شرک؛ تنها مانع دریافت فیوضات الهی
کد خبر: 3968196
تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۹:۴۲

شرک؛ تنها مانع دریافت فیوضات الهی

حجت‌الاسلام سیدطاهر غفاری با اشاره به آثار شرک بیان کرد: به مناسبات قرآنی و مباحث تربیتی، مانع دریافت فیوضات شرک است؛ یعنی باطن انسان این استعداد را دارد که پیام‌های الهی را بگیرد و حق‌تعالی او را مدیریت کند. تمام آنچه قرار است در انسان اتفاق بیفتد و انسان باید با آن تمام خیرات را در وجودش خود نهادینه کند شکر است که او را به دریافت خلق عظیم می‌رساند.

به گزارش ایکنا؛ نشست «اخلاق در قرآن کریم از منظر نصایح لقمان حکیم»، از سلسله نشست‌های «آیه در آینه»، امروز، 10 اردیبهشت‌ماه، به همت خانه اخلاق‌پژوهان جوان با سخنرانی حجت‌الاسلام سیدطاهر غفاری، پژوهشگر دین، برگزار شد که در ادامه متن آن را می‌خوانید؛

لقمان به تأیید الهی حکمت را داشت و موعظه او را قرآن کریم نقل می‌کند و به عنوان یک موعظه مورد تأیید دستگاه الهی به بشریت عرضه شده است. آیه 13 سوره لقمان که می‌فرماید: «وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ»، جزو غرر آیات اخلاقی است. در آیه 12 نیز آمده است: «وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ» که «اَن» تفسیریه است و در مقام تفسیر حکمت لقمان است. خیر کثیر قرآن در توحید ریشه دارد؛ یعنی خاستگاهش اتصال به هدایت الهی و ظهور و تجلی اسم هادی و ربوبیت مطلقه در عرصه یک انسان آماده جاری می‌شود تا به نهایت کمال برسد که همه وجودش زبده و ناب شود و از آن هم به قلب سلیم یاد شده که از همه تعلقات بری شود و سلم محض در مقابل ربّ العالمین باشد.

به دنبال این حکمتی که به لقمان اعطا شده است، موعظه لقمان به فرزند مطرح می‌شود. زمینه اینکه لقمان آمد و واعظ فرزند شد، نه صرف این بود که او پدر بود، چون هر پدری شاید نتواند به درستی موعظه کند، اما لقمان از ناحیه دستگاه الهی حکمت را دریافت می‌کند؛ از این‌رو آیه می‌گوید یک زمانی لقمان به فرزندش در مقام موعظه فرمود که فرزندم به خدا شرک نورز و گفت راه سعادت همین است. سؤال این است که لقمان به مقام شکر رسید، اما چرا به فرزند مسئله شکر را مطرح نکرد؟ اگر به لقمان شکر اعطا شده بود، او نیز به فرزند همین را باید می‌گفت، اما آیا در پیام ایشان کم گذاشته است؟ خیر. مسلم است که لقمان به‌جا نصیحت کرده است و می‌خواهد فرزند مشمول لطفی شود که او شده و او فرزند را ارشاد می‌کند؛ یعنی می‌خواهد او را به مقامی برساند که بتواند او نیز حکمت را دریافت کند.

به مناسبات قرآنی و مباحث تربیتی، یک مانع، مانع دریافت فیوضات است و آن عبارت از شرک است؛ یعنی باطن انسان این استعداد را دارد که پیام‌های الهی را بگیرد و حق‌تعالی او را مدیریت کند. تمام آنچه قرار است در انسان اتفاق بیفتد و انسان باید با آن تمام خیرات را در وجودش خود نهادینه کند شکر است که او را به دریافت خلق عظیم می‌رساند و یک سلسله انوار الهی در درون انسان تثبیت می‌شود. در سوره مبارکه حدید می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيَجْعَلْ لَكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ»؛ بنابراین، باید به این معنا برسیم که به هنگام دریافت فیوضات الهی کلمه جامع همه کلمات شکر است و ام‌ّالموانع نیز عبارت از شرک است.

لقمان همه موانع را در یک کلمه جمع کرد که یک مانع اساسی است؛ یعنی شما تا مبتلا به این هستید که برای غیر خدا اصالت قائل هستید، کار خراب می‌شود. لقمان پیام الهی را ابلاغ کرد و او خود مراحل توحید را سیر کرده است. البته در باب اینکه چه شد که لقمان مستعد دریافت حکمت شد، باید به صورت مفصل بحث کرد، اما یکی از دلایل این بود که او تلاش کرد و مرحله به مرحله در توحید افعالی بود پیش‌رفت و آنچه غیر خدا بود از دید او ساقط شد.

مقام وعظ مقام تذکار است. این قرینه است بر اینکه پسر لقمان موحد بوده است و توحید را دریافت کرده و حالا موعظه می‌شنود. در اینجا گویا لقمان می‌گوید که اگر می‌خواهید به معدن فیوضات راه پیدا کنید و وجودتان سراپا مستعد ربوبیت الهیه شود، باید شما آن عقیده توحیدی را در تمام شئونات زندگی سریان دهید.

در آن مقام که عمق وجود است و قرار است فعالیت سامان داده شود، انسان سالک به سمت کمال حقیقتی به آن می‌رسد که اصلاً نظر به غیر خدا نمی‌کند. در ابتدای امر مبتلا به نظر است، اما بعداً دعوت می‌شود که دید استقلالی به دیگران نداشته باشد و اینها همه اسباب و مخلوق و مسخر اراده حق هستند و شما نباید به حق‌تعالی تکیه کنید. این معنا که دریافت و عملی شد، مرحله به مرحله موانع زدوده می‌شود، اما همه موانع رگه‌های شرک هستند. قرار است این مسئله در هر کلاسی باشد و از این شرک نباید فاصله بگیرید. این شرک حجاب اعظم است و وقتی این کنار زده شد و حقیقت توحید در همان دیدگاه عملی حاصل شد، کار به سامان می‌رسد.

محبت و ولایت توحیدی با زدودن شرک شکل می‌گیرد و باید این معنا را متوجه شویم که تمام حقوق، بالذات برای حضرت حق است، چون غیر از حق‌تعالی که مالکی نداریم. بنابراین تمام حقوق ناشی از حق رب العالمین است که به گردن ماست. اگر این حق ضایع شود، دیگر حقوق نیز ضایع می‌شود و این حق اگر اقامه شود، زمینه دیگر حقوق نیز اقامه می‌شود؛ لذا این ظلم عظیم در ابتدا و در نظام عبودیت، ظلم به حضرت حق است. این ظلم ادبیات کلاس عبودیت است که شما حق الهی را نادیده گرفتید و در آیه قبل نیز اشاره کرد که اگر شکرگزار باشید خیرش به خود شما برمی‌گردد و اگر حقی را تضییع کنید مقام خود را تنزل داده‌اید.

ظلم به نسبت مظلوم تعریف می‌شود. اگر حقی که از بین می‌رود حق منسوب به حق‌تعالی باشد اعظم‌الحقوق می‌شود و اعظم حقوق را زیر پا گذاشتن، اعظم ظلم را شکل می‌دهد؛ لذا بزرگ‌ترین خطای انسان کوچک‌ترین کم گذاشتن او از مقام خداوند است. به خاطر این جنایت، انسان در دستگاه معرفتی، خودش را مستحق جهنم ابد می‌داند. جنایتی که به حق الله العظیم می‌شود، حد ندارد و این طور نیست که چون یک آن است، کم است. اگر متعلَق جنایت خداوند است یک آن جنایت به حق الهی زمینه استحقاق عذاب ابدی را برای انسان خواهد داشت.

اگر این مانع زدوده شود و این دید شرک‌آلود کنار رود انسان خود را غرق نعمت خواهد دید. در صحیفه سجادیه داریم که امام(ع) فرمودند خدایا به مقام شکری مرا برسان که نسبت به آنچه به من ندادی و منع کردی بیشتر شکر کنم؛ یعنی آنچه را که ندادی اولاً نعمتی مستحق شکر است و ثانیاً نعمتی اعظم از آنچه که دادی است. اگر بنده به آن رسید که تحت ربوبیت الهی است و این رب که فیاض علی‌الاطلاق است را متوجه شد، وجودش یکسره شکر می‌شود؛ یعنی اطاعت، ترک معصیت و ... را به شکر انجام می‌دهد و در همه امور دنبال این است که خدا را یاد کند.

اصلاً باب شکر از این‌جا باز می‌شود که این رب محبوب را که شناختیم، کمترین ادای ادب به محضر او این است که نباید او را فراموش کرد؛ لذا لقمان به فرزندش گفت که اگر می‌خواهی از موانع خلاص شوی به خدا شرک نورز.

انتهای پیام
captcha