کد خبر: 4301307
تاریخ انتشار : ۰۱ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۵:۰۷
یادداشت

راهبردهای امام حسن(ع) در مذاکرات صلح با معاویه

بررسی سیر مذاکرات امام حسن(ع) با معاویه نشان می‌دهد که ایشان در حین مذاکره و پس از آن، راهبردهای کلیدی مشخصی را دنبال می‌کرد.

امام حسن(ع)صلح امام حسن مجتبی(ع) با معاویه، از جمله رویدادهای تاریخ‌ساز و در عین حال، پرمجادله‌ای‌ست که طیف وسیعی از تأویلات و تفاسیر را به خود معطوف کرده است. یادداشت پیش رو تلاش دارد تا با تبیین معنای مذاکره سیاسی و مؤلفه‌های آن و نیز مروری اجمالی بر سیر گفت‌وگوهای صلح امام حسن(ع) با معاویه، شاخص‌ها و شرایط حاکم بر این صلح با ویژگی‌های مذاکره سیاسی سنجیده شود. در شماره پیشین، اصول پیش از مذاکره بررسی شد و اکنون اصول حین و بعد از مذاکره مورد واکاوی قرار می‌گیرد.

اصول حین مذاکره

هنگامی که کارزار واژه‌ها آغاز می‌شود و طرفین در میز مذاکره رودرروی یکدیگر می‌نشینند، به‌کارگیری روش‌هایی سنجیده و خردمندانه است که سرنوشت گفت‌وگوها را رقم می‌زند. بررسی روند مذاکرات امام حسن(ع) با معاویه، چهار راهبرد کلیدی را در این برهه حساس آشکار می‌کند.


بیشتر بخوانید:


نرمش راهبردی بر پایه مصلحت‌سنجی: در میانه میدان مذاکره، انعطاف برخاسته از خردورزی و دوراندیشی، نه نشانه ضعف، که نماد قدرت و درایت یک رهبر است. این نرمش قهرمانانه به معنای عدول از اصول نیست، بلکه حرکتی حساب‌شده برای حفظ آرمان‌های بزرگتر با پذیرش کاستی‌هایی موقت و گذراست. تصمیم امام حسن(ع) برای کنارگذاشتن حق مسلم خلافت و واگذاری ظاهری آن به معاویه، در نگاه نخست می‌توانست نوعی عقب‌نشینی تفسیر شود.

با این حال، تأمل در انگیزه‌های دوراندیشانه این اقدام، دو مصلحت بزرگ را روشن می‌کند؛ نخست، پاسداری از موجودیت امت اسلامی که در آستانه تهدیدهای بزرگی قرار داشت؛ تهدید داخلی ناشی از جنگ با شام و تهدید خارجی از سوی امپراتوری روم که مترصد ضعف مسلمانان بود. دوم، صیانت از جان شیعیان و خاندان رسالت و تداوم خط امامت که در صورت جنگ و شهادت بی‌ثمر امام(ع)، در معرض نابودی قرار می‌گرفت. این مصلحت‌سنجی کلان، نمونه‌ای بی‌همتا از انعطاف عزتمندانه در تاریخ سیاست است.

هوشیاری در برابر جنگ روانی و واکنش به‌موقع: میدان مذاکره همواره عرصه تاخت‌وتازهای روانی‌ست. طرف مقابل برای سست‌کردن عزم و ایجاد تفرقه، از هیچ حیله‌ای فروگذار نمی‌کند. موفقیت در گرو شناخت این توطئه‌ها و مقابله‌ای سریع و هوشمندانه با آن‌هاست. معاویه، استاد این فن بود. او پیش و حین مذاکرات، با شایعه‌پراکنی، به فرماندهان سپاه امام(ع) نامه نوشت و به دروغ آن‌ها را متقاعد کرد که حسن(ع) با من صلح کرده است تا سپاه امام را هرج‌و‌مرج فرا گیرد؛ همچنین معاویه با تطمیع مالی برخی سرداران سپاه، به‌دنبال متلاشی‌کردن روحیه لشکر بود. وقتی این شایعات موجب تشویش شد، امام حسن(ع) بی‌درنگ در جمع سپاهیان حاضر شد و با صراحتی بی‌پرده فرمود: «اگر طالب شهادتید، سخن معاویه بر صلح را به او بازگردانیم و با شمشیر پاسخ او را بدهیم و داوری را به محکمه الهی بکشانیم و اگر خواستار زندگی هستید، پیشنهاد او را بپذیریم.» اما سپاهیان فریاد برآوردند: مهلت و زندگی؛ صلح را بپذیریم.

گزینش فرستادگان شایسته و کارآزموده: انتخاب نماینده، بازتاب‌دهنده هوشمندی و جدیت طرف مذاکره‌کننده است. نماینده صالح نه تنها باید مورد اعتماد کامل باشد، بلکه باید از چنان کیاست و کاردانی برخوردار باشد که بتواند در لحظات حساس، از مواضع اصلی دفاع کند و از افتادن در دام‌های طرف مقابل بپرهیزد. امام حسن(ع) برای این مأموریت خطیر، عبدالله بن حارث بن نوفل را برگزید؛ فردی که افزون بر انتساب به خاندان بنی‌هاشم، از جایگاه اجتماعی والا، دانش دینی و به‌ویژه، خویشاوندی با معاویه (خواهرزاده او) برخوردار بود. این ویژگی‌ها، هم بر حسن انتخاب امام(ع) صحه می‌گذاشت و هم امکان مانور بیشتری به نماینده می‌داد. وثوق و تعهد این نماینده باعث شد تا بتواند پیش‌شرط‌های اولیه امام(ع) را به درستی منتقل و در عقد پیمان‌نامه نهایی، نقش ایفا کند.

بهره‌گیری از فصاحت و بلاغت در انتقال پیام: در عرصه دیپلماسی، واژه‌ها، سلاح‌هایی برنده هستند. به‌کارگیری زبانی گویا، رسا و اثرگذار، می‌تواند مواضع را به شکلی شفاف و غیرقابل انکار تبیین کند، از سوءتفاهم بکاهد و حتی طرف مقابل را تحت تأثیر قرار دهد. امام حسن(ع) در نامه‌ها و پیام‌های خود به معاویه، از تعابیر عمیق و کوبنده‌ای استفاده می‌فرمود؛ تعابیری که هم ریشه‌های فکری و اعتقادی معاویه را هدف می‌گرفت و هم صلاحیت‌نداشتن ذاتی او را برای خلافت گوشزد می‌کرد. عباراتی چون «إبن أعدی قریش لرسول الله و لکتابه؛ فرزند دشمن‌ترین فرد قریش به رسول خدا و کتاب او» یا هشدارهایی عبرت‌آمیز درباره عاقبت کارش در قیامت، استفاده از خلاصه‌گویی و ایجاز، بهره‌مندی از شعر برای تأثیرگذاری بیشتر، نمونه‌ اعلای به‌کارگیری هنر زبان برای رساندن پیام و ایجاد بازدارندگی روانی بود. این فصاحت، هرگونه ابهامی را در مواضع امام(ع) می‌زدود و حقانیت ایشان را به شکلی هنرمندانه به نمایش می‌گذاشت.

اصول بعد از مذاکره

فرایند مذاکره با امضای توافق‌نامه به پایان نمی‌رسد، بلکه مرحله‌ای حساس‌تر آغاز می‌شود؛ مرحله‌ای که وفاداری به تعهدات و تضمین اجرای آن‌ها و صحت و صداقت گفت‌وگوها را محک می‌زند. سیره امام حسن(ع) در این برهه، دو اصل راهبردی را نمایان می‌کند.

مستندسازی توافق‌ها و اخذ تضمین‌های اجرایی: هرگونه توافق شفاهی تا زمانی که در قالب متنی مکتوب و دارای ضمانت اجرا درنیاید، آسیب‌پذیر و قابل انکار است. تدوین متن صلح‌نامه‌ای شفاف، دقیق و عاری از هرگونه ابهام، سنگ بنای تداوم هر پیمانی‌ست. این سند، هم گواهی بر مفاد توافق و هم مانعی در برابر تفسیرهای خودسرانه و عهدشکنی‌های آینده است.

امام حسن(ع) با آگاهی از خلق‌و‌خوی پیمان‌شکن معاویه، پس از حصول توافق، اصرار ورزید تا همه شروط، از جمله رفتار براساس کتاب و سنت، تعیین‌نکردن جانشین، تأمین امنیت همگانی و به‌ویژه شیعیان و خودداری از هرگونه تعرض به اهل بیت(ع)، به روشنی و با جزئیات در طوماری مکتوب ثبت شود. فراتر از آن، برای افزایش ضریب پایبندی، این صلح‌نامه به امضای طرفین رسید و گروهی از شخصیت‌های سرشناس در مقام شاهد بر صحت آن شهادت دادند. این اقدام، نمونه‌ای متعالی در دیپلماسی اسلامی‌ست که هدف آن، عینیت‌بخشیدن به توافقات و ایجاد سندی غیرقابل انکار برای آینده است.

پایبندی استوار به پیمان، حتی در برابر عهدشکنی طرف مقابل: پایبندی به عهد و پاسداری از میثاقی که امضا شده است، حتی زمانی که طرف مقابل آشکارا به آن پشت می‌کند، آزمونی بزرگ برای صداقت و استواری اخلاقی یک حاکمیت است. این وفاداری در متعالی‌ترین آموزه‌های اسلامی ریشه دارد، تا آنجا که خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا؛ و به پیمان خود وفا کنید که از پیمان بازخواست خواهید شد.» (سوره اسراء، آیه ۳۴) امام حسن(ع) تجسم عینی این آیه بود.

تاریخ به‌وضوح نشان داد که معاویه بلافاصله پس از به دست گرفتن قدرت، یکی پس از دیگری، شروط صلح‌نامه را نقض کرد؛ از جمله به‌طور علنی به سب و لعن امام علی(ع) در منابر ادامه داد و خلافت را به پسر فاسدش، یزید واگذار کرد. در این هنگام، برخی از یاران امام(ع) به ایشان فشار آوردند تا پیمان را یک‌طرفه لغو و قیام مسلحانه را آغاز کند؛ اما امام(ع) با وجود همه این عهدشکنی‌ها، با عزت و بزرگواری خاص، پایبندی خود به تعهد امضاشده را حفظ کرد و اذعان داشت پیمانی که بسته‌ام، حتی با وجود نقض آن از سوی معاویه، برای من لازم‌الاتباع است.

این موضع، نه نشانه ضعف، که اوج مسئولیت‌پذیری اخلاقی و التزام به قاعده «اصالة اللزوم» در قراردادها بود. امام(ع) با این اقدام، هم از افتادن در دام اتهام پیمان‌شکنی اجتناب کرد و هم الگویی جاویدان از وفای به عهد، حتی در مقابل خیانت را برای همه دوره‌ها به نمایش گذاشت.

الهه‌سادات بدیع‌زادگان

انتهای پیام
captcha