قرآن‌گرایِ آزادی‌خواه
کد خبر: 3921861
تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۰:۳۶
یادداشت/

قرآن‌گرایِ آزادی‌خواه

محوبیت و کاریزمای دیروز و امروز طالقانی ناشی از مشی و منش پدرانه و تسامح و رواداری او در برابر گروه‌های مختلف و حتی مخالفان و دگراندیشان است.

قرآن‌گرای آزادی‌خواه

چهل‌ویک سال از درگذشت آیت‌الله سیدمحمود طالقانی، از پیشگامان روشنفکری و نواندیشی دینی در ایران می‌گذرد، ولی همچنان نام و یاد طالقانی همانند دوران حیات ایشان، در میان افکار عمومی و به خصوص جوانان و حتی کسانی که باورها و اعتقادات دینی و مذهبی ندارند و یا در زمره اپوزیسیون قلمداد می‌شوند، به عنوان شخصیتی کاریزما، محبوب و مردمی مورد تکریم و ستایش قرار می‌گیرد. محبوبیت دیروز و امروز طالقانی ناشی از مشی و منش پدرانه و تسامح و رواداری او در برابر گروه‌های مختلف و حتی مخالفان و دگراندیشان است. طالقانی از جمله روشنفکران و کنش‌گران عرصه اجتماع و سیاست بود که اندیشه و منش نواندیشانه و اخلاق‌مدارانه داشت و انسانی صادق، شفقت‌ورز، اهل تسامح و مدارا، عمل‌گرا و مدافع آزادی و کرامت انسانی بود، به‌طوری که می‌توان وی را نماد برجسته اسلام رحمانی دانست.

طالقانی در قامت یک مجتهد شیعه، از ابتدای دهه 20 و به دلیل اندیشه و ذهنیت نوگرایانه‌ای که داشت، از فضای سنتی حوزه و درس و بحث‌های فقهی فاصله گرفت و نه تنها به فراگیری اندیشه‎های جدید پرداخت، بلکه به عرصه سیاست و اجتماع روی آورد و با جوانان دانشگاهی و روشنفکر ارتباط گسترده‌ای پیدا کرد، به طوری که مرحوم مطهری و دکتر شریعتی معتقد بودند: طالقانی اولین کسی بود که جوانان را با اسلام آشنا و مأنوس کرد. طالقانی اندیشه اسلامی و عمل سیاسی را به وحدت رساند و در قامت یک مجتهد روشنفکر، با عضویت در جبهه ملی و نهضت مقاومت ملی از دکتر مصدق حمایت کرد و سپس با بازنشر کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» مرحوم آیت‌الله نائینی از علمای برجسته مشروطه‌خواه و نوشتن مقدمه و حاشیه‌هایی بر این کتاب، درصدد برآمد تا آرمان‌های مشروطه را که به محاق رفته بود، با خوانشی جدید احیا کند.

درون‌مایه اندیشه و منظومه فکری آیت‌الله طالقانی حول محور توحید، انسان و جامعه تبیین و ترسیم شده است. طالقانی دین را امری فطری و لازمه سعادت و رستگاری انسان می‌دانست. وی به دلیل ذهنیت و اندیشه غایت‌اندیش و نوگرایانه‌ای که در گذر زمان پیدا کرده بود، از دین، قرائت و خوانشی دموکراتیک، عقلانی، انسان‌محور و رفرمیستی داشت و از همین منظر، نه تنها قرائت و خوانش‌های ارتجاعی، سنتی و محافظه‌کارانه از دین را برنمی‌تابید، بلکه چنین قرائت و خوانش‌هایی را عامل بروز جهل و خرافات، انحطاط و عقب‌ماندگی جامعه و مانع حرکت و رشد فکری و معنوی انسان می‌دانست. وی به دلیل نگاه جامع‌گرایانه‌ای که به دین داشت، به دنبال آن بود که با تفسیر اجتماعی و سیاسی از دین، به پاسخی درخور نیازهای امروز بشر دست پیدا کند و از همین منظر، درصدد پیوند میان دین و جامعه و سازگار نشان دادن دین با علم و دموکراسی بود. طالقانی، رسیدن به چنین خوانش و قرائتی از دین را از مسیر «توحید» و «بازگشت به قرآن» می‌دانست، زیرا قرآن را کتاب «هدایت» و «حرکت» و تنها منبع هویت‌بخش، حیات‌بخش و آگاهی‌بخش برای مبارزه با استبداد، رسیدن به آزادی و احیای دین و رهایی از انحطاط تلقی می‌کرد. طالقانی براساس چنین نگاه و رویکردی، قرآن را زیربنای اندیشه خود قرار داد و درصدد ارائه تفسیری سیاسی و اجتماعی از آن برآمد و ایده «بازگشت به قرآن» را در جامعه و به خصوص در بین روشنفکران و دانشگاهیان بسط داد و قرآن را به صحنه اجتماع آورد.

طالقانی از توحید به عنوان یکی از اصول اساسی و اولیه دین، تفسیری سیاسی و اجتماعی ارائه کرد و با چنین تفسیری درصدد هدایت و حرکت انسان به سمت مبارزه با استبداد و رسیدن به آزادی بود. از منظر طالقانی، توحید صرفاً یک عقیده قلبی و مفهومی اعتقادی، فلسفی و متافیزیکی نیست، بلکه توحید مفهومی گسترده و دارای ابعاد اجتماعی و سیاسی و حقیقتی بنیادین برای تحول بخشیدن به فکر و عمل انسان است. وی توحید را به معنای پذیرش حاکمیت مطلق خداوند و نفی سلطه غیر او بر انسان معنا و تفسیر می‌کرد. طالقانی براساس چنین نگاهی، معتقد بود هیچ کس حق ندارد اراده و نظر خود را به مثابه حاکمیت و یا به صورت قانون بر انسان تحمیل کند. وی استبداد و استعمار را از شئون و تبعات شرک و جهل و خرافات در جامعه می‌دانست و معتقد بود در محیط ناسالم استبداد، اندیشه، انگیزه‌ها، استعدادها و خلاقیت‌های انسان سرکوب شده و او در اوهام و خیالات واهی خود سرگرم می‌شود و از پرتو کوتاه نظری و تخیلات و اوهام تحمیلی، بَند بندگی غیر خدا را که کمال و قدرت مطلق است، بر گردن نهاده و در برابر هر شبح بی‌روح و ناتوانی سر تعظیم فرود می‌آورد و زبان به مدح قدرتمندان می‌گشاید.

طالقانی از منظر نگاه توحیدی خویش معتقد بود، آزادی از ثمرات و دستاوردهای هدایت‌بخش «توحید در اطاعت» است. او آزادی را رهایی از بند اوهام و تصورات باطلی می‌دانست که قدرت‌های خودکامه آن را بر دست و پای انسان بسته‌اند و معتقد بود انسان با تمسک به ماهیت راستین توحید در اطاعت است که می‌تواند بر ذلت، گدایی و فرومایگی خود غلبه و به عزت و سربلندی که در شأن انسان به عنوان خلیفه‌الله است، دست پیدا کند. به عقیده طالقانی، نه تنها هیچ‌گونه ناسازگاری بین دین و آزادی وجود ندارد، بلکه دین و قرآن برای آزادی انسان نازل شده و اسلام دین رحمت و آزادی است. از منظر طالقانی، کسانی که به دنبال انتقاد از آزادی هستند، اسلام را خوب نشناخته‌اند. انسان در اندیشه طالقانی جایگاه پویا و دینامیک دارد، از منظر او انسان به عنوان خلیفه‌الله، موجودی دارای عقل، اراده و اختیار و کرامت ذاتی بوده و انسان با هر اعتقادی، از قدرت درک و شناخت حقایق هستی برخوردار است. به عقیده طالقانی، انسان به حکم انسان بودن، هیچ نوع تحمیل فکر و عقیده‌ای را برنمی‎تابد و نباید با زبان اجبار و اکراه با او سخن گفت و اینکه لازمه کرامت انسانی و رسیدن به کمال، در پرتو آزادی حاصل می‌شود و تنها معیار برتری انسان‌ها و از جمله زن و مرد، تقوا و ایمان است.

طالقانی معتقد و مدافع آزادی بیان، آزادی اندیشه و عقیده بود و از همین منظر به دیدگاه، افکار و سلایق مختلف و حتی مخالفان و دگراندیشان احترام می‌گذاشت و معتقد بود که نباید از اظهارنظر و بیان دیدگاه‌های طرف مخالف وحشت داشت، بلکه باید با سعه‌صدر و به دور از هر گونه تعصب، سخنان و دیدگاه‌های سلایق مختلف را شنید و مورد نقد و بررسی منصفانه قرار داد. وی برخلاف سوسیالیست‌ها، آزادی را مقدم بر عدالت اجتماعی می‌دانست و معتقد بود تا آزادی نباشد، عدالت محقق نمی‌شود. از منظر طالقانی عدالت نیز به معنای احقاق حق، فقط محدود به اقتصاد نیست، بلکه به عرصه سیاست، اجتماع و دیگر شئون زندگی انسان نیز مربوط می‌شود.

در اندیشه طالقانی رویکرد و نگاه مردم‌باورانه و یا جامعه‌محور نیز برجسته است. وی مردم را رکن اصلی مناسبات اجتماعی می‌دانست و معتقد بود مردم باید آزادانه و به صورت مستقیم در تعیین سرنوشت خود تصمیم بگیرند و در مناسبات و شئون مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نقش‌آفرین باشند. به همین سبب، وی با بهره‌گیری از آیات قرآن، نظریه شورا را با خوانشی دموکراتیک مطرح کرد که براساس آن سازوکاری اندیشیده و اتخاذ می‌شود تا همه امور جامعه از روستا، شهر، خانواده، سیاست، اقتصاد و حتی نهاد مرجعیت به صورت شورایی پیش برود. مردم‌باوری و مردم‌گرایی مرحوم طالقانی محدود به قشر، گروه یا طبقه و تفکر خاصی نبود، بلکه از نظر او همه انسان‌ها دارای ارزش و کرامت ذاتی هستند که باید به کرامت و حقوق آنها احترام گذاشته شود تا ضمن برخورداری از آزادی‌های قانونی و مشروع، در تعیین سرنوشت خود نیز مشارکت فعال داشته باشند. از منظر طالقانی، جامعه سالم جامعه‌ای است که در آن آزادی، عقلانیت، اخلاق، رواداری، گفت‌وگو و تعامل حاکم باشد و ساختار آن بر مبنای شورا، خرد جمعی و اراده و نظر عمومی و به تعبیری حاکمیت مردم اداره شود.

طالقانی با اینکه شخصیتی شناخته شده و در عین حال محبوب است، ولی همچنان ناشناخته باقی مانده و آراء و اندیشه‌های او آن‌گونه که باید و شاید در جامعه تبیین نشده است. به نظر می‌رسد جریان روشنفکری در ایران که موجودیت خود را وامدار و مرهون تلاش و مجاهدت‌های فکری و مبارزاتی آیت‌الله طالقانی است، در تبیین آراء و اندیشه‌های این شخصیت برجسته کم‌کاری کرده و حق طالقانی را ادا نکرده است. اندیشه و منش طالقانی الگویی کارآمد و مؤثر برای سیاستمداران، روحانیون و روشنفکران امروز جامعه است که از پرتو آن نه تنها می‌توان به تقویت فرهنگ گفت‌وگو، رواداری و حفظ کرامت انسانی و گفتمان آزادی‌خواهی و عدالت‌طلبی در جامعه اهتمام ورزید، بلکه می‌توان بازگشت به قرآن پیدا کرد. 

بهنام افشار 

انتهای پیام
captcha