به گزارش ایکنا، حجتالاسلام محسن الویری، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع)، یادداشتی درباره جریانهای فکری ایران در زمینه تمدن نوین اسلامی به رشته تحریر درآورده که متن آن از نظر میگذرد؛
جریانهای فکری ایران و هر کشور دیگری را میتوان به صورت کلی هم مورد بررسی قرار داد، اما روشن است که اگر این بررسی در زمینه موضوعات جزئی و تخصصی صورت بگیرد، کمک بیشتری به شناخت وضعیت و سطح اندیشه در آن جامعه خواهد کرد. بر این اساس در این گفتار هم، بنده به جای سخن گفتن از جریانهای اندیشهای معاصر ایران ترجیح میدهم که روی یک موضوع یعنی تمدن نوین اسلامی تکیه کنم و به شناسائی و دستهبندی جریانهای فکری در زمینه آن بپردازم. مراد از تمدن نوین اسلامی، آینده توسعهیافته و پیشرفته مسلمانان در جهانی است که تمدن غرب در آن سیطره ندارد. آن چه در این گفتار میخواهم با شما در میان بگذارم یک دستهبندی برای جریانهای فکری کنونی ایران در این باره است.
علت انتخاب این موضوع افزون بر علاقه شخصی بنده به آن و اختصاص داشتن بخشی از مطالعاتم به آن، چنین است:
اهمیت مسئله تمدن نوین اسلامی برای بخشی از اندیشمندان ایرانی ـ قطعا اگر فهرستی از مسائل اصلی ایران کنونی شناسایی تهیه شود، یکی از آنها مسئله تمدن نوین اسلامی است. میتوان گفت یک موضوع وقتی به یک مسئله تبدیل میشود که معمولا چه در سطح حکومتی و چه در سطح نخبگانی و چه در سطح عمومی در باره آنها گفتوگو شود و بخشی از تولیدات فکری جامعه مانند مقالات و سخنرانیها و کتابها و نشستهای علمی به آن اختصاص یابد. با این شاخصه، تمدن نوین اسلامی یک مسئله برای ایران کنونی به شمار میرود، زیرا هر چند هنوز در ایران یک رشته دانشگاهی در این باره نداریم (البته اقداماتی برای راهاندازی آن صورت گرفته) اما چند مؤسسه علمی و نشریه علمی در این زمینه مشغول فعالیت هستند و معمولا در هر ماه یک یا چند کتاب تازه و یا مقاله و یا نشست علمی در این زمینه منتشر و یا برگزار میشود.
امتگرا بودن مسئله تمدن نوین اسلامی ـ نکته دیگری که در انتخاب این موضوع مؤثر بود این است که مسئله تمدن نوین اسلامی یک موضوع ایرانی محض و منحصر به جمهوری اسلامی ایران نیست، بلکه به همه کشورهای اسلامی مربوط است و به عبارت دیگر یکی از مسائل مورد توجه همه و یا بیشتر کشورهای اسلامی هم هست. اندیشمندانی که در باره تمدن نوین اسلامی آثاری پدید آوردهاند منحصر به کشور ایران نیستند. اصولا وقتی از تمدن حرف میزنیم یعنی مرزهای ملی و قومی و مذهبی را کنار گذاشتهایم و در یک پهنه وسیعتر به موضوعات عمومی مینگریم. البته تذکر این نکته لازم است که چه بسا اندیشمندان، کلمه تمدن نوین اسلامی نبرند ولی اندیشههای اصلاحی آنها برای امت اسلامی یک اندیشه تمدنی به حساب بیآید. مثلاً از بین اندیشمندان ترکیه ـ صرفنظر از گرایشهای سیاسی آنها در داخل کشور که من با آن کاری ندارم ـ افرادی مانند بدیعالزمان سعید نورسی و محمد فتحالله گولن و نجمالدین اربکان (هر چند بیشتر یک چهره سیاسی بوده است تا یک اندیشمند) افرادی دارای اندیشهها و جهتگیریهای تمدنی به شمار میروند و سال گذشته یک کتاب در باره اندیشههای تمدنی آنها به زبان فارسی منتشر شد.
برای تقسیمبندی جریانهای فکری مربوط به تمدن نوین اسلامی میتوان از منظرهای مختلف تاریخی، محتوایی، فراوانی آثار، مقبولیت اجتماعی و مانند آن به این کار دست زد. انتخاب هر یک از این منظرها تابع هدفی است که ما از دستهبندی دنبال میکنیم. در این جا، چون هدف ما مثلاً آسیبشناسی این جریانها و یا ارزیابی علمی آنها و مانند آن نیست، بلکه هدف معرفی این جریانهای فکری متناسب با مفاهیم قابل فهم برای همه فرهیختگان امت اسلامی است، لذا معیار تقسیمبندی را عوامل مؤثر بر نگاه به تمدن نوین اسلامی قرار دادهام. به نظر بنده مهمترین این عوامل سه چیز است: نوع نگاه به اندیشه اسلامی، نوع نگاه به امت اسلامی و نوع نگاه به تمدن غرب. یعنی اندیشهها و جریانهای فکری مربوط به تمدن نوین اسلامی بر اساس نوع نگاهشان به این سه مؤلفه اندیشه اسلامی، امت اسلامی و تمدن غرب از یکدیگر متمایز میشوند. البته عوامل دیگری مانند هویت ملی، تاریخ و قومیت هم میتواند در نگاه به تمدن نوین اسلامی مؤثر باشد، ولی به دلیل این که از اهمیت کمتری برخوردارند در این بررسی بنده مد نظر قرار نگرفتهاند.
برای روشنتر شدن موضوع توضیح کوتاهی در باره سه مؤلفه اصلی و اثرگذار بر شکلگیری نوع اندیشه در باره تمدن نوین اسلامی ضروری به نظر میرسد.
الف. نوع نگاه به اندیشه اسلامی
اکثریت مردم ایران از پیروان مکتب اهل البیت (علیهم السلام) هستند و لذا اندیشه اسلامی در ایران در این فضا باید تعریف شود. در نگاهی کلی، توجه به اندیشه اسلامی یا همان مکتب اهل بیت (علیهم السلام) در ایران را به سه دسته میتوان تقسیم کرد:
سنتگرایی دینی
این جریان که خاستگاه اصلی آن حوزههای علمیه است، از یک طیف گسترده تشکیل میشود که طبعاً در این مختصر نمیتوان به بررسی همه آنها پرداخت. بخشی از این جریان، مناسکگرایانی هستند که با همان نگاه چند قرن پیش تنها به دنبال اجرای مناسک و آداب و آیینهای دینی بدون توجه به تحولات دنیای جدید هستند. برخی دیگر که افزون بر مناسکگرایی، اندیشهگرا هم هستند، به دنبال زدودن اندیشههایی هستند که به اعتقاد آنها دینی نیست، ولی وارد دین و مکتب اهل بیت علیهم السلام شده است (مانند اندیشههای فلسفی و اندیشههای عرفانی) و برخی دیگر از آنها نیز با تکیه بر همان سنتگرایی به نوعی تجددستیزی اجتماعی و معرفتی روی آوردهاند.
نواندیشی دینی
خاستگاه این جریان هم حوزههای علمیه است و طیفی بسیار گسترده را تشکیل میدهد. در یک سر این طیف نواندیشانی هستند که تا به آنجا به ظواهر دینی تمسک و تعصب دارند که تشخیص تفاوت آنها را با سنتگرایان دشوار میکند و در طرف دیگر این طیف قرآنیون و یا تجدیدنظرطلبهایی قرار میگیرند که گاه به آنها پروتستانتیسم اسلامی گفته شده است.
دینگرایی دانشی
جریان سوم در اندیشه دینی را که خاستگاه برونحوزهای دارد، میتوان در وجود دانشمندانی در رشتههای مختلف علمی از علوم طبیعی و مهندسی گرفته تا علوم انسانی و علوم اجتماعی جستجو کرد. اینها یا در پرتو دانشهای جدید قرائتی نو از اندیشه اسلامی ارائه کردهاند و یا از دانشهای نو دست کشیده و یا آن را ناکافی میشمرند و گمشده خود را در اندیشه اسلامی یافتهاند.
عامل دیگری که تأثیری تعیین کننده در نوع نگاه به تمدن نوین اسلامی دارد، مسئله نگرش جریانهای فکری به امت اسلامی و جهان اسلام است. ویژگی جریانهای فکری را از این نظر به دو دسته کلی میتوان تقسیم کرد:
ناهمگرایی مذهبی ـ پیروان این گرایش کسانی هستند که به هیچ چیز جز فهم خود از اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام توجه ندارند و حتی توجه ائمه اطهار علیهم السلام به مسئله امت هم در کانون توجه آنها قرار ندارد. این گروه هم یک طیف هستند و از کسانی که به مقدسات برادران و خواهران عزیز اهل سنت اهانت میکنند تا کسانی که مراقب هستند هیچ اقدامی به سودی دیگر آحاد امت اسلامی انجام ندهند در آن قرار میگیرد.
امتگرایی ـ در برابر ناهمگرایان مذهبی کسانی هستند که بر اساس آموزههای مکتب اهل بیت علیهم السلام به امت اسلامی هم میاندیشند و سرنوشت امت اسلامی و آن چه به سود و زیان امت اسلامی است در کانون توجه آنها قرار دارد.
سومین عامل مؤثر در نگاه جریانهای دینی نسبت به تمدن اسلامی، مسئله نوع نگرش آنها به غرب و تمدن غربی است. ویژگی جریانهای فکری از این منظر را میتوان در سه دسته تصور کرد:
غربپذیری ـ غربپذیری در محیطهای اندیشه دینی ایران از بین رفته است و هیچ کس نیست که با هر تلقی از اسلام سخن بگوید و معتقد باشد که باید غرب را به همین صورت که هست پذیرفت. اصطلاح غربگرا و غربزده را عدهای در عالم سیاست به عنوان یک دشنام علیه مخالفان خود به کار میبرند ولی این اصطلاح هیچ ما به ازاء بیرونی در عالم اندیشهورزی ندارد.
غربستیزی ـ در برابر گرایش اول که همان طور که گفته شد امروز دیگر طرفداری ندارد، کسانی هستند که به دوری گزیدن کامل از هر چه نام غرب بر آن است، فرا میخوانند و میتوان آنها را غربگریز و غربستیز نامید. حال این که این فراخوان آنها دقیقا چه معنایی دارد و تا چه اندازه امکانپذیر است، نکته دیگری است.
غربگزینی ـ در برابر دو گرایش پیشین، جریان سومی را میتوان نام برد که بر خلاف توصیه به چشم دوختن کامل به غرب و یا چشم پوشیدن کامل از غرب، برخوردی فعال با تمدن غربی دارند و حال با هر معیاری که دارند به بررسی انتقادی فرهنگ و تمدن غربی و گزینش آن میپردازند. برای برخی از کسانی که در این جریان قرار میگیرند، غرب به عنوان غرب موضوعیت ندارد، بلکه برای آنها تفکر و تجربه بشری ارزش و اهمیت دارد و چون تمدن غرب دربردارنده بخشی از تجربه بشریت است، شناخت آن و استفاده سنجیده از آن را روا میشمرند.
اکنون میتوان بر اساس مؤلفههایی که ذکر شد به دستهبندی جریانهای فکری پرداخت. این تقسیمبندی در حقیقت یک روش پیشنهادی برای شناسایی جریانهای فکری معطوف به تمدن نوین اسلامی در هر یک از کشورهای اسلامی است.
جریانهای فکری معطوف به تمدن نوین اسلامی را بر پایه نوع نگاه آنها به سه مؤلفهای که ذکر شد، میتوان مشخص ساخت. در حقیقت یک ماتریس سه بعدی مانند نمونه زیر، میتوان طراحی کرد که هر یک از اضلاع آن را یکی از سه مؤلفه پیشگفته و محورهای آن تشکیل میدهد و نوع نگاه به تمدن اسلامی از محل تلاقی ردیفهای این سه ضلع به دست میآید.
بر پایه این ماتریس یعنی محصول ضرب عدد 3 (شاخههای فرعی نوع نگاه به اندیشه دینی) در عدد 2 (شاخههای فرعی نگاه به امت اسلامی) در عدد 3 (شاخههای فرعی نوع نگاه به غرب) به عدد 18 میرسیم:
1. جریان سنتگرای دینی، ناهمگرا، غربگرا
2. جریان نواندیش دینی، ناهمگرا، غربگرا
3. جریان دینگرای دانشی، ناهمگرا، غربگرا
4. جریان سنتگرای دینی، امتگرا، غربگرا
5. جریان نواندیش دینی، امتگرا، غربگرا
6. جریان دینگرای دانشی، امتگرا، غربگرا
7. جریان سنتگرای دینی، ناهمگرا، غربستیز
8. جریان نواندیش دینی، ناهمگرا، غربستیز
9. جریان دینگرای دانشی، ناهمگرا، غربستیز
10. جریان سنتگرای دینی، امتگرا، غربستیز
11. جریان نواندیش دینی، امتگرا، غربستیز
12. جریان دینگرای دانشی، امتگرا، غربستیز
13. جریان سنتگرای دینی، ناهمگرا، غربگزین
14. جریان نواندیش دینی، ناهمگرا، غربگزین
15. جریان دینگرای دانشی، ناهمگرا، غربگزین
16. جریان سنتگرای دینی، امتگرا، غربگزین
17. جریان نواندیش دینی، امتگرا، غربگزین
18. جریان دینگرای دانشی، امتگرا، غربگزین
شاید این ماتریس پیشنهادی برای شناخت جریانهای فکری معطوف به تمدن نوین اسلامی مفید باشد، ولی روشن است که همه این ردیفها در همه کشورها تحقق بیرونی ندارد. مثلاً همانگونه که ذکر شد غربپذیری در محافل دینی ایرانی هیچ جایگاهی ندارد و یا وزن علمی و حضور اجتماعی این ردیفها در کشورهای مختلف با یکدیگر تفاوت دارد و شاید در برخی کشورها نتوان آن را یک جریان نامید.
بر این اساس و بر پایه اطلاعات میدانی از ایران و بدون این که بخواهم به صورت تفصیلی از افراد و مؤسسات نام ببرم، میتوان به هفت جریان اصلی زیر در ایران با ذکر مؤلفههای اصلی فکر تمدنی آنها اشاره کرد:
جریان سنتگرای دینی، ناهمگرا، غربستیز ـ بخش عمده این جریان که شاید بارزترین نمود آن در سوزاندن کتابهای طب غربی بازتاب یافت، فکر تمدنی ندارد و نسبت به این موضوع یا ساکت است و یا اگر گاه سخنی بر زبان آورد فاقد هر نوع پشتوانه معرفتی است. ولی بخشی دیگر از این جریان، مجموعه باورهای خود را مدون کرده است و به دلیل برخورداری از پشتیبانی رسمی برخی دستگاههای فرهنگی حضور قابل توجهی در صحنه دارد و به شکلهای مختلف به تبلیغ و ترویج برداشتهای خود مشغول است.
جریان سنتگرای دینی، ناهمگرا، غربگزین ـ این جریان که پیروان قابل توجهی دارد ولی فاقد سازماندهی است، ضمن پایبندی اکثری به سنتهای دینی، تنها به مباحث کلامی با محوریت امامت اهتمام دارد و تمدن غربی را در حد یک مسئله جدی قلمداد نمیکند هر چند همواره منتقد انحطاط اخلاقی در غرب هم هست.
جریان سنتگرای دینی، امتگرا، غربگزین ـ این جریان هر چند هنوز به یک جریان جدی تبدیل نشده است ولی ظرفیت بسیار بالایی برای همراه ساختن بدنه اصلی حوزههای علمیه و جمع قابل توجهی از دانشگاهیان با خود دارد. این جریان همواره نگاهی به جهان اسلام دارد و نواندیشی آنها در حقیقت بازتولید سنت است و نه بازخوانی سنت و لذا به نظر بنده در جریان سنتگرایی قرار میگیرد.
جریان نواندیش دینی، ناهمگرا، غربگزین ـ جریان مؤثر دیگری که حضوری بسیار فعال در صحنه سیاست هم دارد، به دلیل آثار متنوعی که در زمینههای مختلف تولید کرده است با وجود پایبندی زیاد به سنتها، یک جریان نواندیش به حساب میآید، هر چند شاید چیزی بر خلاف مصالح امت اسلامی منتشر نکند، ولی دغدغهای هم در این زمینه ندارد و با وجود نقدهای بسیار زیاد به تمدن غرب، در عمل راه شناخت و کاربست دانش غربی را بر روی خود و پیروانش نبسته است.
جریان نواندیش دینی، امتگرا، غربگزین ـ این جریان خود از جریانهای بالقوه و بالفعل مختلفی تشکیل شده است و مدعی برخورداری از نزدیکترین فکر به اندیشههای تمدنی امام خمینی و آیتالله خامنهای است. این جریان از یک سو بر ضرورت بازخوانی سنت تأکید میورزد و از سوی دیگر همواره به امت اسلامی میاندیشد و برای ایجاد و حفظ ارتباط با اندیشمندان جهان اسلام میکوشد و با وجود رویکرد انتقادی معرفتی و اجتماعی قوی نسبت به تمدن غرب، خود را از شناخت تجربه تمدن غربی بینیاز نمیشمرد. تمدن نوین اسلامی یک دغدغه جدی و مورد اهتمام برای این جریان است.
جریان دینگرای دانشی، امتگرا، غربستیز ـ جریان دیگری که هر چند فعالیت زیادی در سطح امت اسلامی و معطوف به امت اسلامی ندارد ولی هیچ ناهمدلی هم با آن ندارد این جریان است. خاستگاه اصلی این جریان هم خارج از حوزههای علمیه است و آثار علمی قابل توجهی هم منتشر کرده است و با غربستیزان حوزهای هم حسب مورد همسوئیهایی دارد. این جریان در عمل موضع روشنی در باره تمدن نوین اسلامی نگرفته است و لذا از این نظر شایسته اعتنا نیست ولی ناخواسته موجب تقویت جریان اول یعنی جریان جریان سنتگرای دینی، ناهمگرا، غربستیز است و لذا نمیتوان آن را نادیده گرفت.
جریان دینگرای دانشی، امتگرا، غربگزین ـ این جریان هم که خاستگاه حوزهای ندارد در بردارنده قشر وسیعی از دانشگاهیان دارای گرایش مذهبی در ایران است و خود شایسته تقسیم به محورهای فرعی است. جریان سنتگرایی فعال در امریکا و اروپا را بنده در همین دسته قرار میدهم. این جریان به دلیل دور بودن از فضای سیاست، ظرفیت پرچمداری در زمینه تمدن نوین اسلامی را ندارد ولی حسب مورد میتواند موجب تقویت و یا تضعیف جریانهای پیشگفته شود و لذا باید مد نظر قرار گیرد.
اختلاف آرای این جریانها در طیف گستردهای از موضوعات از مسائل فقهی درونمذهبی گرفته تا مسائل جهانی، خود را نشان میدهد. موضوعاتی مانند: مناسکگرایی، موسیقی، زنان، فضای مجازی، علوم جدید، دولت، جهاد و استکبارستیزی، هویت ملی، جمعیت، فنآوری، توسعه، معنویت، حق انتخاب و جز آن.
از این هفت جریان تنها دو جریان سوم و پنجم است که بروز و ظهور اندیشهای قابل توجهی در زمینه تمدن نوین اسلامی دارند و میتوان پیشبینی کرد که در آینده نیز اثرگذاری چشمگیری در سطح امت اسلامی داشته باشند.
امیدوارم توانسته باشم روش شناخت جریانهای فکری معطوف به تمدن نوین اسلامی و اصلیترین مصادیق آن در ایران را هر چند بدون ذکر نام اشخاص و مؤسسات برای شما بیان کرده باشم. روشن است که ارائه یک تقسیمبندی دقیق بسیار دشوار است و چه بسا افرادی دیگری گزارشی متفاوت از آن چه عرض شد، ارائه دهند.
در پایان لازم میدانم تأکید کنم تمدن نوین اسلامی یک مسئله مشترک و شایسته تفکر برای همه نخبگان جهان اسلام است و مهمترین عامل ایجاد انسجام و کاهش تنشها و همافزایی ظرفیتهای بیبدیل فکری و عینی امت اسلامی به شمار میرود. گفتوگو و هماندیشی اصلیترین راه برای تحقق این هدف است و امید آن دارم گفتوگوی امروز ما هم انشاءالله گامی در این مسیر به حساب آید.
انتهای پیام