، ولی در منابع روایی وقتی راجع به آیهای از حضرت رسول(ص) یا یکی از ائمه(ع) پرسیدهاند، آن حضرات در شیوه بیان مفهوم آن آیه، به نوعی شیوههای تدبر را نیز نشان دادهاند. همین کنکاش و پژوهش در نوع مفهومیابی آیات از دیدگاه اهلبیت(ع)، ما را به شیوههای مستند تدبر نیز میرساند. در زمینه تدبر کموبیش کارهای خوبی انجام شده که قابل تقدیر است، ولی کافی نیست. این تلاشها اگر منتج به این شود که در جامعه گرایش همه افراد اعم از مذهبی و غیرمذهبی و از طیفهای مختلف را به این وظیفه و وجوب فراموش شده قرآنی سوق دهد، از آن به عنوان اتفاقی میمون و مبارک یاد میکنیم؛ ولی اگر این اتفاق نیفتد، بدانیم که نیاز به بازنگری داریم و حتما باید وجوب و اهمیت تدبر نه در لابلای کلمات بلکه به عینه و در عمل آموزش داده شود. این موضوع میتواند از سنین کودکی هم با شیوههای درست خودش اتفاق بیفتد.
ادامه دارد......
انتهای پیام