به گزارش ایکنا؛ نشست نقد و بررسی نخستین جلد کتاب «تفسیر معاصرانه قرآن» با سخنرانی استاد سیدحسین نصر، استاد دانشگاه جرج واشنگتن؛ حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمدعلی ایازی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی؛ حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی میرزایی، عضو هیئت علمی جامعةالمصطفی(ص)؛ غلامرضا ذکیانی، رئیس موسسه حکمت و فلسفه ایران و انشاءالله رحمتی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی و مترجم این اثر، امروز ۱ اردیبهشتماه در خبرگزاری ایکنا برگزار شد.
در ادامه متن سخنان حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی میرزایی را میخوانید؛
نکته اول این است که لازم نیست یک اثر مطابق میل و فکر بنده باشد تا بتوانم از آن تقدیر کنم و لازم هم نیست یک اثر کم عیب و نقص باشد. به هر صورت، کار گستردهای مانند این کار شایسته تقدیر و تشکر است و کوششهای زیادی در این کار صورت گرفته و افرادی که ترجمه میکنند، میدانند جمعآوری افکار قرآنی از این 40 تفسیر، کار پُرزحمتی بوده و باید از آن تقدیر کرد، اما مانع بیان نقد هم نیستیم و چون این کار ارزشمند است، باید مورد نقد قرار بگیرد.
نکته دیگر این است که مخاطب این کار غربیها هستند، اما این کار تا اینجایی که ترجمه شده، برای جامعه قرآنپژوه ایرانی حرف قابل استفادهای ندارد. البته که باید دید این ارزیابی را یک فرد غربی هم دارد؟ چه اینکه فضای ایران با غرب و فضای جهان اسلام با غرب متفاوت است.
در اینجا باید تأکید کنم که تکیه صحبت من روی شاخصهای کلی و مبانی این کار است. آقای دکتر نصر صاحب یک مکتب فکری و فلسفی است، اما یک تفسیری از ایشان آمده که در تباین با مبانی سنتگرایی معاصر است و این نقطه شگفتآوری است که تمرکز نقد بنده روی آن است. مکتب سنتگرایی آقای نصر در زمینه کاری قرآنی و بسیار گسترده، با این کار زمین خورده است. این کار در جریان سنتگرایی و مبانی نظری و هستیشناسیهایی که بیان کردهاند و گفتهاند سنتگرایی با زمانه و عقلانیت نسبتی دارد، نیست. این تفسیر در نسبت با این مکتب و این انتظارات زمین خورده و یک گام به عقب است. در مجموع یک کار قرآنی به زبان انگلیسی، یک کار قابل استفاده است، اما انتظار ما این نیست و این را با مکتب سنتگرایی نصر مقایسه میکنیم.
تفسیری که اصحاب او تصمیم داشتهاند سنتگرا باشد و نه سنتی. اما بین اینها تفاوت است؛ تفسیر سنتی و سنی؛ یعنی نسبتش به سنتی است که بیشتر جریان اهل سنت را شامل میشود. تفسیر سنتی به معنای نسبت با سنت است، اما سنتگرا در تقابل با مدرنیته تفسیر میشود. این تفسیر میخواهد بگوید دو تفسیر میتوانیم از قرآن داشته باشیم؛ یکی تفسیر مدرن و دیگری تفسیر سنتی است. اما اگر این تفسیر مدرن نیست و در مقدمه نیز آمده است که این تفسیر قرار نیست مدرن باشد و کسی هم انتظار ندارد تفسیر ایشان مدرن باشد، پس چیست؟ این تفسیر مدرنیستی نیست، اما سنتگرا هم نیست؛ یعنی این تفسیر، تفسیری است که به سمتهای دیگری لغزیده است. این تفسیر، سنتگرا نشده، بلکه سلفی، سنی و سنتی است.
البته چون این تفسیر مجال و زمینهای برای تحقیقات نیست و بیشتر با رویکرد جمعآوری اقوال و درج منتخب افکار مفسرین سامانیافته، انتظاری هم نمیتوانم داشته باشم که جدال سنت و مدرنتیه را در عرصه قرآن و وحی نشان دهد. در بخش تفسیری، یک کار جمعآوری دانشجویی صورت گرفته است و نمیخواهم تعبیر خنثی بودن را استفاده کنم، اما نویسندگان اتخاذ مبنا نمیکنند تا چه رسد به اتخاذ موضع. شاهد گفتوگو و دیالوگ بین سنت و مدرنیته نیستیم. ممکن است بگویند قرار نبوده در این تفسیر شاهد این جدال باشیم، اما این با اصل منطق یک اثر علمی منافات دارد، چون شما پیشفرضهای سنتگرایانه دارید و نمیتوانید اندیشه قشیری را در کنار اندیشه طبری تکرار کنید، چون مبانی اینها در تعارض است.
رویکرد کلی این تفسیر، سلفی یا به تعبیری تاریخی است و از سلفی هم پایینتر است، چون سلفیها در مورد مسائل روز، مانند مدرنیته و ... مجادله میکنند. در حقیقت، در یک کاری که مبانی آن مدعی مدرنیتهستیزی و غربستیزی است، نمیشود در بحث قرآن، دعوای سنت و مدرنیته را مطرح نکرد. اگر سنتگرایی تمایز هویتی مکتبی خود را در عرصه طرح قرآن در اسلام و غرب ارائه نکند، کجا میخواهد ارائه کند؟
جوهر نقد من این است که آقای نصر ایدئولوژیگریز هستند؛ لذا هر نوع خوانش اسلامی که رویکرد ایدئولوژیکی دارد، در این تفسیر راه پیدا نکرده است. ایشان از بنیادگرایی اسلامی گریزان هستند، اما باید به ایشان بگویم شما 150 سال اخیر تفسیر اسلامی معاصر را کنار زدهاید و به ابن کثیر و قرطبی و ... برگشتهاید. سرمایه اصلی این تفسیر، سلفی، روایی و اخباریگرایانه است. دیگر اینکه برای اینکه شما در محذور قرار نگیرید و برای اینکه برچسب بنیادگرایی نزدیک این کار شما نیاید، از عصریسازی این تفسیر پرهیز کردهاید که این یک فاجعه است. چون گفتهاند این تفسیر نه بنیادگرایی است و نه مدرن، اما سؤال در آلترناتیو بین اینها است.
بنیادگرایی در تقابل با مدرنیته ایجاد شده است. جریان تفسیر بنیادگرایی که ایشان اسمش را بنیاگرایی میگذارد که باید از آن به جریان تفسیری سیاسی، اجتماعی، حکومتی و تمدنی یا هر چیزی که اسمش را بگذاریم، برای مواجهه با مدرنیته درست شد و مدرنیته است که جریان اسلام کارآمد را به نام بنیادگرایی میکوبد. حال چطور سنتگرایی میخواهد در صحنه یک کار علمی با بنیادگرایی دربیفتد و اینکه این کتاب بوی کارآمدی، عصریت و ارتباط با مقوله زندگی نداشته باشد، محل شگفت است.
قرآن کریم فلسفه انزال کتب را خارج کردن مردم از ظلمات به نور میداند، حال سوال ما از آقای دکتر نصر این است که مگر شما به عنوان یک سنتگرا، شاهد سیطره ظلمات نیستید؟ چرا شما به نام بنیادگراییگریزی و ایدئولوژیستیزی یک جمله مفید در تقابل با جهان معاصر نگفتهاید؟ این تفسیر با همه ابعاد مثبتش که معتقدم استشراقی هم نیست، اما گرهی از انسان دچار مدرنیته باز نمیکند و قرآن را به عنوان یک راهحل و ارائهدهنده مسیر نور ارائه نمیدهد.
اما در خصوص ترجمه هم باید بگویم: از آقای رحمتی انتظار این لغزشهای اساسی را نداشتم که به یک لغزش از حیث ترجمه اشاره میکنم؛ مولف نه ادعا دارد کارش تفسیر است و نه ادعا دارد معاصرانه است، اما دلیلی برای اینکه این تفسیر قرار بوده معاصرانه باشد، از سوی مترجم اقامه نشده است. اینکه نام کار معاصرانه گذاشته میشود، این انتظار را به وجود میآورد که این کار را با انتظار معاصرانه بودن نقد کنند و این به کار آقای نصر ظلم است. دوستان زیادی میگویند این تفسیر معاصرانه نیست، در حالی که ایشان اصلاً نگفته تفسیر معاصرانه است و ایشان میگویند قرآنشناخت است؛ لذا این عنوان لغزنده است.
معاصرانهبودن میتواند سهمعنا داشته باشد؛ یکی در محتوا است؛ یعنی مسائل مطرحشده عصری هستند، اما این طور نیست. دیگری معاصریت در روش است که باز هم میدانیم روشهای معاصر تفسیر در اینجا حضور ندارد. پس معاصریت به معنای اعمال روشهای معاصر هم نیست و سومین مسئله معاصریت در زبان است؛ یعنی حرفهایی که استفاده میکند، انگلیسی قرن بیستویکمی است و شهروند غربی که میخواند متوجه میشود که زبان معاصر است و این را به صورت نسبی قبول داریم. اما توجه کنیم، بنده اگر تمام تفسیر طبری را به زبان فارسی الآنِ تهرانی برگردانم، تفسیر معاصرانه قرآن نیست. زبان بیان معاصر است، اما تفسیر معاصرانه نیست؛ لذا هیچ کدام از ادعاها در توجیه معاصرانه بودن این تفسیر قابل قبول نیست و این کار حتی تفسیر به معنای کلاسیک هم نیست.
انتهای پیام