شفیعی‌کدکنی و این کیمیای هستی
کد خبر: 3929020
تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱۳۹۹ - ۱۳:۲۵

شفیعی‌کدکنی و این کیمیای هستی

کتاب «این کیمیای هستی» محمدرضا شفیعی‌کدکنی، منبعی برای درک ژرفای گفته‌های حافظ است. در این کتاب چیزهایی می‌یابید که در هیچ شرحی حتی اشاره‌ای بدان‌ها نمی‌یابید.

شفیعی کدکنی و این کیمای هستی

توفیق سبحانی، از استادان و پژوهشگران پیشکسوت معاصر زبان و ادبیات فارسی به مناسبت 19 مهرماه سالروز تولد محمدرضا شفیعی‌کدکنی، ادیب، شاعر، فقیه و استاد دانشگاه تهران و همچنین 20 مهر، روز بزرگداشت حافظ یادداشتی را درباره کتاب «این کیمای هستی» محمدرضا شفیعی‌کدکنی در اختیار ایکنا اصفهان، قرار داده است که متن آن را در ادامه می‌خوانید: 

در سال 1389 در ماهنامه حکمت و معرفت روزنامه اطلاعات، شماره 56، تحت عنوان «کدام شفیعی‌کدکنی؟» مطلبی نوشتم. نام م.سرشک و شعرهای او را در مجلات ادبی می‌خواندم. در آن تاریخ، کتاب «صور خیال» و خیلی کتاب‌های دیگر از دکتر شفیعی به چاپ رسیده بود. تذکره‌الاولیای عطار پس از پنجاه سال تحقیق و بررسی، صد و چهل نسخه خطی آن در سال 1398 در دو مجلد و در 1779 صفحه عرضه شد.

کتاب «این کیمیای هستی» در سال 1396 انتشار یافت و جلد سوم آن در سال 1397 به چاپ رسید. در گزارش کار نوشته‌اند: «قرار بر این شد که هر چه مقاله و یادداشت و درسنامه درباره حافظ داشته‌ام، در چندین مجلد گردآوری و چاپ و منتشر شود». ظاهرا مجلد سوم، آخرین جلد از این مقوله نیست. هر کدام از سه جلد چاپ شده عنوانی فرعی هم دارد. جلد اول درباره حافظ به جمال‌شناسی و جهان شعری اختصاص یافته؛ جلد دوم، یادداشت‌ها و نکته‌ها نامیده شده و جلد سوم، درس‌گفتارهای دانشگاه تهران ـ البته مربوط به حافظ در درس حافظ ـ را شامل شده است.

اگر به فهرست مطالب این سه مجلد که در ابتدای هر مجلد آمده، دقیق شوید، خواهید دید که هیچ تری و خشکی درباره حافظ و شعر او نیست که در این کتاب‌ها نیامده باشد. در آن فهرست‌ها، عنوان‌های فرعی ـ زیرمجموعه عنوان ـ قید نشده است. پیش از مراجعه به فهرست‌های مطالب، شما خود سؤال‌هایی را طرح کنید که می‌خواهید پاسخ آنها را در حافظ بیابید. درخواهید یافت که سؤالاتی در فهرست مطالب مطرح شده که شما فکرش را هم نمی‌کردید. انتخاب عنوان کتاب، جامعیت کتاب را نشان می‌دهد و از خود حافظ اخذ شده است: هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی / کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را (دیوان، قزوینی، غزل 5/ بیت 9).

حافظ در شمار گویندگانی است که هم دیوانش بارها و بارها چاپ شده و هم در ایران و جاهای دیگر، شرح‌هایی بر آن نوشته‌اند. برای اطلاع بیشتر در این مورد باید به فهرست‌های نسخ خطی و چاپی مراجعه کرد. در اکثر آن شرح‌ها به توضیح معانی لغات و احیاناً اعلام و توضیح آیات و احادیث اکتفا کرده‌اند.

در «این کیمیای هستی» چیزهایی می‌یابید که در هیچ شرحی حتی اشاره‌ای بدان‌ها نمی‌یابید و محمد گلندام در مقدمه‌ای که بر دیوان حافظ نوشته است، حافظ را «شهید» خوانده: «مولانا الاعظم السّعید، المرحوم الشّهید، مفخر العلماء، استاد نحاریرالادباء ... شمس الملّه و الدّین، محمّد الحافظ الشیرازی ... طیّب اللّه تربته ...» (مقدمه دیوان، به اهتمام علامه محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی، صفحه ق (100). تقریبا هیچ‌کس روی کلمه «الشهید» در مقدمه دقیق نشده است. در این کتاب، دکتر شفیعی در 10 صفحه، زیر عنوان «درباره شهید شدن حافظ» بحثی مدلل کرده است.

نمونه دیگر، توجه ایشان به کلمه «غایت» در بیت زیر است:

تا به غایت ره میخانه نمی‌دانستم / ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد. (غزل 158/ بیت 2).

استاد نوشته‌اند: «... شاید برای بسیاری از خوانندگان شعر حافظ، تقابل و رابطه «میخانه» و «غایت» نیازمند توضیح باشد». کاربرد «شاید» (قید تردید) شاید از روی تعارف باشد! زیرا که «غایت» لغتی معمولی است و نیازی به مراجعه به کتب لغت ندارد. اگر هم کسی به کتب لغت مراجعه کند، حتی به فرهنگ اشعار حافظ تألیف مرحوم دکتر احمدعلی بخارایی سر بزند، این مدخل را نخواهد یافت.

«غایت» در اصل لغت به معنی علم و درفش است، مشهورترین معنی آن علم و درفشی بوده که می‌فروشان بر در میکده خود می‌زده‌اند تا نشانه‌ای باشد. پس از دانستن معنی اصلی کلمه که استاد در موسیقی شعر (آگاه، حاشیه صفحه 460) هم بدان اشاره کرده است، شعر حافظ و مفهوم آن زیر و زبر خواهد شد.

نکته دیگری که شارحان بی‌توجه گذاشته‌اند، کلمه «گفته» است. گفته، صفت مفعولی به معنی قول و سخن است، چنانکه رودکی گفته: «بس که بر گفته پشیمان بوده‌ام / بس که بر ناگفته شادان بوده‌ام» (سروده‌های رودکی، دکتر رواقی، فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی، 1399، ص 76 / ب 787).

این کلمه در ترکی عثمانی علاوه بر معنی معروف، معنی اصطلاحی هم دارد و آن کلام یا شعری  است که در ترانه‌ها، نمایشنامه‌ها و تصنیف‌ها به کار می‌رود که در ایران معمولاً به جای آن گوینده یا (سراینده) می‌گویند. کلامی که بر زبان آمده باشد، «گفته» است، اگر نیامده باشد، «ناگفته». نظامی گفته است: «این چه زبان و چه زبان‌رانی است/ گفته و ناگفته پشیمانی است»(مخزن الاسرار، نظامی، وحید دستگردی، ص11). 

مرحوم شهریار در شعری بلند به نام «نقاش»، نقاشی را مخاطب قرار داده و خواسته است که برایش تابلویی بکشد. خود قلم، رنگ، کاغذ و ... را مشخص کرده که در بخشی از آن می‌گوید:
«ای نقاش! از حافظ ایده‌آل ما هم شعری/ باید که به پای نقش خود بنویسی/ اما نه از اینها که به دیوانش هست/ آن شعر برون از همه‌ی دیوان‌هاست/ شعری‌ است که در فکر نگنجیده هنوز/ شعری است که ایده‌آل ما شاعرهاست/ شاید که ز ما نفهته باشد حافظ/ و آن را به بهشت گفته باشد حافظ.../ من دسترسی به یک چنین شعرم نیست/ آن را به ریاضت از خود خواجه بگیر».(دیوان شهریار، به کوشش دکتر علی‌اصغر شعردوست، جلد دوم، ص946)

ظاهراً مرحوم شهریار به بیت زیر از حافظ نظر داشته:

«زبانِ کلکِ تو حافظ چه شُکر آن گوید / که گفته سخنت می‌برند دست به دست».

در این مقوله هم دکتر شفیعی داد سخن داده است.

آنچه در پایان این سطور می‌توانم پیشنهاد کنم، این است که علاقه‌مندان به شعر حافظ و خواستاران درک ژرفای گفته‌های این شاعر بزرگ حتما به دو کتاب زیر مراجعه کنند:

ـ مکتب حافظ یا مقدمه بر حافظ‌شناسی، استاد دکتر منوچهر مرتضوی، انتشارات ستوده. 

ـ این کیمیای هستی، استاد دکتر محمدرضا شفیعی‌کدکنی در سه جلد از انتشارات سخن. 

می‌دانید که 19 مهر هر سال مصادف با تولد مبارک استاد دکتر محمدرضا شفیعی‌کدکنی است، من به نوبه خود به ایشان و خانواده گرامی و همه دوستداران ادب فارسی از صمیم قلب تبریک می‌گویم و برای ایشان، سلامتی و شادمانی از درگاه خداوند می‌خواهم.

توفیق. ه سبحانی 

انتهای پیام
captcha