تأثیر عاشورا بر فرهنگ معاصر ایرانی فقط به عرصه سیاست محدود نمیشود. روابط اجتماعی، هنر و حتی ساختار زبان عامیانه به شدت تحت تأثیر این مقوله بوده است؛ بنابراین نمیتوان درباره ایران و فرهنگ ایرانی سخن گفت و نقش فرهنگ عاشورا را در نظر نگرفت. از همین منظر جریان روشنفکری نیز متأثر از این أمر بوده است.
به تازگی کتابی با عنوان «تباکی» توسط انتشارات کویر منتشر شده که حاوی آرا و نظرات نواندیشان دینی ایران درباره واقعه عاشورا است. سید هادی طباطبایی در این کتاب گزارشی از رهآورد اندیشمندانی، چون سیدمصطفی محقق داماد، محمد سروش محلاتی، داود فیرحی، سروش دباغ، مصطفی ملکیان و دیگر نواندیشان دینی ایران را در یک مجموعه گرد آورده است. طباطبایی سالهاست که به پژوهش و نگارش درباره جریان نواندیشی دینی ایران مشغول است.
خبرنگار ایکنا به سراغ این نویسنده رفته تا با او درباره کتاب تازهاش، «تباکی» گفتوگو کند. متن این گفتوگو را در ادامه میخوانید؛
ایکنا ـ در خصوصِ عاشورا و ماه محرم، کتابهای بسیاری نوشته شده است. شما هم به سراغ این موضوع رفتید. چه ضرورتی داشت؟ چه حرفِ ناگفتهای بود که باید بیان میشد؟
همانطور که گفتید کتابهای زیادی در خصوص عاشوراپژوهی نوشته شده است. گرایشهای گوناگون فکری هم به این موضوع پرداختهاند. این موضوع یکی از دغدغههای نواندیشان دینی هم بوده است. در حیطه نواندیشی، تمرکز اصلی بر روی اندیشههای علی شریعتی، مرتضی مطهری و مرحوم صالحی نجف آبادی بود. این سه، دیدگاههایی در خصوص عاشورا بیان کردند که در زمان خودشان قدری متفاوت بود. کتاب مرحوم نجف آبادی حتی جنجال آفرین شد.
شهید مرتضی مطهری هم کوشیده بود تا برخی پیرایهها که بر گِرد مناسک محرّم تنیده شده و برخی اخبارِ نادرست در این خصوص را مورد نقد قرار دهد. علی شریعتی هم که با «حسین وارث آدم» تلاش کرد خون تازهای در رگهای شیعه تزریق کند. یعنی از حرکتِ امام حسین(ع) میخواست جرقه یک حرکت اجتماعی را بزند. در این راه موفق هم بود. اما پس از این سه، گویی اندیشههای جریان نواندیشی چندان مورد تأملِ مستقلی قرار نگرفت. هر کدام از پژوهشگران و متفکران، به تأملات خود پرداختند. اما آرای آنها در مجموعه مستقلی بازتاب نیافت.
البته کتاب «عاشورا در گذار به عصر سکولار» هم سابقاً منتشر شده بود. این کتاب یک مقاله را از برخی نواندیشان در خصوص عاشورا در کنار هم جمع آوری کرده بود. اما بررسی مستقل منظومه عاشوراپژوهی این متفکران کمتر دیده شد.
من تصور کردم که این کار ضرورت دارد. یعنی خواستم این نکته را بیان کنم که در زمینه عاشوراپژوهی، ما به شریعتی و مطهری و صالحی نجفآبادی محدود نمانده است. جریان نواندیشی قدمهای دیگری هم در این خصوص برداشته است. برخی از این افراد تفسیری از عاشورا بیان کرده که برای امروزمان به کار میآید. شاید رویکردهای گذشتگان، امروز چندان جذابیتی نداشته باشد یا کمتر گرهگشایی کند. اگر چه در زمانه خود، اثراتِ خود را هم بر جای گذاشته است.
ایکنا ـ آیا این نسل جدید از نواندیشان، در عاشورا پژوهیِ خود تفاوتی با نسل مرحوم شریعتی داشتهاند؟
بله، فکر میکنم تفاوتهای عمدهای دارند. به عنوان مثال، در آرای شریعتی میبینید در تحلیل ماجرای امام حسین(ع)، یک نحوه اعتراض را برجسته میکند. در تعبیری میگوید: «آنان که رفتند کاری حسینی کردند و آنان که ماندند باید کاری زینبی کنند وگرنه یزیدیاند.» شریعتی میخواست مواجهه امام حسین(ع) با حاکمیت را برجسته کند. میخواست آن را قاعدهای در میان امامان تفسیر کند؛ و این قاعده را به همه زمانها تعمیم دهد. شاید این اقتضای زمانه شریعتی بود. او در تعبیر معروفی میگفت که: «شهادت دعوتی است به همه عصرها و به همه نسلها؛ که اگر میتوانی بمیران و اگر نمیتوانی بمیر.» او مواجهه با حاکمیت را در رفتارِ امام حسین سراغ میگرفت و آن را الگویی برای شیعیان میدانست. گویی قاعده این بوده که امام به مبارزه با حاکمیت بپردازد، اگر توانست آن را به زیر بکشد، اگر این مقدور نشد هم، جانِ خود را قربان کند. با شهادتش، حیثیتِ حاکمیت را از بین ببرد. با این عمل، افرادی که به نامِ پیامبر بر مَسند نشسته و دین را به مَلعبهای بدل کردهاند، بی اعتبار کند. این رفتاری بود که امام(ع) به انجام رساند. شریعتی هم آن را برجسته میکرد و به عنوان یک رویکردِ غالب در میان ائمه شیعه معرفی میکرد و تبعیّت از آن را درخواست داشت. اما شاهدیم که این رویکرد در زمانِ ما تعدیل و تلطیف شده است. به عنوان نمونه عبدالکریم سروش به آن نقد دارد. سروش میگوید این رَویّه غالب در میان ائمه(ع) شیعه نبوده و امام حسین(ع) یک استثناء بود. سروش در نقد شریعتی میگوید: تحلیل شریعتی از عاشورا از عجیبترین تفسیرها بود که هنوز نتوانستهام آن را هضم کنم.
سخنِ شریعتی با نقدهای دیگری هم از سوی نواندیشان دینی مواجه شد. مثلا حسن یوسفی اشکوری در نقد این گفتارِ شریعتی که «اگر میتوانی بمیران و اگر نمیتوانی بمیر» گفته است که اینگونه سخن گفتن میتواند راه را بر عملیاتهای انتحاری و رفتارهای خودسرانه باز کند. همان عملی که داعشیان انجام میدهند. در حالی که آیه صریح قرآنی است که «وَلا تُلقوا بَأیدیکُم اِلی التَّهلُکه». اشکوری میگوید این تعابیرِ شریعتی بسیار مستعد بدآموزی است و ممکن است به یک خشونتگرایی بیمنطق بینجامد. ببینید که نواندیشانِ امروزِ ما چه انتقاداتی را به شریعتی دارند. در حالی که در زمانه ایشان، این سخنان بسیار مترقیانه محسوب میشد و بسیاری را به خود جذب میکرد.
ایکنا ـ با این توضیحات، نسلِ امروزِ متفکران در تحلیل واقعه عاشورا به چه سمتی مایل شدهاند؟
رویکردهای نواندیشانِ معاصر البته متفاوت و مختلف است. اما عمده تمرکزشان بر روی اخلاق و معنویت است. البته میتوان دردهای امروز جامعه ایران را هم در کلام آنها ردیابی کرد. مثلاً آقای محقق داماد، در تحلیل واقعه عاشورا، از جهلِ مقدس سخن میگوید. بارها تذکر میدهد که فهم نادرست از دین سبب شد که واقعه عاشورا اتفاق بیفتد. میگوید انسانِ بیدین، بهتر از کسی است که دین را اشتباه میفهمد. اگر فهمِ صحیحی از دین وجود نداشته باشد، خشونت به بار میآورد. محقق داماد در تعبیری میگوید: انگیزه عمده دشمنانِ امام، دینداری کژاندیشانه آنان بود. نه سودای قدرت و ثروت. آنها با امام جنگیدند و او را به شهادت رساندند به این توهم که از دینِ خود محافظت میکنند. فهمِ ناصحیح از آیات و روایات، به جانِ جامعه افتاده بود. برخی را به این نتیجه رسانده بود که قتلِ حسین(ع)، واجبِ شرعی است. محقق داماد این تذکرها را میدهد که دیندارانِ امروز جامعه ما را واقف کند. ایشان به گونهای سخن میگوید که گویی دارد برخی تندرویها ذیلِ دین را در جامعه ما مورد نقد قرار میدهد.
در میان نواندیشان امروز، توجه به نگاه اخلاقی هم برجسته شده است. آنها از رفتارِ اخلاقیِ فرادینی امام سخن میگویند. برخی مؤلفهها در حرکت امام حسین(ع) را برجسته میبینند و بر روی آن انگشت میگذارند. سپس عنوان میکنند که این امور، منحصر در دین و مذهب و طایفه خاصی نیست. بلکه همه مردم میتوانند به آن مُهر صحّه بگذارند. مثلاً عدالت، کرامت و حرّیت، انفاق، مدارا و خشونت پرهیزیِ امام، همگی اموری است که قابل تبعیت برای جهانیان است. منحصر به شیعه نیست. یا روحیه ظلمستیزیِ امام، چیزی نیست که منحصر به نگاه دینی شود. به علاوه، این تأکیدها بر اخلاق، از آن روست که میخواهند بر رفتارِ دینداران و عزاداران امام حسین هم اثر بگذارند. این متفکران تأکید بر این دارند که اگر به مجلس روضه اباعبدالله میروید، از ظلمستیزی فارغ نشوید. اگر در جایی دیدید که ظلمی اتفاق میافتد، بدانید که حسینی عمل کردن یعنی اینکه به آن ظلم بی تفاوت نباشید. تبعیّت از امام لزوماً در اشکریزی بر ایشان خلاصه نمیشود. بلکه روحیه ظلمستیزی داشتن هم ملاک است. نواندیشان البته بر موضوع معنویت هم تأکید و توجه دارند. مواجهه اگزیستانس با واقعه کربلا را مورد بحث قرار دادهاند. از مرگِ عاشقانه امام سخن میگویند. از سبک باری اصحابِ کربلا میگویند. از مقامِ رضا که امام به آن نائل آمده بود پرده بر میدارند.
ایکنا ـ رویکرد کدامیک از متفکران را در تحلیل واقعه عاشورا برای جامعه امروز ما مفید و موثرتر میدانید؟
البته بستگی دارد که شما معضلِ جامعه امروز را در چه ببینید. فکر میکنم که رویکردهای تمام این محققانی که در کتاب آمده میتواند به جنبهای از نیازهای امروز ما معطوف باشد. یعنی آنها در تحلیل خود از عاشورا، فارغ از نگاه به امروز جامعه ایرانی نظر ندادهاند. مثلا مرحوم فیرحی عباراتی از امام را در نقدِ روحانیونِ زمانِ خود برجسته میدید. عبارتهایی که شاید کمتر مورد توجه واقع شده است، اما چنان بر زمانِ ما منطبق است که گویی امام(ع) همین امروز را میدیده و نظر میداده است. عباراتی که امام در خطبه منا بیان میکند. در آنجا امام عنوان میکند که روحانیون میباید همراه با مردم میبودند. میباید به گونهای عمل میکردند که مردم آنها را پشت و پناهِ خود ببینند. نه اینکه به دفاعِ بیچون و چرا از قدرتِ حاکم برآیند. یا آقای سروش محلاتی در خصوص مذاکراتِ امام حسین(ع) سخن میگوید. عنوان میکند که امام با مخالفانی که قصد جانش را داشتند هم به گفتوگو پرداخت و ابایی از آن نداشت. یا عبدالکریم سروش بر این مهم تأکید دارد که زمانه انتقامجویی به سر آمده است. برخی البته میکوشند تا شمر و یزیدِ زمانه را بشناسند و خود را در لشکر امام حسین(ع) قلمداد کنند. این تعمیمها البته ناروا است. در زمانه حاضر، معیارِ حق و باطل به این آشکارگیها نیست. اینگونه نیست که یک سوی میدان، باطلِ محض باشد و سوی دیگر در حق و یقین. سروش این رویکردها که بعضاً در جامعه ما هم دیده میشود را مورد نقد قرار میدهد. نگرشهای اخلاقی هم البته در میان رویکردهای نواندیشان معاصر وجود دارد. آقایان ملکیان و فنائی و دباغ عمده بحث خود را حول آن سامان دادهاند. رویکرد آرش نراقی بر محورِ سنتِ قربانی است و آن را در ماجرای عاشورا هم ردیابی میکند. دکتر نراقی رویکرد مدارا جویانه امام را در سنتِ شیعی هم مورد توجه قرار میدهد. ایشان نحوهای خشونت پرهیزی را در مناسک محرم میبیند. وی در تعبیری میگوید: «ظاهرِ مراسم سوگواری در ایام عاشورا و تاسوعا ممکن است خشماگین و خشونت آمیز به نظر آید. اما در واقع جامعه شیعی خشمِ فروخفته و نارضایتی سیاسی خود را در قالب این آیینهای نمادین تصعید میکند. به جای آنکه دیگری را هدفِ آن قرار دهد، خود را به طور نمادین صَرف آن میکند. از این طریق آن احساساتِ منفی و آتشین را ملایم و تصعید میکند». این رویکرد و نگاه به نظرم در خور اعتنا است و بیش از اینها میتوان به آن پرداخت. باید گفت که ضرورت دارد این نگاهها برجسته شود.
ایکنا ـ و از همین جهتِ ضرورت است که شما کتاب تباکی را نوشتید؟
بله دقیقاً. البته میدانیم که جامعه امروز در جهتِ آگاهیِ خود به منابعِ آگاهی غیر از کتاب، تمایل بیشتری دارد. شاید کتاب دیگر در اولویت نیست. اما نمیتوان نسبت به این عرصه هم بی تفاوت بود. متأسفانه برخی گفتارها در فضای مجازی بیان میشود که جایی برای دفاع از دین نمیگذارد. یعنی یک سخنِ ناروا، میتواند چنان هجمهای را به سمت دین روانه کند، که هزاران صفحه کتاب در دفاع از دین نوشتن را هم بیفایده میکند. برخی پژوهشگران عرصه دین را هم واقعاً نا امید کرده است. شما ببینید این کتاب تباکی در زمانی منتشر شد که یک واقعه دلخراش در جامعه ما اتفاق افتاد. با یک عملِ نابخردانه ببینید چه هجمهای علیه دین و مذهب ایجاد میشود. پیوند خوردن سیاست کشورمان با نامِ دین، این تصور را ایجاد کرده که هر عملِ ناروا و خودسرانهای که صورت میگیرد هم به پای دین و مذهب نوشته شود. حال به هر میزان هم که بگوییم برخی از این اعمال اساساً روشهای دینی و اسلامی نیست و اسلام هزاران فرسنگ از اینگونه رفتارها فاصله دارد، چندان اثری نمیبخشد. هرچقدر همفکرانِ بنده از اسلامِ رحمانی سخن بگویند، با یکی از اینگونه اعمالِ ناصواب، تمامِ سخنانشان هم بی اثر میشود. سابقاً هم در کتاب «حدیث نواندیشان دینی»، هم در کتاب «در طریقت مسلمانی» کوشیدم تا عنوان کنم که اینگونه رفتارها نسبتی با دین ندارد.
در همین کتاب «تباکی»، سخنان این نواندیشان را آوردهام که بارها و به کرّات عنوان کردهاند که منش امام حسین(ع) خشونتپرهیزی بوده است. مصادیق آن را هم عنوان کردهایم. اما یک عملِ نابخردانه، یک گفتارِ ناصواب، تمام این تلاشها در معرفی اسلامی رحمانی را میتواند نقش بر آب کند.
گفتوگو از سعید دهقانی
انتهای پیام