به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین داود عرفانی، استاد مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 11 خرداد در نشست علمی «جریان نو اخباریگری یا اندیشه ظاهرگرایی معاصر» با بیان اینکه وجود گرایشهای عقلی، نقلی، شهودی و تجربی در بین عالمان امری طبیعی است و اینها راههای معرفت انسان به واقعیات هستی هستند، گفت: علمای ما در رویکرد خود به متن مقدس دینی یعنی قرآن و روایات از این روشها استفاده کردهاند و هر کدام به یک یا بیشتر از این روشها گرایش بیشتری نشان دادهاند. بنابراین داشتن گرایش شهودی، عقلی و ... عجیب نیست، بلکه مهم این است که این روشها صحیح و معتبر باشند.
عرفانی با بیان اینکه نقد فکر یک نفر به معنای نفی شخصیت آن فرد نیست، گفت: مثلا استاد حکیمی فردی فرهیخته، سالم، عالم، باتقوا و سادهزیست بود، ولی اگر ما نقدی بر برخی اندیشههای او داشته باشیم، به منزله اهانت به ایشان نیست و شرط اصلی آن عدم خروج از دایره انصاف و منطق است؛ معالاسف برخی افراد در دوره معاصر چون با فلسفه میانه خوشی نداشتند، به توهینهای سخیف به بزرگان روی آوردند و این شیوه درست نیست و اثری هم ندارد.
وی بیان کرد: همچنین در طول تاریخ اندیشه اسلامی، گرایشهای نقلگرای حداکثری در شیعه و سنی مانند احمد حنبل و این تیمیه و اخباریون اسلامی (صدوق، هاشم بحرانی، استرآبادی، شیخ حرعاملی و ...) وجود داشت، حتی در دوره معاصر هم برخی افراد ذیل این عنوان هستند، مانند بزرگان مکتب تفکیک، میرزامهدی اصفهانی، زرآبادی، استاد حکیمی و آیتالله سیدان.
استاد عرفان حوزه علمیه ادامه داد: مرحوم استرآبادی جریان اخباریگری را در قرن 11 و 12 ایجاد کرد و چون فقط اخبار را حجت میدانست به این عنوان مشهور شد و کسانی در بین اینها بودند که با تندی و با لحن بد اصولیون را مورد اهانت قرار میدادند. اینها ظواهر آیات قرآن را حجت نمیدانستند و معتقد بودند که «انما یعرف القرآن من خوطب به»؛ یعنی معصومان فقط میتوانند قرآن را بفهمند و اجتهاد و تقلید هم بدعت و حرام است و معتقد بودند که همه باید مقلد معصوم باشند و به روایات مراجعه کنند. از این رو با علم اصول مخالف بودند و میگفتند که این علم ساخته اهل سنت است و ما نباید پیرو آنها باشیم.
عرفانی تصریح کرد: ویژگی دیگرشان این بود که به دلیل عقلی توجه چندانی نداشتند و چنانچه در جلد اول رسائل آمده اینها ادراک عقلی قریب به حس را قبول دارند و ادراک دور از حس و گزارههای فلسفی، اصولی و کلامی را قابل اعتماد نمیدانند و نوعی عقلگریزی و عقلستیزی در بین آنها دیده میشود. اینها به همه روایات کتب اربعه اعتقاد داشتند و میگفتند اینها قطعیالصدروند و بررسی سندی هم لازم نیست و تقسیمبندی اخبار به ضعیف و حسن و قوی و مرفوع و... را قبول نداشتند. ویژگی بعدیشان آن است که در اجرای اصول عملیه و جایی که شبهه، شبهه حکمیه تحریمیه بود به اجرای اصل احتیاط معتقد بودند. مجتهدان میگفتند اینجا مجرا اصل برائت است و اینها میگفتند مجرا اصل احتیاط است و باید احتیاط کنیم.
وی بیان کرد: ویژگی دیگر آنها این بود که از منابع چهارگانه فقه فقط اخبار را قبول داشتند و ظاهر قرآن را حجت نمیدانستند و کنار گذاشتند. اجماع را هم قبول نداشتند و به عقل بیاعتنایی کردند. به هرحال فقط به اخبار گرایش داشتند و جالب اینکه یکسری از ویژگیهای اخباریون به زمان کنونی هم سرایت کرده است. ویژگی دیگر آنها این است که اگر بین دلیل عقلی و نقلی تعارضی ایجاد شد، اخباریون دلیل نقلی را ترجیح میدادند، ولی اصولیون بر دلیل قطعی عقلی تأکید میکنند و آن را مرجح میدانند. لذا میزان قطعیت مهم است، ولی آنها فقط دلیل نقلی را مقدم میشمردند.
عرفانی تصریح کرد: معالاسف برخی از این ویژگیها به زمان ما هم سرایت کرده و گرچه اصولیون توانستند اینها را کنار بزنند و اصول و تدریس آن رونق بگیرد، ولی یکسری اعتقادات و روشهای آنها بر ما تاثیر گذاشته است، مثلا در عرصه اجتهاد ما قرآن را کنار گذاشتهایم و این امر مورد تأیید بسیاری از بزرگان است و این تعبیر زیاد گفته شده که ممکن است انسان سالها در حوزه باشد و فقیه شود، ولی چندان از قرآن استفاده نکند.
ویژگی دیگرشان، مخالفت با فلسفه، علم کلام و اصول فقه بود و حتی گاه با علم منطق هم سر سازگاری نداشتند؛ مثلا مرحوم استرآبادی در پاسخ به این سؤال که ما باید با اختلافات در اخبار چه کنیم؟ میگفت که باید به معصوم مراجعه شود، در حالی که ما به معصوم دسترسی مستقیمی نداریم و باید از کلامشان بهره ببریم و همین امر موجب ایجاد اختلاف در استنباط میشود. لذا پاسخ او نشانه این است که عمق زیادی در تفکر نداشت.
عرفانی با اشاره به جمود فکری اخباریون، اظهار کرد: یکی از مواردی که مرحوم شهید مطهری به آن اشاره کرده است تحتالحنک انداختن است، یعنی اینها معتقد بودند که همیشه باید تحتالحنک بیندازیم، ولی مرحوم فیض کاشانی که در زمره اخباریون حساب میشود فرموده که تحتالحنک در زمانی شعار بود و مسلمین این کار را میکردند تا با کسانی که تحتالحنک را بالا میبستند مخالفت کنند و در دوره ما موضوعیت ندارد و نیازی به این کار نیست، ولی بسیاری از اخباریون تصلب بر این عقیده داشتند.
وی تأکید کرد: از مرحوم شیخ جعفر کاشفالغطاء نقل شده که بر کفن مرده هر نامی را که آن فرد دارد بنویسند؛ اسماعیل یشهد ان الا اله الا الله... چون روایت است که امام صادق(ع) بر کفن اسماعیل آن را نوشتند. هر عاقلی میداند که آن امام چون نام پسرش اسماعیل بود این عبارت را نوشت، نه اینکه بخواهند دستوری عام آن هم با نام اسماعیل بدهند. برخی از آنان میگفتند که لباس باید عین لباس زمان معصومان باشد و ما هم آن را بپوشیم. مرحوم سیدنعمتالله جزایری نقل کرده است که در مسجدجامع شیراز بین یکی از عالمان اصولی به نام شیخ جعفر بحرانی و یک اخباری بحثی در مورد قرآن درگرفت. عالم اصولی پرسید که آیا برای فهم معنای قل هو الله احد هم به حدیث و روایت نیاز است؟ اخباری گفت که آری، ما معنای احدیت و تفاوت احد و واحد و مانند آن را جز به وسیله حدیث نمیدانیم، یعنی فقط حدیث مبناست و عقل را باید کنار گذاشت. اینها با تصلبی که داشتند جریان تفکر را در حوزههای علمیه به عقب راندند، هرچند ثمرات خوبی داشتند، از جمله مجامع حدیثی ما را گردآوری کردند، ولی ضرر آنها غیرقابل جبران است.
انتهای پیام