مسئله غدیر، مسئله انسان و فریاد غدیر فریاد انسان است
کد خبر: 3915422
تاریخ انتشار : ۱۸ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۹:۳۸

مسئله غدیر، مسئله انسان و فریاد غدیر فریاد انسان است

علامه محمدرضا حکیمی می‌گوید: مسئله غدیر، مسئله انسان است و فریاد غدیر فریاد انسان. و این حقیقت، زنده است و دفاع و یادآوری آن وظیفه است، تا روزی که زندگی باشد و انسان و روز.

مسئله غدیر، مسئله انسان است، و فریاد غدیر فریاد انسان

به گزارش ایکنا از اصفهان، غدیر خم از جمله رویدادهای مهم، تاریخ‌ساز و شگرف تاریخ اسلام است. درباره غدیر کتاب‌های زیادی نوشته شده است. یکی از علمای تاریخ معاصر که به زیبایی درباره غدیرخم، مطالب عمیقی نگاشته، علامه محمدرضا حکیمی است. حکیمی در کتاب «حماسه غدیر» ابعاد تاریخی، کلامی و فرهنگی غدیر را بررسی کرده است. حکیمی در کتاب «بعثت، غدیر، عاشورا، مهدی» نیز به شرح واقعه غدیر خم پرداخته که بخش‌هایی از آن را در ادامه می‌خوانید: 

در میان راه مکه و مدینه، محلی است به نام جحفه در این محل، غدیر خم جای دارد. چون این آبگیر به شگل خم رنگرزان بوده است، و برخی قبایل صحرایی گاه در آن جامه‌های رنگ کرده خویش را می شسته اند، آن را «غدیر خم» نامیده‌اند. (غدیر یعنی آبگیر گودال در بیابان که آب باران در آن گرد آید.)

پیامبر اکرم (ص) در سال دهم هجری، به قصد انجام دادن اعمال حج، از مدینه به مکه سفر کرد. سفر پیامبر پیشتر به اطلاع مسلمانان نواحی مختلف رسیده بود. از این رو، جماعت‌ها و گروه‌های بسیاری برای اینکه اعمال حج را در حضور پیامبر انجام دهند، و آداب و مناسک حج را از خود پیامبر بیاموزند، به مکه آمدند، و همراه پیامبر حج گزاردند. پس از پایان اعمال حج و سخنرانی‌های چندی که پیامبر در مکه ایراد کرد، کاروان‌ها عازم بازگشت به مدینه شدند. اکنون نیز جماعت‌های بسیاری با پیامبر بودند. همه آمدند تا به صحرای کوهستانی جحفه رسیدند در کنار غدیر خم.

در این محل، جبرئیل فرشته وحی بر پیامبر نازل شد، و بر او فرو خواند: یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک، و ان لم تفعل فما بلغت رسالته، والله یعصمک من الناس. ای فرستاده رسول خدا! دستوری که خدا برای تو فرستاده است، به مردم برسان. اگر نه، تبلیغ رسالت نکرده‌ای! خدا خود تو را از شر مردم نگاه خواهد داشت.

با توجه به اینکه آن ایام، ماه‌های آخر عمر پیامبر بود (زیرا در حدود 70 روز پس از واقعه غدیر رحلت کرد) و فرستاده خدا همه احکام الاهی را تبلیغ کرده بود، معلوم است که این آیه مربوط به مسئله جانشینی است. این بود که پیامبر، پس از نزول آیه بالا در صحرای غدیر، درنگ کرد. و پس از ادای نماز ظهر، دستور داد منبری از جهاز (پالان) شتران ساختند. آنگاه فرمود تا همه آن جمعیت انبوه گرد آمدند. مورخان اهل سنت نوشته اند، در آن روز 120000 نفر در پای آن منبر حضور داشتند.

پیامبر در میان آن جمعیت انبوه و بزرگ، بر آن منبر بالارفت و درباره نزدیک شدن مرگ خود که پیشتر نیز در مکه بدان اشاره کرده بود سخن گفت. آنگاه وحی و دستور خداوند را درباره تعیین جانشین ذکر فرمود. و باز به مردم یاد آوری کرد که او پیامبر خدا بوده است، و احکام خدا همه را ابلاغ کرده است، و اکنون می‌خواهد آخر ین مسئله مهم دینی را بگوید.

آن گاه علی بن ابیطالب را پیش خود خواند. نخست او را در کنار خود نگه داشت. سپس دست او را گرفت و بلند کرد. و در چنان شرایطی، از روی منبر، با حضور آن جمعیت، و با آن وضعیت حساس، ( که در وسط راه و در میان دشت و سنگ و کوه، و در هوایی بسیار گرم، کاروان‌ها را متوقف ساخته بود) پس از خواندن آیاتی از قرآن و ذکر سخنانی مربوط به رسالت و جانشینی، و نزدیک شدن مرگ خویش، با صدای بلند فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه » هر کس من مولا و سر پرست و پیشوای او بودم، سپس این علی مولا و سرپرست و پیشوای اوست.

آنگاه دعا کرد در حق آنان که علی را یاری کنند، و نفرین فرمود آنان را که او را ترک گویند، و بی‌یاور گذارند.

پس از اینکه مراسم تعیین علی بن ابیطالب، برای جانشینی و خلافت، به وسیله پیامبر اکرم (ص) پایان یافت، و دین اسلام از نظر ادامه رهبری نیز کامل شد، و چگونگی سر پرستی امت پس از پیامبر روشن گشت، این آیه فرود آمد:
«الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا»
امروز دینتان را برایتان کامل کردم و نعمت (نعمت معنوی وهدایت ) را بر شما تمام ساختم، و اسلام را برای شما بر گزیدم تا دینتان باشد.
در این جا مردمان آمدند، و با علی بیعت کردند، و او را مولای خویش خواندند. یعنی دست او را فشردند و مقام او را پذیرفتند. با این همه پیامبر اکرم، برای اینکه مقام او را در مسلمانان کاملا روشن کند فرمود: او را امیرالمومنین بنامید.
برخی از مورخان نوشته‌اند که پیامبر، سه شبانه روز، در سرزمین غدیر ماند تا همه بتوانند با علی بیعت کنند.

صدها دانشمند از این واقعه یاد کرده‌اند

این بود خلاصه ای از واقعه غدیر، واقعه‌ای که از مسلم ترین مسائل تاریخ اسلام است، و صدها دانشمند از آن یاد کرده اند، مانند ابوریحان بیرونی، و خواجه نصیر الدین طوسی. فیلسوف معروف، فارابی نیز بر همین اساس، به تحلیل فلسفه امامت پرداخته است. ابن سینا نیز به موضوع نصّ(حدیث صریح غدیر)، در کتاب شفا، اهمیت داده است، و آن را بهترین راه برای تعیین جانشین دانسته است، همین طور بسیاری دیگر از علمای بزرگ شیعه. گذشته از علمای بزرگ شیعه -که همه موثقند و حجت- ده ها و ده ها دانشمند، و محدث، و مورخ، و مفسر از اهل سنت نیز، حدیث غدیر و واقعه آن را نقل کرده اند، مانند طبری و ابن اثیر و احمد حنبل.

و در این عصر، یکی از دانشمندان بزرگ ما، روحانی گرانقدر، حضرت علامه امینی، درکتاب عظیمی که به نام الغدیر بیش از 360 سند از کتاب های معتبر عالمان سنت گرد آورد. تا کنون 11 جلد از این کتاب به چاپ رسیده است.

سخنان پیامبر درباره جانشینی، پیش از غدیر

در اینجا باید یاد آوری کنیم که سخنان پیامبر اکرم (ص) درباره حضرت علی وامامت و خلافت او، و اینکه جانشین پیامبر فقط و فقط اوست، منحصر به حدیث و واقعه غدیر نیست. سخنان پیامبر در این باره بسیار است. از آن جمله است واقعه سال سوم بعثت، که خلاصه ایی از آن را می آوریم:

پیامبر اکرم تا سه سال پس از مبعوث شدن به پیامبری، دعوت خویش را علنی و عمومی نمی ساخت، و مردمان را اندک اندک و نهانی به اسلام فرا می‌خواند.

در سال سوم بعثت، مامور شد که عشیرۀ خویش را، آشکارا، به دین اسلام بخواند. در این هنگام، علی را مامور کرد تا چهل تن از سران و افراد قبیلۀ قریش را به مهمانی دعوت کند. دراین محفل، پیامبر اکرم، دربارۀ رسالت خویش از جانب خدا، سخنانی ایراد کرد، آنگاه فرمود: کیست که از هم امروز به یاری من بشتابد، و در تبلیغ رسالت به من کمک رساند، تا همو پس ازمن، خلیفه و جانشین من باشد؟

هیچ کس به این سخنان پاسخ نداد، جز علی، که به پا خاست گفت: من، ای پیامبر خدا، تو را در این راه، یاری می‌کنم.

پیامبر اکرم در خواست همکاری خویش را، در آن جمع، سه بار تکرار کرد، و در هر سه بار کسی پاسخ موافق نداد، مگر علی. اینجا بود که، در نوبت سوم پیامبر رو به علی کرد و فرمود: تو پس از من وصی و خلیفه و جانشین من خواهی بود.

دیگر از مواردی که پیامبر اکرم، به این مسئله پرداخته و آن را روشن ساخته است، حدیث معروف و مشهوری است که علمای سنی و شیعه، در ده‌ها، بلکه صدها، کتاب روایت کرده‌اند.
حدیث این است: من دو شی ء گرانقدر در میان شما باقی می گذارم، کتاب خدا (قرآن) و خاندان خودم ( یعنی علی و دیگر امامانی که اولاد پیامبرند.) شما مسلمانان هنگامی به گمراهی نخواهید افتاد، که به این دو چنگ در زنید، و از این دو با هم پیروی کنید.

بنابر این، این مسئله روشن بود که جانشین پیامبر نیز مانند خود پیامبر باید به امر خدا و از جانب خدا معلوم گردد. آیاتی از قرآن کریم نیز مردم را به این امر توجه داده بود، از جمله آیه 36 از سوره احزاب. چنان که پیامبر اکرم نیز، از نخستین روزهای اعلام رسالت، مردمان را به این امر توجه داد، یعنی در واقعه بنی عامر بن صعصه. واقعه این بود: هنگامی که پیامبر، دین اسلام را بر قبیله عرضه کرد و از آنان خواست که مسلمان شوند، رئیس قبیله گفت: اگر ما از تو پیروی کردیم، تو پیروز گشتی و دین تو پا بر جای شد، آیا پس از خود کار را به ما وا می‌گذاری ؟
پیامبر فرمود: «ان الامر الله یضعه حیث یشاء» کار دین به دست خدا است، به دست من نیست. او خود در هر جا بخواهد قرار می دهد، و به هر کس بخواهد می‌سپارد.

از نظر عقل نیز چنین است. چگونه می‌شود پیامبری از جانب خدا بیاید، سپس امت و دین خود را رها کند، تا مردمان بیایند و در آن تصرف کنند. در این صورت از دین چه خواهد ماند؟ و همین است که عاقبت کار به جایی می‌رسد که یزید بن معاویه، و متوکل عباسی خلیفه رسول الله باشند! دین یک نظام الاهی است. پس باید همه چیز آن الاهی باشند. و همین گونه هم بود. از این رو پیامبر اکرم بارها و بارها، در خلال تبلیغ و یاد دادن دیگر احکام دین، مسئلۀ جانشینی را نیز مطرح می کرد، و همواره علی را جانشین خود معرفی می‌فرمود. و از این جمله بود «واقعه غدیر» که شرح مختصر آن گذشت.

چرا حضرت علی(ع) برای جانشینی برگزیده شد؟

اکنون ببینیم علی(ع) که بود و چه فضائلی داشت که از جانب خدا برای جانشینی پیامبر اسلام و رهبری مسلمانان برگزیده شد؟

علی همان کسی بود که از خرد سالی در دامان محمد پرورش یافت و از میان مردان، پیش از همه دعوت پیامبر را پذیرفت، و اسلام آورد.

خواجه نصیر الدین طوسی می‌گوید: علی داناتر از همگان بود. حدسی نیرومند داشت. همیشه همراه رسول خدا(ص) بود. از همه بخشنده تر بود. پس از پیامبر، پارساتر و عابدتر و فرزانه ترین مردم بود. ایمانش بر همه مقدم سخنش از همه فصیح تر، و رأیش از همه درست تر بود. به حفظ کتاب خدا و اجرای احکام آن از همه بیشتر توجه داشت.
توماس کارلایل، مروخ و متفکر انگلیسی می گوید: علی جوانمردی بلند قدر و بزرگ نفس بود. از چشمۀ وجدانش مهر و نیکی سیل آسا سرازیر می‌گشت. در دلش شعله های دلاوری و پهلوانی زبانه می کشید. شجاع تر از شیر ژیان بود، اما شجاعتی آمیخته با مهربانی.
بولس سلامه، حقوقدان مسیحی بیروتی می‌گوید: علی در قضاو ت، تبعیض نمی‌نهاد. آنچه را بایست به مردم بدهد به طور مساوی می‌داد. میان ارباب و بنده فرق نمی‌گذاشت. وضع رقت بار فقیران و یتیمان چنان در او اثر می کرد که حالت غریبی به خود می‌گرفت. او به چشم می دید که مردم، درد و رنج زندگی را مانند هماهنگی شعر حس می‌کنند.

آری، علی به رایگان و بی جا برگزیده خدا نبود. و بر پایه اینها و این واقعیت ها بود که شیعه پس از در گذشت پیامبر اکرم، همان راهی را سپرد که پیامبر تعیین کرده بود، یعنی: علی را رهبر اسلام، امام امت و پیشوای خلق، و مجری قرآن، پناه عدالت، و تکیه گاه واقعی قانون، و دژ استوار حقوق خلق ها و توده ها، و خلاصه، خلیفه بلا فصل و جانشین راستین پیامبر و رهبر شعار های قرآن شناخت، و همواره به محتوای غدیر- که مبتنی بود بر دستور خدا - عمل کرد، تا به اسلام و پیامبر اسلام و احکام اسلام وفادار باشد، و چیزی از خود در دین پدید نیاورده باشد، بلکه گام به گام پا جای پای پیامبر (ص) گذاشته باشد، و به دستورات او رفتار کرده باشد.

مسئله غدیر، مسئله انسان است

غدیر، واقعه‌ای نیست که تنها جنبه تاریخی داشته باشد، و به عنوان یک مسئله گذشته دربارۀ آن سخن گفته شود. بلکه به جز جنبه تاریخی آن و همچنین جنبه دینی و اسلامی و اعتقادی بسیار مهم آن، هر مسلمانی مکلف است در این بابت، حق را بشناسد و به آن معتقد باشد، بجز این ها همه، مضمون و مقصود از واقعه غدیر در هر لحظه از زندگی جامعه اسلامی بلکه در هر جامعه دیگری مصداق و مورد دارد. جوهر اصلی واقعه غدیر و سخنان پیامبر در آن روز، تعیین شکل صحیح رهبری است، و سرپرستی و مولویت اهل حق، و لزوم ایمان داشتن به حکومت پیشوای عادل، و بیعت کردن با چنین پیشوایی، و اطاعت کردن از چنین حکومتی(یعنی: حکومتی همسان و همانند آنچه علی - در نزدیک به 5 سال دوره خلافت خود- جامۀ عمل پوشاند)، و سر پیچی و مخالفت با هر حکومت غیر اسلامی، و نظام ستمگر که حقوق مردم را رعایت نکند، و جانب محرومان را نگیرد. محتوای امامت و غدیر این است.

از این رو حماسۀ غدیر، چونان مشعلی جاودان سوز، در ذهن‌ها و زمان‌ها و عصرها و نسل‌ها همیشه زنده است، و جوهر سیال آن در کالبد جامعه‌ها همیشه جاری است. گفت و‌گو و تأکید بر مسئله غدیر، و تجدید بحث در این باره، چیزی نیست جز تاکید براحقاق حق، و نشر عدالت، و مبارزه با ستم و جهل. این است که مسئله غدیر، مسئله انسان است، و فریاد غدیر فریاد انسان. و این حقیقت، زنده است، و دفاع و یادآوری آن وظیفه است، تا روزی که زندگی باشد و انسان و روز.

انتهای پیام
captcha