حجتالاسلام جواد معین، مدرس حوزه و دانشگاه در مشهد در گفتوگو با ایکنا از خراسان رضوی، به مناسبت 24 آبانماه و روز بزرگداشت علامه طباطبایی(ره) اظهار کرد: در کنار بررسی روش تفسیری، فلسفی و مَشرب عرفانی علامه طباطبایی، درباره «مبانی فقهی» ایشان کمتر سخن آمده و حال آنکه علامه طباطبایی، علاوه بر نگاشتن شرحی بر «کفایة الأصول» آخوند خراسانی، بیشتر «آیات فقهی» قرآن کریم که حدود 500 آیه شمارش است را در تفسیر گرانسنگ خود «المیزان فی تفسیر القرآن» شرح و تفسیر نموده است.
وی ادامه داد: بدیهی است که تفسیر این دسته از آیات، میبایست براساس اصول و مبانی باشد که از جمله مهمترین مبانی علامه طباطبایی در تفسیر آیات فقهی «حجیت ظواهر کتاب، تشریعی بودن آیات قرآن، حجیت سنت، قواعد اصول فقه، قواعد ادب عربی و علوم قرآن (قرائت، اسباب نزول و نسخ)» است.
معین افزود: گزارش بررسی دیدگاهها و مبانی فقهی علامه در المیزان و سایر نگاشتههای ایشان نشان میدهد که حرکت علمی او در زمینه تفسیر آیاتالاحکام، همواره براساس دیدگاههای مشهور امامیه بوده و برداشتهای او در نهایت، تفاوتی چندانی با دیدگاه فقهی مشهور شیعه نداشته است.
این مدرس حوزه و دانشگاه خاطرنشان کرد: با بررسی و دقت در کتاب «المیزان فی تفسیر القرآن» این نتیجه به دست میآید که علامه طباطبایی ضمن برگزیدن روش «تفسیر قرآن به قرآن» در شیوه تفسیری خود، از مبانی و اصول مشخص شدهای پیروی نموده است.
معین اظهار کرد: علامه هرچند با دقت نظر خاصی به تفسیر و توضیح آیات پرداخته و در برخی موارد بررسی و نقدهایی نیز بر دیدگاههای عنوان شده داشته است، اما در مجموع از نگرش کلی شیعه در تفسیر و مبانی آن، هرگز عدول و بازگشتی نداشته است.
وی ادامه داد: ایشان در خصوص «حجیت ظواهر قرآن» همچون مشهور امامیه، بر این باور است که نزول آیات قرآن از سوی خداوند متعال بوده و واژه به واژه این کتاب آسمانی از نزد خداوند بر قلب پیامبر(ص) نازل شده و تمامی آیات آن بدون هیچ شک و تردیدی، حجیت دارد.
معین عنوان کرد: او قرآن را سخن خدا میداند که بهواسطه و یا بیواسطه، بر قلب نازل شده است و لذا براساس این حجیت، روش استفاده از آیات را در تفسیر قرآن، مورد توجه قرار میدهد و به همین مناسبت روح کلی تفسیری المیزان آن است که نخست از آیات بهرهجویی شود و سپس به منابع دیگر مراجعه گردد، حال اگر ظواهر آیات، «حجیت» کافی نمیداشت، بحث و گفتوگو با این گسترهای پژوهشی در المیزان، و روش «قرآن به قرآن» معنای خود را از دست میداد.
این مدرس حوزه و دانشگاه خاطرنشان کرد: علامه، قرآن کریم را اصلیترین و اساسیترین سرچشمه فهم آموزههای اسلامی میداند و ازاینرو معتقد است که قرآن خود، آیاتش را معتبر دانسته و آن را برای مسلمانان حجت قرار داده است.
وی ادامه داد: ایشان مجموعه آیاتی که آدمی را به «درنگ و اندیشه ورزی» در قرآن فرا میخواند را دلیلی میداند بر اینکه آیات و ظواهرش حجیت کامل دارند چون در غیر این صورت تأمل و تدبر معنى نداشت.
معین اظهار کرد: همچنین، سادگی و بدون تکلّف بودن برخی آیات و مخاطب قرار گرفتن همه مردم در پارهای از آیات، (بهویژه در آیات اعتقادی و تکلیفی) را میتوان بنا بر باور علامه از جمله دلایل حجیت ظواهر آیات دانست.
این مدرس حوزه و دانشگاه گفت: برای استناد و برداشت از آیات فقهی در احکام و مسائل فرعی شرعی، میبایست در ابتدا، «تشریعی بودن آیات قرآن» را ثابت کرد تا بتوان گفت قرآن با نزول آیاتش در پی تشریع احکام بوده است.
وی خاطرنشان کرد: علامه مسئله مهم تشریع را ذاتاً و ابتدا در گستره اختیار خداوند میداند و در این آغاز، کسی را همتای حضرت حق قرار نمیدهد و البته در گام دیگر و مرحله پائینتر، معتقد است که حضرات معصومان در این اعلام تشریع، اجازه الهی دارند.
معین بیان کرد: ایشان همچنین معتقد است که وقتی این مسئله ثابت گردد که «تشریع احکام» توسط خداوند بیان میشود و از سویی دیگر خداوند متعال از طریق قرآن، دستورات و قوانین خود را بیان میدارد، لذا این مهم نتیجهگیری میشود که آیات قرآن در مقام تشریع هستند، در غیر این صورت چگونه خداوند میخواهد تشریع احکام را به افراد و مکلفان ابلاغ و اعلام کند.
این مدرس حوزه و دانشگاه افزود: علامه از «سنت» بهعنوان یکی از منابع تفسیری آیات قرآن در المیزان بهره جسته است، همچنین به «قرآنبسندگی افراطی» باور نداشته و به همین جهت سنت را در تفسیر قرآن مورد استفاده قرار داده است.
وی ادامه داد: البته نوع بهرهجویی علمی علامه از روایات، از آنجایی که با نوعی «دقت» و درنگ ژرفی دنبال میشده است، برای برخی این تردید را به وجود آورده است که علامه قرآن را در تفسیر، کافی دانسته و به حجیت روایات معتقد نیست، در حالی که با کوتاه درنگی در گفتارهای ایشان میتوان به این نکته دست یافت که علامه اساساً تفسیر قرآن را بدون مراجعه به روایات و سنت، بیمعنا و بیبهره میداند و حتی از اینگونه تکروی تفسیری، به «تفسیر برای» تعبیر دارد.
معین اضافه کرد: علامه تفسیر قرآن را نیازمند مراجعه به سنت میداند و البته در این مسئله بر «طولی» بودن سنت نسبت به قرآن، تأکید دارد.
این مدرس حوزه و دانشگاه اظهار کرد: ایشان در سراسر المیزان به «بحث روائی» میپردازد و ضمن بررسی دقیق و موشکافانه روایات، سره از ناسره را جدا کرده و آنچه مورد تائید است را بهعنوان یک سند تفسیری ارائه میکند.
وی گفت: علامه در تفسیر المیزان، تصریحی به مباحث اصول فقه نکرده اما با توجه به نگارش «شرح کفایه الأصول» ایشان و همچنین ضمن بررسی تفسیر برخی از آیات در المیزان، میتوان اینگونه برداشت نمود که ایشان در موارد متعددی از این دانش بهره جسته است.
معین عنوان کرد: در تفسیر المیزان مسائل و مباحث مختلف اصول فقه مورد توجه قرار گرفته که البته «مباحث الفاظ» از جایگاه ویژهای را به خود اختصاص داده است.
این مدرس حوزه و دانشگاه تصریح کرد: مباحث مربوط به ادبیات عرب، در تفسیر المیزان از جایگاه ویژهای برخوردار است، از جمله این مباحث میتوان به واژهشناسی، مسائل مرتبط با صرف، نحو و بلاغت عربی اشاره نمود، همچنین علامه طباطبایی در بیشتر آیات، رویه توجه به واژهشناسی را حفظ کرده و آنجا که نیازمند توضیح است، مباحث مربوط به آن را تبیین میکند.
وی افزود: ایشان همچنین در توضیح واژههای قرآنی، گاه از واژگان آیات، گاه از عرف و شعر عرب و گاه از منابع لغوی و واژگانی بهره جسته است.
معین خاطرنشان کرد: علامه واکاویهای صرفی را نیز مدنظر داشته است، برخی واژگان را از دیدگاه صرفی مورد توجه قرار میدهد و به چگونگی تفسیر مشتقات قرآنی و نحوه تأثیرگذاری این علم در برداشتهای معنای و مفهومی میپردازد. ایشان همچنین همین توجه را نسبت به موضوعات نحوی و بلاغی در روش تفسیر خود رعایت کرده است.
این مدرس حوزه و دانشگاه بیان کرد: البته هرچند نمیتوان المیزان را همانند برخی از تفاسیر هم چون «الکشاف» و «البحر المحیط» یک تفسیر ادبی محض دانست، اما در مواردی که تفسیر یک آیه، نیازمند به کاوشهای ادب عربی بوده است، علامه طباطبایی با اینگونه مباحث بیگانگی نکرده و در گذرا و یا گسترده به آن پرداخته است.
وی گفت: اسباب نزول، از جمله مباحث مرتبط با علوم قرآن و تفسیر است که در المیزان با توجه خاصی دنبال شده است، از آنجایی که اسباب و شأن نزول آیات از طریق روایات مطرح شده، لذا علامه طباطبایی با ملاحظه بیشتری به بررسی اسباب نزول پرداختهاند.
معین عنوان کرد: ایشان ضمن انتقاد کلی که به برخی از روایات اسباب نزول دارد، نیازمندی تفسیر به مسئله اسباب و شأن نزول را انکار نکرده و اتفاقاً بر پیروی و مراجعه به اخبار صحیح در این زمینه تأکید میورزد.
این مدرس حوزه و دانشگاه خاطزنشان کرد: علامه طباطبایی بر این باور است که اصل مسئله «نسخ» در قرآن وجود دارد: «قرآن مجيد ناسخ و منسوخ دارد» و معتقد است که هریک از ناسخ و منسوخ دارای مصلحتی هستند که به جهت تغییر شرایط، مصلحتِ ناسخ، جای مصلحت منسوخ را میگیرد، به سخنی دیگر مصلحت حکم اولی (منسوخ) مصلحتی موقت و زودگذر بوده است، ایشان ضمن پرداختن به مباحث مربوط به ناسخ و منسوخ در آیات مربوطه، در مجموع تنها پنج آیه را بهعنوان آیات منسوخه میپذیرد.
وی عنوان کرد: نویسنده المیزان، نسخ آیات را توسط سنت و همچنین اجماع روا نمیدارد، همچنین علامه به اجماع نیز چندان توجهی ندارد و تنها موردى از نسخ را میپذيرد كه دو آيه ناسخ و منسوخ بر حسب ظهور لفظى با يكديگر منافات داشته باشند که در اين صورت آيه دوم ناسخ حكم آيه اول خواهد بود.
این مدرس حوزه و دانشگاه تصریح کرد: مبحث «قرائات» از جمله مباحثی است که در تفسیر المیزان بهطور دقیق و با توجه خاصی مورد بررسی و پژوهش قرار گرفته است، علامه طباطبایی مسئله قرائت را یک «فن» میداند که برای تفسیر صحیح از برخی آیات، به آن فن نیاز است.
معین اظهار کرد: ایشان در پارهای از آیات به قرائات هفتگانه و گاهی قرائات «شاذ» و قرائات مربوط به صحابه را در بوته نقد میگذارد و با داشتههای علمی خود پیرامون «قرائتها»، تفسیر صحیحی را از آیه ارائه میدهد. از همین رو قرائت «شاذ» را مردود دانسته و قرائات «هفتگانه» را متواتر نمیداند، بلکه معتقد است این دسته از قرائات، مشهور هستند.