قیام عاشورا بهعنوان یکی از پرشورترین و افتخارآمیزترین رویدادهای تاریخی، همواره مورد توجه بوده و ادیبان و شاعران در آثار خود، از زوایای گوناگون به آن پرداختهاند. در شعر فارسی نیز شاهکارهای بسیاری درباره عاشورا آفریده شده که گاه بر ادبیات سایر ملتها تأثیر شگرف نهاده است. در این میان به نظر میرسد، بررسی تعدادی از شعرهای عاشورایی شاعران اصفهانی مطلوب باشد.
ترکیببند محتشم کاشانی، یکی از این شاهکارهای عاشورایی بوده که مورد استقبال شاعران متعهد قرار گرفته است. گفتار محتشم برآمده از دل و سرشار از عاطفه بوده و زبان بسیار ساده دارد. کلام شاعر از آرایههای بدیع و زبانآوریهای مبالغهآمیز، عاری و منزه است و احساسات صادقانه دینی وی را به نمایش میگذارد. برخی، این ترکببند را جاودانهترین سوگنامه تاریخ نظم هزارساله پارسی قلمداد کردهاند. این مرثیه، نام محتشم را در تمام بلاد اسلامی به شهرت رساند؛ بهطوری که در تمام تکایا، حتی تکیه حرم مطهر حضرت سیدالشهدا(ع) نوشته شده است.
از جمله شاعرانی که به استقبال شعر محتشم رفته، میتوان جلالالدین همایی را نام برد که ترجیعبند خود را با این بیت آغاز میکند: «باز این چه نغمه است که دستان سرای عشق/ آهنگ ساز کرده به شور و نوای عشق»؛ بیت آغازین شعر عاشق اصفهانی هم که به استقبال ترجیعبند محتشم کاشانی رفته، به این مضمون است: «امروز روز تعزیه آل مصطفیست/ امروز روز ماتم سلطان کربلاست.»
مشفق کاشانی نیز همچون سایر شاعران ارادتمند به اهل بیت(ع)، مرثیههای فراوانی دارد. وی در ترجیعبند خود اینگونه به استقبال ترجیعبند محتشم رفته است: «از موج فتنه چشم جهان غیرتیم است/ وز تندباد حادثه پشت فلک خم است/ صبح امید چون شب تاریک مظلم است/ باز این چه شورش است که در خلق عالم است/ باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است/ هر جا نشان محنت و مردم به غم قرین/ افکندهاند غلغله تا چرخ هفتمین.»
مدرس اصفهانی نیز در مصیبت سید و سالار شهیدان، اشعار پرسوز و گدازی دارد و در پی اشعار محتشم چنین سروده است: «ای مبتلای غم که جهان مبتلای توست/ پیر و جوان شکستهدل اندر عزای توست/ هم قبلهگاه اهل سمک خاک درگهت/ هم سجدهگاه خیل ملک کربلای توست.» نیاز اصفهانی نیز از دیگر شاعرانی است که از محتشم کاشانی پیروی کرده و در بند اول شعر خود چنین سروده: شد شام و آفتاب نمود از شفق به تن/ چون کشتگان کرب و بلا لالهگون کفن.»
آیتالله غروی اصفهانی ترجیعبندی بر شعر محتشم کاشانی با این مطلع دارد: «باز این چه آتش است که بر جان عالم است/ باز این چه شعله غم و اندوه و ماتم است» موارد دیگری از اشعار وی به این شرح است: «آن نفس مطمئنه حیاتی ز سر گرفت/ زان نغمهای که در نفس آخرین رسید» همچنین شاعر در بیتی، غم شهادت امام حسین(ع) را بسیار ژرف میداند و آرزو میکند که جهان کن فیکون شود و اراده خدا برای پایان جهان تعلق پذیرد تا زنده نباشد و این غم را نبیند: «کاش آن زمان سرای طبیعت نگون شدی/ وز هم گسسته رابطه کاف و نون شدی» آیتالله غروی اصفهانی با شیوه تلمیحی و تأویلی و با اشاره به معراج پیامبر(ص) و سفر بهوسیله رفرف و براق، شهادت امام حسین(ع) را معراج به سوی حق میداند و مرکب او را رفرف نقل میکند. اگرچه امام با شهادت از اسب بر زمین افتاد، ولی در واقع عقل نخستین است که به معراج رفت، از جبرئیل امین نیز پیشی گرفت و به مقام قرب و قاب قوسین رسید: «ز رفرف عشق چون عقل نخستین فتاد/ به سدرةالمنتهی امین درگاه سوخت» وی دشمنان امام را مصداقی از کفار اثیم میداند. در بیت زیر، نقطه توحید، استعاره از لب و دندان مبارک امام حسین(ع) است و اثیم کفور هم به ابنزیاد و آن حکایت تلخ اشاره دارد: «یا للعجب که نقطه توحید، آشنا/ با چوب خیزران اثیم کفور بود» شاعر سر مبارک امام را همچون گنج و دفینهای با ارزش در خرابه میداند، آنجا که میگوید: «آنکه آستانش بود رشک جنت المأوی/ همچو گنج شایانش در خرابه مأوی شد» غروی اصفهانی با اشاره به داستان گلستان شدن آتش بر ابراهیم، ماجرای آتش زدن خیمهها را روایت میکند و میگوید: «بانوان را خیمه سر بودی اکنون سرنگون/ خیمهسوزان را نمیگویی چرا یا نار کونی.»
کمالالدین اصفهانی، شاعری توانمند است که اشعار بسیاری در رثای امام حسین(ع) دارد و برای نمونه، میتوان به ابیات زیر اشاره کرد: «این واقعه هایل جانسوز ببینید/ وین حادثه صعب جگرسوز ببینید/ ور عیسی یک روزه ندیدی که سخن گفت/ نقالی این طفل نوآموز ببینید.»
محمدعلی سده اصفهانی، ملقب به شمسالشعرا نیز قصاید بسیاری در رثای شهدای دشت نینوا سروده است که گوشهای از آن در ادامه میآید: «زینب گرفت دست دو فرزند نازنین/ میسود روی خویش به پای امام دین/ گفت ای فدای اکبر تو جان صد چو آن/ گفت ای نثار اصغر تو جان صد چو این».
استاد همایی علاوه بر ترجیعبند خود، شعر دیگری هم دارد که با این بیت آغاز میشود: «زان ماجرا که رفت به میدان کربلا/ عقل است مات و واله و حیران کربلا» سلیمان صباحی بیگدلی کاشانی نیز در مرثیهسرایی مهارت داشت و چهاردهبندی که ساخته، مشهور است: گفتم محرم است نمود از شفق هلال/ چون ناخنی که غمزده آلایدش به خون/ یا ساغری است پیش لب آورده آفتاب/ بر یاد شاه تشنهلبان کرده سرنگون.»
در ادامه، تصویرسازی زیبای صغیر اصفهانی که امام حسین(ع) را چون خورشید درخشان توصیف کرده است، میبینیم: «دشت میبلعید کمکم پیکر خورشید را/ بر فراز نیزه میدیدم خورشید را» وی چشمانتظاری اهل حرم برای آب را اینگونه توصیف کرده است: «هنوز بهر تو گویا به خیمه گه دارد/ سکینه در ره عباس انتظار ای آب»؛ شرح تشنگی بهعنوان یکی از بارزترین جلوههای سوز و گداز در حادثه کربلا را برای نمونه در این بیت از صغیر میتوان مشاهده کرد: «ای محبان چون بنوشید آب یاد از وی کنید/ من نگویم بلکه این خود هست پیغام حسین.»
استعارههای زیبای سعید بیابانکی از حضرت ابالفضل(ع) را در این اشعار میتوان خواند: «ای که انداختی ساقی آب آوردست/ کی کشد ساقی دلسوخته ساغر دست/ دید گلها همه در آه و عطش میسوزند/ دست اگر این سوی دریا بگذارد بر دست/ دست بر آب فرو برد و پشیمان شد و ریخت/ کوفت از شرم لبی دست ندامت بر دست» در بیت زیر، نمونهای از توصیف سر امام حسین(ع) بر نیزه را در شعر بیابانکی میتوان مشاهده کرد: «گاهی بر سر نی بود زمانی ته گودال/ طی کرد گل من چه فرازی چه نشیبی.»
زهرا آقایی
انتهای پیام