به گزارش ایکنا از خوزستان، حامد صافی، مدرس دانشگاه و محقق در جلسه مجازی «متنشناسی انتقادی مقاتل عاشورا»، در معرفی کتاب «المنتظم في تاريخ الأمم و الملوک» اثر ابوالفرج عبدالرحمن بن محمدبن جوزی، گفت: ابن جوزی در نیمه دوم قرن ششم زندگی میکرد. او در کتاب خود به تاریخ امتها و پادشاهان پرداخته است و تقریبا ساختار این کتاب شبیه به کتاب تاریخ طبری است.
وی ادامه داد: ابن جوزی در بخش حوادث سال 60 و 61 هجری قمری به روایت واقعه عاشورا پرداخته و تنظیم فصول کتاب بر اساس سالهای هجرت پیامبر(ص) است. وقتی که به سرگذشت امت عرب میرسد از سال بعثت وقایع هر سال هجری قمری را یک به یک توضیح میدهد. روایت عاشورا در کتاب ابن جوزی از لحاظ ساختاری شباهت بسیار زیادی به الارشاد شیخ مفید و تاریخ طبری دارد که این شباهتها میتواند برگرفته از اشتراکات خاستگاهی این سه متن باشد.
صافی اضافه کرد: برخی مثل رسول جعفریان بر این باور هستند که منبع ابن جوزی برای تدوین روایت عاشورا تاریخ طبری است اما مقایسه روایت عاشورا در کتاب المنتظم، الارشاد شیخ مفید و تاریخ طبری نشان میدهد ابن جوزی هم روایت عاشورا را از مقتل ابیمخنف گرفته است. بنابراین میتوانیم روایت عاشورا در المنتظم را بیشمتنی برای مقتل ابیمخنف بدانیم.
این مدرس دانشگاه بیان کرد: روایت عاشورا در کتاب المنتظم با روشن کردن آتش در پشت خیمههای امام شروع میشود که اینگونه روایت میشود: «روز عاشورا بود زمانی که عمربن سعد نماز صبح خواند همراه تعدادی از یارانش از خیمهها خارج شدند. امام حسین(ع) هم با 32 سوار و 40 پیاده در صحرای کربلا حاضر شد ـ در اینجا روایت ابنجوزی بسیار شبیه به روایت شیخ مفید در الارشاد و طبری در تاریخ طبری است ـ امام حسین(ع) دستور داد که در پشت خیمهها آتش روشن کنند تا دشمن از آن سمت به خیمهها حمله نکند. اینجا شمر بیادبی میکند و میگوید یا حسین آیا عجله کردی که آتش تو را در دنیا بسوزاند. مسلم بن عوسجه از امام اجازه میخواهد که با یک تیر جواب او را بدهد اما امام میفرماید زشت میپندارم که پاسخ این فرد را بدهم.
وی ادامه داد: در پیرفت دوم امام با سپاهیان عمربن سعد صحبت کرده و با آنها اتمام حجت میکند. این صحبتها از نظر تاریخی بسیار مستند و مستدل هستند. چون در الارشاد، تاریخ طبری و اخبارالطوال هم آمده است. امام اینگونه میگوید: «ببینید و دقت کنید من چه کسی هستم بعد به خودتان مراجعه کنید. فکر کنید به صلاح است که من را بکشید؟ آیا من فرزند دختر پیامبر شما نیستم و فرزند پسرعموی پیامبر نیستم؟ اینجا شمر جواب امام را میدهد ـ اینقدر که شمر در صحرای کربلا نقش ایفا کرده عمربن سعد که فرمانده سپاه بوده، نقش نداشته است. عمربن سعد فقط آنجا دیده میشود که تیر را به سمت خیمههای امام پرتاب میکند. هر جایی که امام صحبت میکند و میخواهد سپاهیان عمربن سعد را بیدار کند آن کسی که بیادبی کرده و پاسخ میدهد، شمر است. شاید به همین دلیل پررنگ بودن نقش شمر است که از یک جایی در تاریخ شمر به جای سنان بن انس مینشیند و قاتل امام معرفی میشود. یکی از دلایلی که میتوانیم برای این جابجایی شخصیت بیان کنیم، همین بیادبیهای شمر به شخص امام، تعرض به خیمهها و تهییج سپاه عمربن سعد بوده است. حتی شمر برای بریدن سر مبارک امام هم سپاهیان را تهییج میکند.
صافی تصریح کرد: سپس امام نام کسانی را که برایش نامه نوشتند را ذکر میکند و میگوید آیا شما برای من نامه ننوشتید؟! و پاسخ میدهند نه ما ننوشتیم. امام میگوید اگر این چنین است بگذارید من بازگردم. جواب میدهند اجازه نمیدهیم یک قدم آن طرفتر بروی. در پیرفت بعد ماجرای پیوستن حر به سپاه امام بیان میشود. به دلیل اینکه حر یکی از فرماندهان سپاه عمربن سعد بود کنش او در پیوستن به سپاه امام مهم بوده است. ابنجوزی در این کتاب بسیار مختصر به این موضوع اشاره میکند و میگوید حر به امام پیوست و به همراه او جنگید و به همین میزان اکتفا میکند.
این محقق تاریخی گفت: پس از آن به قسمت پرتاب تیر توسط عمربن سعد میرسیم که جنگ آغاز میشود. شهادت یاران امام و اهلبیت را ابنجوزی از مقتل ابیمخنف روایت میکند. طبق روایت ابنجوزی در همان آغاز جنگ سپاهان عمربن سعد به سمت خیمهها حمله کرده تا آنها را آتش بزنند اما یاران امام همه کسانی که حمله کردند را کشتند.
وی اظهار کرد: در بین سپاهیان امام تعدادی از اهل بیت(ع) حضور داشتند و ابنجوزی نام آنها را از جمله عباس، جعفر، عثمان، محمد، ابوبکر که میگوید فرزندان علی(ع) بودند و بعضی از فرزندان حسین(ع)، فرزندان عبداللهبن جعفرطیار و فرزندان عقیل را عنوان میکند که همراه امام بودند. ابنجوزی همچنین اشاره میکند که امام حسین(ع) فرزند شیرخوارهای به نام عبدالله در صحرای کربلا داشت که کشته شد؛ چون بنای ابنجوزی بر اختصار است به همین میزان اکتفا میکند اما به روایت مقتل ابیمخنف به واسطه طبری زمانی که امام میخواهد به میدان برود به در خیمهها میآید و میگوید فرزند شیرخواره را بدهید میخواهم وداع کنم. در اینجا بنابر این روایت شخصی از بنیاسد تیری را به سمت این فرزند پرتاب میکند. پس از آن امام حسین(ع) خون آن کودک را لمس کرد در حالی که میگفت: «خدایا خودت بین ما و این قوم داوری کن، آن ها ما را دعوت کردند تا ما را یاری کنند ولی به کشتن ما اقدام می کنند.»
صافی گفت: در پیرفت بعد شمر به خیمههای امام حمله میکند و فریاد میزند میخواهم خیمهها و هر آن کس که در آنها است را به آتش بکشم. زنان فریاد میزنند و از خیمهها بیرون میآیند. امام حسین(ع) بر سر شمر فریاد میزند خداوند تو را در آتش بسوزاند. طبق روایت ابنجوزی نبرد تا نیمه روز به طول میانجامد و سپس نماز ظهر میخوانند و مجددا جنگ شروع میشود. ادامه روایت به شهادت علیاکبر میرسد. شهادت علیاکبر یکی از مهمترین پیرفتهای روایت روز عاشورا است که اکثر متون مکتوب آن را نقل کردهاند. بهدلیل آنکه علیاکبر فرزند ارشد امام حسین(ع) و شبیهترین افراد به پیامبر(ص) بوده است. علیاکبر شروع به رجزخوانی کرد. مره بن منقذ نیزهای به سوی او پرتاب کرد و علیاکبر از روی اسب افتاد. او را احاطه کردند. در المنتظم هم عبارت «اِرْباً اِرْباً» را نداریم. فقط در اینجا گفته میشود «فَقَطَعُوهُ بسُیوفَهُم» با شمشیر او را پاره پاره کردند. سپس امام حسین گفت: «خداوند قومی را که تو را کشتند، بکشد و بعد از تو اف بر دنیا». زینب از خیمهها خارج میشود و فریاد میزند برادرم و فرزند برادرم و خودش را روی علیاکبر میاندازد. امام او را به خیمه بازمیگرداند و شروع به جنگیدن میکند. زمانی میجنگد تا اینکه تشنگی بر او غلبه میکند. شخصی به نام ابنتمیم تیری را پرتاب میکند که به دهان مبارک امام اصابت میکند. امام آن خون را در دست میگیرد و به آسمان پرتاب میکند و میگوید خدایا تعداد اینها را کم کن و روی زمین احدی از آنها را باقی نگذار.
این مدرس دانشگاه گفت: در پیرفت یازدهم به شهادت امام میرسیم که در اینجا نقش شمر پررنگ است. شمر بر سر سپاهیان فریاد میزند. وای بر شما چرا این مرد را متنظر گذاشتید؟ او را بکشید. زرعه بن شریک ضربهای به کتف امام میزند. سنان بن انس نیزهای به امام پرتاب میکند، امام بر زمین میافتد و سنان بن انس سر مبارک امام را جدا میکند و به خولی میدهد. سنان در حالی که سر مبارک امام را در دست دارد مقابل خیمه عمربن سعد رسید و رجز خواند که «رکاب اسب مرا باید با طلا و نقره آذین ببندید. من سید انسانهای محجوب و باآبرو را کشتم. من کسی را کشتم که از لحاظ مادر و پدر بهترین انسانها بود و بهترین انسانها از لحاظ نسب بود.» عمربن سعد به او گفت: ای دیوانه چرا این گونه صحبت میکنی؟
وی بیان کرد: سر امام حسین(ع) و یاران را به دربار ابنزیاد در کوفه فرستادند و شمر بر اساس این روایت فرماندهی این کاروان را تا کوفه بر عهده داشت؛ این پایان روایت روز عاشورا در کتاب المنتظم في تاريخ الأمم و الملوک است.
انتهای پیام