صورت‌پذیری سرریز کردن روح خدا در انسان
کد خبر: 3967049
تاریخ انتشار : ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۰۸:۱۴
کمال‌الدین غراب در گفت‌وگو با ایکنا تبیین کرد؛

صورت‌پذیری سرریز کردن روح خدا در انسان

کمال‌الدین غراب، پژوهشگر و خادم قرآن کریم معتقد است؛ اینگونه نیست که روح خدا در انسان وجود داشته باشد، بلکه زمینه پذیرش آن در انسان وجود دارد، این صفات را باید کسب کنیم و مهیای پذیرش آن روح شویم.

سرریز کردن روح خدا از دریای شناور در انسانکمال‌الدین غراب، پژوهشگر و مترجم قرآن کریم، در گفت‌وگو با ایکنا از خراسان رضوی درخصوص «تعریف انسان از دیدگاه اسلام و قرآن» اظهار کرد: دکتر علی شریعتی در تعریف خود از انسان از دیدگاه اسلام و قرآن می‌گوید «انسان عبارت است از لجن یا گل به اضافه روح خدا و تعبیر خشن‌تر از آن شاید این باشد که بگوییم انسان عبارت است از شیطان به علاوه روح خدا». دکتر شریعتی از این تعبیر هم در برخی از آثار خود استفاده کرده است.


بیشتر بخوانید:


وی ادامه داد: این تعریف را دکتر شریعتی از آیه خلقت بشر و آدم استنباط کرده است. خداوند در آیات 71 و 72 سوره «ص» می‌فرماید: «إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِين، فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ؛ آنگاه به یاد آر که پروردگارت به فرشتگان گفت من برآنم بشری را بیافرینم از صلصال، از مصنوع و آنگاه که او را آراستم، پرداختم، آماده کردم و از روح خویش در او دمیدم برای او به سجده در افتید»؛ و این آیه قرآن مبنای استنباط دکتر شریعتی است.

غراب تصریح کرد: به اعتقاد من، در این برداشت براساس این آیه چند نکته وجود دارد. اول آنکه به شرط «إِذَا»، «فَإِذَا سَوَّيْتُهُ». آنگاه که او را آراستم، پرداختم، ساختم و به عبارتی آماده کردم و آنگاه که از روح خویش در او دمیدم بر او سجده کنید، بر بشری که صاحب روح خدا شود و از اینجا به داستان حضرت آدم می‌پیوندد.

این پژوهشگر و مترجم قرآن کریم بیان کرد: بشر، اسم نوع انسان در قرآن و آدم، اسم فرد خاصی است، یعنی نشان می‌دهد از میان بشر فردی به نام آدم، آن مراحل لجنی، گلی و صلصالی را گذرانده و به مرحله‌ای رسیده که آماده و پرداخته و در کوران و طوفان‌های زندگی ساخته شده و در واقع به مرحله صلصالیت رسیده و همه انگیزه‌های مادی، اهریمنی، شیطانی و لجنی در او از غلیان و هیجان افتاده و خشک شده و همچون سفالی بدون کمترین انگیزه‌ای از آن انگیزه‌های زشت نفسانی و شیطانی و به تعبیر قرآن لجنی، در این لحظه روح خدا بر او دمیده و شایسته شده است که فرشتگان بر او سجده برند.

وی افزود: بنابراین براساس این آیات نمی‌توان استنباط کرد که تعریف انسان خود به خود براساس قرآن این است که لجن به علاوه روح خداست و یا شیطان به اضافه روح خداست، این تعبیر به اعتقاد من صحیح نیست، نخست اینکه آن داستان مربوط به حضرت آدم است؛ به‌عنوان شخصی تاریخی و نه انسان. اگر روح خدا در انسان دمیده شده بود، صفاتی همچون نیکوکاری، عشق ورزیدن، دوست داشتن، فداکاری، ایثار، گذشت، عفو، بخشش، دادگری، دانشمندی، علیم و حکیم بودن، دادگستر بودن، قسط ورزیدن در جامعه، محبت به دیگران، وفاداری، پایبندی به عهد و پیمان و هرچه صفت نیک در عالم هستی ما می‌شناسیم و به خدا منتسب می‌کنیم، در انسان وجود‌ داشت و این صفات جبلی انسان بود.

غراب بیان کرد: در انسان زمینه این صفات نیک وجود دارد، یعنی انسان استعداد پذیرش این صفات نیک را دارد، ما در روح خدا شناور هستیم و همه عالم محضر وجود خداست، انسان هم یکی از آن مظاهر است، اما به قول مولوی جسم‌ها چون کوزه‌های بسته سر/تا که در هر کوزه چه بود آن نگر

این پژوهشگر و مترجم قرآن کریم اظهار کرد: در واقع اینکه ما در روح خدا شناور هستیم، البته چنین نیست که روح خدا در همه ما سرریز کرده باشد و لبریز از روح خدا شده باشیم، اگر ما سر این خُم وجود را باز می‌کردیم و البته اگر بتوانیم باز کنیم، اگر آن روح الهی در ما سرریز کرد، ما از آن پر و لبریز شدیم و به آن پیوستیم، آن‌وقت به قول مولوی: خُم که از دریا در او راهی شود/ پیش او جیحون‌ها زانو زند

زمینه دمیده شدن روح خدا در انسان

وی گفت: اینگونه نیست که روح خدا در انسان وجود داشته باشد، بلکه زمینه پذیرش آن در انسان وجود دارد، وگرنه این صفات را به عنوان صفاتی جبلی و ذاتی انسان بیان می‌فرمود و نه صفاتی که باید آنها را کسب کنیم، به سویشان بدویم، برای کسب آنها تلاش کنیم، وجود خودمان را هموار کنیم، بکوبیم و آماده و مهیای پذیرش آن روح کنیم، چنانکه حضرت آدم کرد. در این خصوص ابتدا باید از مرحله لجنیت بگذریم و تمام خواسته‌های دنیوی در ما خشک شوند و به مرحله صلصالیت برسیم تا زمینه دمیده شدن روح خدا و به عبارتی سرریز کردن روح خدا از این دریای شناور در ما پدید آید و ایجاد شود.

این پژوهشگر و مترجم قرآن کریم تصریح کرد: حتی اگر بر پایه آیه فطرت(آیه 30 سوره روم)؛ «فِطْرَ‌تَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ‌ النَّاسَ عَلَیهَا» اعتقاد داشته باشیم که در ساختار الهی حیات، در وجود انسان ویژگی‌هایی همچون بخشش، دادگری، مهربانی، عشق‌ورزی به همنوع، تعهد، وفاداری، نیکوکاری، پند گرفتن از طبیعت، دانشمندی و هرچه صفت خوب می‌شناسیم و حتی اگر بپذیریم که این ویژگی‌ها در نهاد انسان است، باید بگوییم که زندگی انسان در دنیا شرایطی را برای او فراهم می‌آورد که این ویژگی‌ها از انسان می‌گریزد، در واقع در گریز از انسان هستند و برای همین به عنوان یکسری از ویژگی‌های پایدار در انسان‌شناسی قرآن از آنها یاد نمی‌شود.

وی تصریح کرد: یعنی هیچگاه مشاهده نمی‌کنیم که قرآن گفته باشد، انسان موجودی است دادگر یا گفته باشد خلق‌الانسان عادل، خلق الانسان عاشق، خلق الانسان حکیم یا خلق الانسان عالم و...، هیچ‌کدام از این ویژگی‌ها به عنوان ویژگی‌های سرشتی در انسان‌شناسی قرآن ذکر نشده است، بلکه خلاف آن چندین ویژگی سرشتی انسان ذکر شده است، مانند اینکه فرموده است «خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِيفاً یا خُلِقَ الْإِنْسانُ عَجُولًا، إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا، یعنی این انسانی که بر روی زمین زندگی می‌کند، این ویژگی‌ها در او سرشتی است، در آفرینش او وجود دارد و آن ویژگی‌های دیگر را باید کسب کند و دنبالشان بدود، آنها در گریز از انسان هستند و انسان باید به آنها دست یابد و قرآن انسان را به سمت آن ویژگی‌ها تشویق می‌کند که برای اکتساب آنها حرکت کند.

انتهای پیام
captcha