به گزارش ایکنا، نشست «هویت زن؛ حلقه مفقوده جریان زن، زندگی، آزادی» با حضور ابوالفضل اقبالی؛ پژوهشگر مطالعات جنسیت و خانواده، روز گذشته 9 آبانماه در دانشگاه مذاهب اسلامی برگزار شد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
وقتی میخواهیم درباره یک جنبش اجتماعی حرف بزنیم آن جنبش را از شعارها و ایدههای مرکزیاش میشود شناخت. مهمترین شعاری که در جنبش اخیر بیان شد؛ «زن، زندگی، آزادی» است. شعار «زن، زندگی، آزادی» محور و مرکز ثقلش آزادی زن است و با توجه به بستری که این اتفاقات در آن افتاد، تصور بر این است که در ایران زنان محدودیتهای فراوانی دارند و از حقوق خودشان برخوردار نیستند. الآن که این اتفاقات دوران اوجش را سپری کرده است و ابهامات برطرف شده است و راحتتر میشود درباره ماهیت این اتفاقات قضاوت کرد من میخواهم این بحث را مطرح کنم که ماهیت این جنبش برخلاف آن شعار، نه زنانه است و نه طرفدار زندگی است و نه آزادی را به رسمیت میشناسد.
این اعتراضات ماهیتش زنانه نیست چرا؟ برای اینکه وقتی از زن حرف میزنیم صرفنظر از اینکه به چه مکتبی قائل هستیم خواه ناخواه مفاهیمی را در ذهنمان با زن همنشین میکنیم و میتوانیم بگوییم اینها مرز زنانگی و مردانگی است. اگر به آن مرزها اشاره کنیم میبینیم در اتفاقات اخیر آن مفاهیم در ماهیت اعتراضات وجود ندارد. مورد اول عمق خشونتی است که در این اتفاقات وجود داشت که اساسا با زنانگی سازگار نیست. وقتی ما درباره زنانگی صحبت میکنیم نوعی لطافت طبع را برای زنان در نظر میگیریم و وقتی درباره مردان صحبت میکنیم نوعی خشونت را با او همنشین میکنیم. یکی از چیزهایی که در اتفاقات اخیر مشاهده میشد مسئله خشونت است. نحوه کشتن آدمها، نحوه تخریبها، نحوه تعرض به خانمهای محجبه، مواجهه اخیری که با روحانیت اتفاق میافتد؛ نشاندهنده این است که این خشم و خشونت از مختصات اساسی اتفاقات اخیر است و این حجم خشونت نرینه است و زنانه نیست. ممکن است بگویید خانمها هم به عنوان کنشگران این جریان کف میدان حاضر بودند ولی من میخواهم بگویم یک پدیده اجتماعی در این سطح را به برخی از کنشگران تقلیل نمیدهم. از این منظر یکی از مولفههای زنانگی در این اتفاقات حضور نداشت.
نکته بعدی رکیک بودن این اعتراضات است. رکیک بودن به معنای کاملا دور از حیا و رعایت حریمها بودن. بیسابقهترین فحشها و عبارات در شعارهای این جریان، در نخبگانیترین مراکز کشور اتفاق افتاد. این حجم از رکیک بودن با ویژگی حیامندی زنانه سازگار نیست. وقتی ما از زن حرف میزنیم یکی از ویژگیهایی که برای ما پررنگ است این است که خانمها در رعایت حریمها و حیا و جوانب حیا و حریم در گفتار و رفتارشان پایبندی بیشتری نسبت به آقایان دارند.
نکته سوم بحث مطالبات اصلی و دغدغههای اصلی این جریان است که باز با ویژگیهای زنانه سازگار نیست. وقتی شعارها و هشتگهای قائله اخیر را رصد میکنید میبینید با هشتگ «زن زندگی آزادی» چیزهای دیگری همنشین میشود مثل بوسیدن در خیابان، کشف حجاب، سلف مختلط، چیزهایی که به ظاهرش میخورد مطالبات آقایان باشد تا مطالبات خانمها. این آزادیهای اجتماعی در خیابان، مطالبه زنانه نیست چون اساسا زنان رابطه عاطفی و جنسی را در منظومهای از عناصر متعدد پیگیری میکنند که آن عناصر در خیابان محقق نمیشود، در خانواده محقق میشود. مثلا خانمها انحصارگرایی در شریک عاطفی برایشان مهم است، خصوصی بودن تعامل برایشان پررنگ است، یا امنیت و آرامش روانی برایشان مهم است، این مختصات خانه است. برخلاف مردان که اساسا امر جنسی برایشان موقعیتمند نیست و مردان در هر شرایطی میتوانند به غریزه فکر کنند و به آن پاسخ بدهند، ولی خانمها اینگونه نیستند و رابطه عاطفی و جنسی را در امتداد عناصر دیگری میبینند. البته شاید این مطلب مثال نقض هم داشته باشد ولی من دارم درباره روند غالب صحبت میکنم. از این جهت مختصات و ماهیت این جریان و مطالباتی که اتفاق میافتاد بیش از آنکه زنانه باشد نرینه و ضدزنانه است.
این جریان ضد زندگی هم هست؛ اولا به خاطر اینکه خیلی بوی مرگ میدهد و خونآلود است. ثانیا با دو عنصر اساسی زندگی تعارض جدی دارد و آن دو عنصر، امنیت و آینده است که اولا به شدت مخل امنیت است. این جریان هم خودش و هم بستری که فراهم کرده است بستر نقض و نفی امنیت است. در این یک ماه اخیر ما کلی قتل با انگیزه شخصی داشتیم چون وقتی شهر شلوغ شود همه هفتتیر کش میشوند.
مسئله دوم بحث آینده است. زندگی یک بازهای است که دارای فراز و نشیبهای مختلف است و در هر بازهای یک اولویتهایی برای فرد مطرح است. مثلا در دوران میانسالی به بعد مسئله فرزند و نسل و امنیت و رفاه و ... مطرح است. یا برای دوران نوجوانی مسئله نیاز جنسی و غریزه خیلی پررنگ است. در اتفاقات اخیر وقتی به شعارها و مطالبات کنشگران دقت میکنید مسئله دقیقا زندگی در لحظه است یعنی الآن من این آزادیهای اجتماعی را میخواهم. شما سلف مختلط را یک خواسته بیارزش در نظر نگیرید بلکه یک دلالت نهادی دارد و آن این است که اساسا من نرمهای فرهنگی و اجتماعی تو را نمیخواهم چون دارد زندگی در لحظه من را در خطر قرار میدهد. من یک زندگی معمولی میخواهم که در لحظه اتفاق میافتد. این در لحظه اتفاق افتادن، خودش و ماهیتش فقدان آینده را به تصویر میکشد.
مسئله آزادی هم روشن است چون این جریان اعتقادی به آزادی ندارد. از همان روزهای اول دایرکت چهرههای مشهور مملو از فحشها و تهدیدهای کنشگران این جریان بود. این جریان، آزادی بیان که هیچ، آزادی سکوت را هم به رسمیت نمیشناسد. آزادی که این جریان مطالبه میکند و خودش را با آن تعریف میکند در رفتارشان و فعلشان مشاهده نمیشود و کاملا دارند ضد آزادی اقدام میکنند. از این جهت اعتراضات اخیر برخلاف شعاری که میدهد نه زن برایش مسئله است و ناظر به مسائل زن و هویت زن اتفاق میافتد، نه زندگی و آزادی برایش مسئله است.
اتفاقی که الآن افتاده این است که در امتداد این اعتراضات یکسری چالشهای جدی در ذهن مردم به ویژه طیف مذهبی جامعه درباره خود حجاب و نرمهای اجتماعی جنسیتی ایجاد شده و الآن این چالشها دارد ذهن مذهبیها را هم تحریک میکند که چرا اینقدر روی حجاب تاکید میکنیم؟ به نظرم باید درباره این مسئله بیشتر گفتوگو کنیم.
انتهای پیام