به گزارش ایکنا؛ جلسه درس اخلاق آیتالله محمدباقر تحریری، از اساتید برجسته اخلاق و تولیت مدرسه علمیه مروی، با محوریت مواعظ اخلاقی امام صادق(ع) به عبدالله بن جندب روز گذشته، 1 اسفند برگزار شد. در ادامه مشروح سخنان این استاد اخلاق را میخوانید؛
یکی از سفارشهای نورانی امام صادق(ع) به عبدالله بن جندب که این سفارش به همه ما محبین و دوستداران ایشان است، سفارش به عمل است، آن هم با این تعبیر که عملت را مانند پدری قرار بده که از او تبعیت میکنی. انسان در برههای از زندگی نوعاً از بزرگترها تبعیت میکند و از کسانی که با آنها ارتباط خاصی دارد و از کسانی که مسیری را طی میکند و آگاهانه کارهایی را انجام میدهد، تبعیت میکند. رابطه فرزند با پدر به این صورت است که کارهای پدر را با این شاخصه تبعیت میکند. امام صادق(ع) اینطور سفارش میکنند که عمل انسان باید اینطور باشد. اما مقصود از عمل چه چیزی است؟ در آیات و روایات مقصود، این اعمال طبیعی که در زندگی قهراً آنها را انجام میدهیم، نیست. اعمال ما نوعاً با نیازهای طبیعی همراه است و این نیز عمل به حساب میآید که پشتوانه اعمال انسان است. نیازها نوعاً خواستههای انسان است که با هریک از قوای انسان همراه است. قوه بینایی میخواهد تصاویر داشته باشد و قوه شنوایی نیز به همین صورت که بر این اساس ساخته شدهاند و خدا اینها را به این صورت در اختیار ما گذاشته است، اما این هم مقصود نیست.
در آیات و روایات، اساس سعادت یا شقاوت را اعمال انسان مطرح میکنند. مقصود، چارچوبهایی است که با یک هدف خاص بر این اعمال طبیعی منطبق میشود. بنابراین، اینکه گفته میشود عمل صالح یا عمل غیرصالح، مراد کاری است که با یک شاکلهای انجام میشود. پس معنای عمل اینگونه است و آثار گوناگونی دارد؛ از آثار مطلوب که آثار سعادتمندانه است و آثار نامطلوب که شقاوتمندانه است را در بر دارد. آثار شقاوتمندانه بر اعمال شقاوتمندانه مترتب است و اعمال شقاوتمندانه نیز ناشی از شاکله نامناسب با وجود انسان است. شاکله نامناسب با وجود انسان این است که انسان جایگاه خود را در ارتباط با خالقش قرار ندهد و ربط وجودی که با خالقش دارد که همواره باید باشد و در برابر او اظهار خضوع کند را به صورت آگاهانه نداشته باشد که این میشود شاکله نامناسب، با وجود انسان.
این شاکله نامناسب را به شقاوت تعبیر میکنند که از درون سرچشمه میگیرد. البته انسان، شقی بالذات نیست و انسان با یک شاکله توجه به معبود آفریده شده است که فطرت است و این فطرت با یک اموری همراه است که انسان این فطرت را در پرتو ارتباط با خالقش قرار دهد و آن وقت، اعمالش نیز دو نوع است؛ ظاهری و درونی. اعمال ظاهری همین اعمال اعضا و جوارح است و اعمال درونی، آن کارکردهای بناگذاری روح انسان در امورات است که در ارتباط با خدا و یا خلق خدا است. برای نمونه، سوءظن به خدا، کارکرد درونی ما نسبت به خدا است و سوءظن به انسانها، کارکرد درونی بد انسان است. از این قبیل امور داریم که گاهی این اعمال درونی آثار نامطلوب دارد و اینها نیز اختیاری است.
پس باید بدانیم حیطه عمل چیست. چون از این مطالب بحث میشود، اما خیلی باز نمیشود، لذا این آیه شریفه در سوره زلزال میگوید «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ»، این عمل یعنی این چارچوب بر اعمال درونی انسان که فکر و خطورات است یا اعمال بیرونی که اعضا و جوارح است، ثابت میماند و به او نشان میدهند. اگرچه انسان در حیطه زمان انجام میدهد، اما فرموده است «وَكُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنْشُورًا»، این عمل با انسان هست و مقصود این است که جهت موافقت با خدای متعال و دستور الهی با انسان قرار دارد.
امام صادق(ع) فرمود عملت را پدری قرار بده که از او تبعیت میکنی که بسیار تعبیر لطیفی است. چطور پدر نسبت به فرزند، دلسوزی دارد و در یک برههای فرزند از پدر تبعیت میکند و این ارتباط عاطفی را به صورت فطری فرزند با پدرش درک میکند، حال باید بدانیم این رابطه عاطفی را با اعمال داریم و وجود ما با اعمال ما پیوند میخورد و قهراً مراد امام(ع) نیز اعمال صالح است. لذا نقش عمل در آیات و روایات در سعادت و شقاوت انسان خیلی مستحکم بیان میشود و نباید از آن غافل باشیم. عمل در ایمان و کفر نقش مهمی دارد که این از تعالیم حضرت ابراهیم(ع) نیز هست که در سوره نجم آمده است: «وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى».
در این سوره آمده است که ابراهیم(ع) به عهد الهیاش وفا کرد و گفت هیچ کس بار دیگری را به دوش نمیکشد. ما همیشه سر سفره خود هستیم، اعم از جنبههای صلاح و غیرصلاح که قاعده کلی و روحی و روانشناختی است. قبل از اینکه روانشناسان از این حرفهای روبنایی بزنند، قرآن به ما فرموده است. اما زمینههایی وجود دارد برای اعمال که بستر خانواده و ... را میتوان مطرح کرد که باید این بسترها را تنظیم کنیم و علت تأکید اسلام به نظام خانواده نیز همین است که نقش مهمی در شکلدهی به شاکله فرزند دارند. نظام آموزش و پرورش نیز نقش بعدی را ایفا میکند.
هریک از ما که گذشته را ببینیم، اینها را خواهیم دید. در مدرسه، معلم سخنانی را گفته و عملکردهای او را به یاد داریم، لذا اینها میماند. این معارف را خدای متعال به ما نشان میدهد و بیان میکند که هیچ کس بار دیگری را به دوش نمیکشد. اگر خدای ناکرده کسی تأثیر ضلالتی در دیگری داشته باشد، این تأثیر ضلالت اول از خود شخص نشأت گرفته است و دوباره به خوش شخص برمیگردد. اگر طرف مقابل ضلالت را قبول کند نیز خودش قبول کرده است و در قیامت خدا میگوید شما که ضلالتی را قبول کردید، ضلالت او را تأیید کردید.
سپس خداوند در سوره نجم فرمود «وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى»، که این آیه، آیه قبل را تفسیر میکند و بعد هم حقیقت را بیان میکند که «وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى». لذا رابطه عمل و عکسالعمل دقیق است و ما نوعاً اینها را درک نمیکنیم. این بیانات روی کلیاتی است، اما دقایق این مسائل که عمل از کجا ناشی میشود و چه اثری دارد و ... حقایقی است که خدا و اولیائش میدانند و ما نیز اینها را قبول میکنیم و به صورت فطری این را درک میکنیم.
سپس میفرماید این انسان جزای کامل داده میشود، یعنی اگر انسان یک قدم رفت، جزای او همان یک قدم است. نمازی که ما خواندیم، خیال میکنیم، اثر نماز امام علی(ع) را دارد، اما اینطور نیست و رابطه بسیار دقیق است و روی حساب است. لذا باید آیه را درست معنا کرد و تازه جزا متفرع بر این است که آن عمل بماند، یعنی ممکن است عمل اصلاً نماند. اگر عمل بماند، در اینصورت «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا». لذا انسان در نظام تغییر است و اینها چیزهایی است که خدا نسبت به آنها توجه میدهد که یک وقت توقعات بیجا از اعمال و رفتار خود نداشته باشیم و یک وقت خود را طلبکار خدا ندانیم.
انتهای پیام