به گزارش ایکنا از اصفهان، سیدمهدی امامیجمعه، عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان در چهارمین نشست از سلسلهنشستهای درسگفتار «ملاصدرا و نقش عشق و زیبایی در نظام خانواده و جامعه» که روز گذشته، اول شهریورماه به میزبانی پژوهشکده الهیات و خانواده دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان برگزار شد، به شرح موضوع ملاصدرا و تلازم عشق با عقلانیت و شریعت پرداخت.
وی پس از مرور تقسیمبندی عشق انسانی از منظر این فیلسوف، علت ظهور مراتب مختلف عشق در انسان از دیدگاه وی را بیان کرد و گفت: ملاصدرا در صفحه ۱۸۴ از جلد هفتم کتاب اسفار در بابی با عنوان «اختلاف الناس فی المخلوقات»، منشأ بروز مراتب مختلف عشق در عالم انسانی را در مراتب مختلف جوهر انسانی میداند و معتقد است تفاوت عمده انسان با غیرانسان به این برمیگردد که اختلاف و تمایز در نوع انسان، تفاوتی عرضی و سطحی نیست، بلکه تنوعی جوهری است.
عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان اضافه کرد: انسان یک نوع و جوهر واحد نیست که بتوان با تحقیق و شناسایی یک فرد، خصوصیات و اطلاعات قطعی برای بقیه افراد را نیز استخراج کرد و به آنها تعمیم داد. در بقیه موجودات، بهدلیل یکنواختی و یکسانی میان همه افراد در همه نسلها، میتوان با شناخت یک موجود از هر طبقه، به شناخت کاملی از کل آن طبقه رسید، مانند مطالعه چند ساله یک اسب که به شناخت کامل ما از طبقه اسبها منتج میشود، ولی در انسانها وجود بر ماهیت تقدم دارد و با نتایج حاصل از مطالعه چند ساله یک فرد، حتی نمیتوان رفتار چند سال بعد وی را پیشبینی کرد، چه رسد به شناخت طبقه انسانها.
وی ادامه داد: ملاصدرا معتقد است انسان نوع واحد ندارد و هر فرد انسان، نوعیت خاص خود را داراست و این ویژگی به سبب آن است که او میتواند از صورت و فعلیت کنونی به سمت صورت و فعلیتی دیگر حرکت کند. صوری که ملاصدرا برای نوع انسان متصور است، در صورتی خاص محصور نیست، بلکه به تعداد افراد انسان میتواند متنوع و متفاوت باشد. انسان از پستترین موجودات در عالم ملک تا اعلا مرتبه وجود در عالم ملکوت میتواند سیر کند و متحول شود. عقاید ملاصدرا در باب انسانشناسی، در فلسفههای امروزی اگزیستانسیالیستی نیز مطرح است. آنها نیز انسان را موجودی تلقی میکنند که وجودش در ماهیتش محصور نیست، بلکه خود آن را رقم میزند.
امامیجمعه بیان کرد: ملاصدرا آگاهی، اندیشه، اعمال، رفتار و علاقههای انسانی را اموری نمیداند که بر جوهر و گوهر انسان عارض شده باشد، بلکه آنها را رقمزننده جوهر انسانی میپندارد. یکی از مبانی برجسته فلسفی، قاعده اتحاد علم، عالم و معلوم است. بنا به این قاعده، آدمی برحسب آگاهیهای مختلفی که بهدست میآورد، تنوع نوعی و صور انسانی پیدا میکند، چراکه واقعیت و ماهیت علم جدا از واقعیت و ماهیت عالم نیست. این قاعده علاوه بر حوزه علم و آگاهی، حوزه عمل و عشق را نیز دربر میگیرد. یعنی عمل و عشق انسان نیز نحوه وجودی اوست و انسان میتواند با اراده خود آگاهی، عشق و عمل را بهگونهای رقم بزند که در مسیر زندگی بارها تولدی تازه را تجربه کند.
وی افزود: انسان یک بار بدون اراده خود متولد میشود، ولی میتواند بعد از آن، هزار بار دیگر با اراده خود تولدی جدید پیدا کند. ملاصدرا معتقد است که بنا به تنوع صور انسانی، ظهور عشق در آدمی نیز متفاوت است. انسان برحسب مرتبه و تنوع انسانی خویش، طیف وسیعی از معشوق و محبوب را گزینش میکند. صدرالمتألهین عشق را همراه با مماثلت و مشاکلت میداند و معتقد است انسان از هر نوعی که باشد، معشوقی مشابه آن برای خود برمیگزیند و لذا، عشق در مراتب و تنوع مختلفی پدیدار میشود.
عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان با بیان اینکه در هر نوع عشق، چه واقعی و چه کاذب، شریعت و عقلانیت برحسب مرتبه عشق جریان دارد، اظهار کرد: عشق مستلزم حرکت و فعالیت است و حالت انفعالی ندارد. حرکت نیز مستلزم مسیر، جهت و مقصد است. در همینجا، شریعت و عقلانیت پا به عرصه عشق میگذارند. در ابتدا، عاشق برای رسیدن به معشوق به دنبال راه و مسیر است و شریعت ظاهر میشود. در ادامه، او خود را ملزم به حفاظت و مراقبت از عشق میکند و عقلانیت نیز در عشق پدیدار میشود. هیچ عاشقی در هیچ نوع عشقی، فارغ از شریعت و عقلانیت نیست و اتفاقاً ادعای عشق با این دو خصلت سنجیده میشود.
وی شریعت را راهی دانست که به کوی معشوق منتهی میشود و ادامه داد: معشوق، راه و مسیر را ارائه میدهد و عاشق به دنبال کشف این مسیر حرکت میکند. در ادامه مسیر، عاشق برای جلب نظر معشوق و مراقبت و محافظت از عشق، به دنبال کشف علایق و خوشایندهای معشوق میرود، بایدها و نبایدها پدید میآید و عقلانیت ظهور میکند. عاشق همیشه تابع و معشوق همیشه مطبوع است و در همین تبعیت، شریعت و عقلانیت رقم میخورد. در آیه ۳۱ سوره آلعمران، تبعیت لازمه عشق بیان شده است. مماثلت و مشاکلت که ملاصدرا در بحث تناسب نوع انسان با گزینش نوع معشوق بیان کرده، دقیقاً به همین معناست. یعنی همرنگ شدن با خصوصیات معشوق برای جلب نظر وی و حفاظت و مراقبت از عشق. اگر انسانی ساحتهای ملکوتی و معنوی را در خود تقویت کرده باشد، به همین نسبت معشوقی همسنخ خویش برمیگزیند.
امامیجمعه تأکید کرد: ملاصدرا در صفحه ۱۳۵ از کتاب «کسر اصنام الجاهلیة»، بعد از سخن از خروش و جنبوجوشی که عشق میآفریند، عشق در انسان را با عشق در سایر موجودات دارای تفاوتی آشکار میداند. عشق به مقصد و مقصود اصلی در ذات تمام ذرات هستی نهادینه شده و حرکت تمام ذرات به این سمت، حرکتی تکوینی است، ولی در انسان این حرکت حالت ارادی دارد. انسان در شناخت، گزینش تصمیم و انتخاب مختار است، ولی در مسیر انتخاب وی فقط عقل و اراده دخیل نیستند. انسان خیال و وهم نیز دارد که ممکن است در مسیر وصال محبوب سبب فعال کردن شهوت و غضب شوند و مانعی در مسیر سیر و سلوک او پدید آید.
وی در پایان، نگاهی کوتاه به عشق از نوع عشق به خدا، پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) داشت و گفت: این نوع از عشق نیز مانند دیگر عشقها با شریعت و عقلانیت همراه است و شناخت معشوق و پیدا کردن مسیری که معشوق برای وصال عاشق ترتیب داده، از نکات اصلی سلوک محسوب میشود. در عشق به امام حسین(ع) و تعظیم ایام عزاداری محرم نیز عاشق مولا، طریق و مسیر وصال معشوق را از ایشان دریافت میکند. سپس در مسیر این عشق، بایدها و نبایدهای معشوق را میشناسد تا خود را به امام نزدیک و نزدیکتر کند. فرهنگ اشتباهی که در جامعه ما وجود دارد و عشق به امام حسین(ع) را کار دل میداند، نه کار عقل و به این ترتیب، مجوزی برای ابراز عشق به امام معصوم با هر پدیده و ابزاری را صادر میکند، اصلاً عشق محسوب نمیشود، چراکه در هر نوع عشقی، جلب پسند محبوب، شرط اول عشق است و صیانت از مسیری که معشوق برای عشاق خود نمایان کرده، شرط دیگر. اعمالی همچون قمهزنی و دیگر عزاداریهای غیرمعقول، جلب رضایت معشوق نیست، بلکه عمل به تمایل و دلخواه خویش است.
الههسادات بدیعزادگان
انتهای پیام