قرآن بهعنوان کتاب آسمانی مسلمانان و اولین و مهمترین منبع برای آشنایی با آموزههای اسلامی، جایگاه والایی در زندگی پیروان این آیین دارد. بزرگان دین اسلام همواره مسلمانان را به قرائت قرآن و تفکر و تأمل در آیات آن سفارش میکردند و خود، اولین معلمان قرآن بودند. به مسلمانان نیز سفارش شده است که قرآن را بیاموزند و به دیگران نیز آموزش دهند. بنابراین، در تمام جوامع اسلامی همواره افرادی در کسوت استاد، معلم و مدرس به امر یادگیری و آموزش قرآن مشغول بودهاند. این روند آموزشی قرنها بهصورت سنتی ادامه داشت تا اینکه با ورود ابزارها و وسایل نوین به حوزه آموزش، بحث استفاده از این ابزارها در آموزش قرآن نیز مطرح شد و شاهد تغییر و تحولاتی در این زمینه بودیم. اینکه آموزش قرآن باید از طریق چه شیوهها و روشهایی صورت گیرد و کارایی و اثربخشی هر کدام از این روشها چقدر بوده، موضوعی است که خبرنگار ایکنا از اصفهان در خصوص آن گفتوگویی با محمدرضا ستودهنیا، عضو هیئت علمی گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان، مدرس و پیشکسوت قرآنی و داور مسابقات بینالمللی قرآن انجام داده است که متن آن را در ادامه میخوانید.
ایکنا ـ در حال حاضر، از چه روشها و شیوههایی برای آموزش قرآن در کشور ما استفاده میشود و این روشها هر کدام چه مزایا و معایبی دارند؟
آموزش قرآن در کشور ما امروزه به دو شیوه در حال انجام است؛ شیوه سنتی و شیوههای نوین که با ابزارهای کمکآموزشی و بعضا دیجیتال صورت میگیرد. البته بین این دو روش، شیوههای دیگری هم وجود دارد که توضیح خواهم داد. در روش سنتی، همانطور که همگان قرآن را یاد گرفتهاند، بهخصوص نسل قدیمیتر، افراد بهصورت چهره به چهره و در قالب شاگرد و استاد در جلسات قرآن حضور پیدا میکنند و قرآن به شکل شفاهی تلقی میشود، یعنی توسط قرآنآموز از دهان استاد دریافت میشود. در این شیوه، استاد قرآن را کلمه به کلمه و حرف به حرف میخواند و قرآنآموز هم آنها را تکرار میکند و یاد میگیرد. این کار در مراحل قرآنآموزی، آموزش پایه بهشمار میرود و معمولا به مرحله روخوانی(شناخت الفاظ و حروف قرآن و سپس خواندن کلمات)، روانخوانی(مهارت پیدا کردن در خواندن قرآن بهصورت کاملا روان و بدون صعوبت و سختی) و تجوید(آشنایی با محاسن آوایی و صوتی قرآن و تبدیل شدن به قاری قرآن) تقسیم میشود. همه این مراحل در روش سنتی، از زمان خود پیامبر(ص) که اولین معلم قرآن بود، تاکنون اجرا شده و میشود.
از مزایای این روش، چهره به چهره بودن است و اینکه استاد میتواند وضعیت قرآنآموز را دائم بررسی کند تا سطح دانش و مهارت او مشخص شود. در این روش، ابتدا استاد کلمات قرآن را میخواند و سپس قرآنآموز همان کلمات را تکرار و به استاد عرضه میکند. در واقع، دو مرحله در یک سیستم نهفته شده است؛ ارائه استاد به قرآنآموز و سپس عرضه قرآنآموز به استاد. با توجه به اینکه این دو مرحله در این نظام آموزشی اتفاق میافتد، بسیار اطمینانبخش بوده و درصد یادگیری در آن بسیار بالاست. این سیستم واقعا موفق بوده و از صدر اسلام تاکنون، هر چه قاری و حافظ قرآن وجود داشته، این سیستم توانسته آنها را پوشش دهد. ضمن اینکه سیستم مذکور نه تنها در ایران، بلکه به شکل بسیار قویتر در کشورهای عربی، پاکستان، بخشهایی از هند و حتی ترکیه رایج است و معروفترین و قویترین سیستم آموزشی محسوب میشود، چنانکه هر چه حافظ و قاری بزرگ در طول تاریخ وجود داشته، با این روش قرآن را یاد گرفتهاند.
به این روش، «اقراء و عرضه» گفته میشود؛ استاد اقراء و قرآنآموز عرضه میکند. قرائت، خواندن عمومی است، هر کس بخواند، به این عمل او قرائت گفته میشود، ولی اقراء، خواندن تعلیمی است، یعنی کسی بر دیگری بخواند، با نیت اینکه تعلیم دهد. بنابراین، اقراء با همه ضوابط اتفاق میافتد. کسی که قرائت میکند، قاری و کسی که اقراء میکند، مقری یا مقرئ نامیده میشود. مقام مقرئ بسیار بالاست، یعنی استاد قرائت و تعلیم قرآن محسوب میشود.
ایکنا ـ چه معایبی متوجه این روش سنتی است؟
عیب که نمیتوان گفت، ولی در مقام مقایسه، باید به کندی این روش اشاره کرد، چون زمانبر است و به حوصله زیادی از سوی استاد و قرآنآموز نیاز دارد، چون تک تک حروف باید خوانده شود و استاد آنها را کنترل و تأیید کند. اگر تأیید نشود، قرآنآموز نمیتواند یادگیری را ادامه دهد. البته این مسئله را نمیتوان عیب نامید، بلکه حسن آن محسوب میشود که دقت بالایی دارد، ولی در زندگی امروزی، چون بسیاری از افراد دوست دارند هر چیزی را سریع یاد بگیرند، تحمل این روش برای آنها دشوار است. به همین سبب، بعد از اینکه منابع دیجیتالی و روشهای کامپیوتری و رسانهای در جامعه رایج شد، بسیاری تلاش کردند تا از روشهای جدید برای قرآنآموزی استفاده کنند.
شاید اولین موارد، کتابهای چاپ رنگی و کمکآموزشی بود که برای آموزش قرآن بهکار گرفته شد، ولی اینها نیز بر همان روش اقراء و عرضه مبتنی بود. برای نمونه، میتوان به کتابهای قرآن قبل از انقلاب اشاره کرد. این کتابها را مرحوم برقعی تنظیم کرده بود که سیاه و سفید بود و حروف رنگی داشت، یعنی حروف ناخوانا و بعضی از قواعد به رنگ قرمز بود و کسانی مثل شهید باهنر و شهید بهشتی نیز در تنظیم آن دخالت داشتند. این کتابها، بسیار ساده، ولی فوقالعاده مؤثر و خوب بود که نسل ما قرآن را با آنها یاد گرفت. شاید بتوان گفت، اولین مرحلهای بود که صنعت چاپ در خدمت قرآنآموزی قرار گرفت، آن هم به شکل رنگی.
بعد از آن، ابزارهای دیگری آمد، مثل پروژکتورها که طلیعه وسایل کمکآموزشی مدرن بود و به استخدام قرآنآموزی درآمد. در تحولی دیگر، فیلمهای ویدئویی آمد که بسیار مؤثر بود و شاید برای اولین بار بود که قرآنآموزان میتوانستند با فیلمهای قرائت قرآن اساتید بزرگ مصری مثل عبدالباسط آشنا شوند و طرز تلفظ حروف را از آنها یاد بگیرند. این فیلمها، تحول عظیمی در آموزش قرآن، بهخصوص در مراحل فنی آن شامل تلاوت، صوت و لحن و تجوید ایجاد کرد. بعد از آن، با فاصله بسیار اندکی، رایانهها آمدند و آموزش رایانهای آغاز شد، یعنی استخدام و بهکارگیری رایانهها در آموزش قرآن. شخصا جزو اولین افراد در کشور بودم که با استفاده از رایانه، برنامهای برای آموزش قرآن و تجوید تهیه کردم. افراد دیگری هم بودند که این کار را انجام میدادند، حول و حوش سالهای 68 تا 74. در آن زمان با استفاده از رایانهها که زیاد هم مدرن نبودند، شخصا با خون دل و تلاشهای زیاد موفق شدم 30 درس آموزش تجوید بهصورت تمامرنگی و متحرک در 408 دقیقه آماده کنم که برای کودکان و نوجوانان بسیار مناسب بود و در تلویزیون نیز بارها به مدت چند سال در ماه مبارک رمضان، قبل یا بعد از افطار پخش میشد. شبکههای گوناگون این درسها را پخش میکردند و زمانی هم که شبکه قرآن تأسیس شد، بهصورت تخصصی پخش میشد.
در این اثنا، نرمافزارهای قرآنی نیز در حال رواج بود که ابتدا متنمحور بودند و کمکم بهصورت تصویری درآمدند. من نیز جزو کسانی بودم که وارد حوزه تولید نرمافزار شدم و نرمافزارهایی مثل آوای ملکوت را به سفارش مرکز تحقیقات کامپیوتری نور تولید کردم. در نتیجه، تحولی در آموزش روخوانی و روانخوانی قرآن رخ داد. شرکتهای دیگری هم بودند که نرمافزار تولید میکردند و کمابیش رقابتهایی وجود داشت. همه این تحولات در دهه 70 رخ داد و بسیاری از افراد با همین ابزارها، قرآن را آموختند. این تحولات، به ایجاد نظام آموزشی مدرن در آموزش قرآن منجر شد و فناوری چندرسانهای به خدمت آموزش قرآن درآمد. این وضعیت ادامه پیدا کرد تا اینکه تلفنهای همراه آمد و همه چیز در بستر آنها شکل گرفت که تاکنون نیز ادامه دارد و صدها نرمافزار وجود دارد که افراد میتوانند حتی بدون استاد، از آنها استفاده کنند.
البته تفاوتی مشهود میان دو نظام سنتی و مدرن در آموزش قرآن وجود دارد؛ در نظام مدرن با توجه به اینکه استادمحور نیست، مرحله اول، یعنی اقراء یا خواندن استاد بر قرآنآموز موجود است، ولی مرحله دوم یعنی عرضه قرآنآموز بر استاد وجود ندارد. در فیلمهای ویدئویی که قطعا این مرحله مفقود است و چنین امکانی وجود ندارد، ولی در بعضی از نرمافزارها امکان ضبط وجود دارد و قرآنآموز میتواند صدای خود را ضبط کند. نرمافزار نیز بهصورت هوشمند و با استفاده از سیستم شبیهسازی عصبی، صوت قرآنآموز را تشخیص میدهد که اگر اشتباه باشد، پیغام خطا میدهد و قرآنآموز باید دوباره تکرار کند. با این وجود، مرحله عرضه کماکان ناقص است، یعنی قرآنآموز بر استاد عرضه و استاد آن را تأیید کند. نرمافزارها هنوز تا این مرحله پیش نرفتهاند و یا اگر پیش رفتهاند، ناقص است. در این روش، قرآنآموز با سرعت تمام مطلب را یاد میگیرد، چون امکانات زیادی در اختیار دارد، ولی بهدلیل نبود امکان عرضه بر استاد و تأیید او، این روش دچار ضعف است.
در واقع، اگر همان روش سنتی اقراء و عرضه تا امروز ادامه پیدا کرده بود، به مراتب در آموزش قرآن جلوتر بودیم و نقص و حاشیه نداشتیم، ولی به هر حال، روش مدرن که شخصا نیز از طرفداران و سردمداران آن بودهام، این عیب را دارد که مرحله عرضه قرآنآموز بر استاد در آن ضعیف است و ضعیفتر از آن، تأیید استاد. بنابراین، پیشنهاد من این است که با توجه به رواج روش مدرن در تمام مؤسسات و سرعت بالای یادگیری در آن، بهگونهای برنامهریزی شود که قرآنآموز در کنار استفاده از روشهای خودآموز مدرن، هر چند جلسه یک بار، نزد استاد برود تا استاد خواندن او را بشنود، ایرادهایش را گوشزد کند و فرصتی برای فراگیری بیشتر بدهد. این حلقه مفقودهای است که در نظام مدرن آموزش قرآن وجود دارد.
روشهایی نیز وجود دارد که بینابین است، هم سنتی بوده و هم مدرن، ولی زیاد تعریف نشده است. روشهای دیگری مثل نظام اشاره نیز وجود دارد که قرآن با اشاره دست و صورت و بدن به قرآنآموز یاد داده میشود، شبیه روشی که برای آموزش ناشنوایان وجود دارد، ولی به صورتی متفاوت ایجاد و قرآن به کودکان آموزش داده شده است. این روش در تهران بسیار رایج بود و در شهرهای دیگر کمتر، ولی این هم توفیق لازم را نداشت، چون برای آموزش قرآن سه عنصر اساسی بهکار میرود؛ قرآنآموز، استاد و متن. در روش اشاره، علاوه بر قرآنآموز، استاد و متن، عنصر دیگری به نام اشارات اضافه میشد که کار آموزش را دشوار میکرد. در واقع، اشارات استاد نمایی از متن قرآن بود و جز برای موارد خاص، فایدهای نداشت. بنابراین، نتوانست رواج پیدا کند. در تهران، چند مؤسسه این روش را استفاده میکردند، ولی روش موفقی برای فراگیری آموزش در همه موارد نبود، چون واقعا سخت بود، زمان زیادی میطلبید و مشکلات بسیاری هم داشت.
ایکنا ـ با توجه به توضیحاتی که درباره سیستم اشاره بیان شد، آیا میتوان نتیجه گرفت در هر شیوه و روشی برای آموزش قرآن، یک عنصر اساسی، متن قرآن است که باید پیش روی مخاطب قرار داشته باشد و اگر متن موجود نباشد، مشکلات زیادی به دنبال میآورد؟
بله، چون متن است که باید خوانده شود، «...فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ...؛ هر چه از قرآن ميسر مىشود بخوانيد.» مأموریت پیامبر(ص) این بوده که متن را بخواند و به دیگران یاد بدهد و یکی از وظایف هر مسلمانی نیز همین است، چون این متن باید در تاریخ باقی بماند. لذا، یک نظام آموزش برای آن تعبیه شد که بسیار مؤثر است، با اینکه قدیمی و کهن محسوب میشود، ولی تا همیشه باقی خواهد ماند. تکرار و تمرین قرآن سبب میشود که در جان قرآنآموز رسوخ کند و ایمان و معنویت را در جان او جای دهد. هدف نیز همین است، نه صرف خواندن متن، وگرنه متون دیگر را نیز میتوان خواند. تکرار خواندن برای این است که متن در جان ما ملکه شود، آن وقت است که میتواند در روح و فکر انسان اثر بگذارد و بسیاری از آموزشهای دینی را از همین طریق منتقل کند. اینکه نفس ما از قرآن فاصله گرفته، باعث شده تا از بسیاری مؤلفههای ایمانی دیگر نیز فاصله بگیرد، چون هیچ متنی در آن وجود ندارد. انسان امروزی با توجه به مشکلاتی که دارد، وقتی دچار التهاب میشود، باید تسلایی از بیرون یا درون برای آن پیدا کند. تسلای درونی حاصل علم و دانش، افکار و ملکات وجودی انسان است و هر متنی او را به سمت معنویت ببرد، میتواند باعث تسلا شود. یکی از این متون، قرآن است که میتواند باعث تسلای روانی و ایمانی قوی در انسان شود.
ایکنا ـ با توجه به خلئی که در روشهای مدرن آموزش قرآن وجود دارد و مرحله عرضه قرآنآموز بر استاد، حلقه مفقوده این روشها محسوب میشود، آیا دورههای مجازی آموزش قرآن میتواند این خلأ را پر کند؟
در روشهای امروزی، دورههای مجازی جایگزین روشهای سنتی چهره به چهره شده است. در واقع، روش چهره به چهره از طریق اینترنت دارد اتفاق میافتد. اگر این وضعیت بهگونهای باشد که قرآنآموز چهره استاد، حرکات لبها و نوع تلفظ حروف و مخارج را با دقت ببیند و چهره خودش نیز در معرض دید استاد و تحت کنترل او باشد، بسیار خوب است و در واقع، جایگزینی برای آموزش چهره به چهره سنتی محسوب میشود، ولی میدانیم که بسیاری از این روشهای آموزشی، چهره به چهره نیست، صوتی است و بهدلیل پایین بودن سرعت اینترنت در بعضی از شهرها و مناطق، شاید امکان ارتباط تصویری فراهم نباشد. نمونه بارز آن، همین آموزشهای دانشگاهی بود که در روزهای شیوع کرونا در سراسر کشور جریان داشت و بهندرت، این امکان فراهم میشد که دانشجویان چهره استاد را ببینند یا بالعکس، چون زمانی که تصویر باز میشد، سرعت به شدت افت میکرد و مجبور بودیم به ارتباط صوتی اکتفا کنیم، مگر در موارد خاص که سرعت اینترنت مناسب بود. لذا، این روش نیز مشکلات و معایب خودش را دارد و بهطور مشروط، خوب است.
ایکنا ـ فکر میکنید امروز، مخاطبان از کدام روش بیشتر استقبال میکنند؟ گرایشها بیشتر به سمت روش سنتی است یا روشهای نوین؟
هر دو روش مورد استقبال است. آموزش از طریق ابزارهایی مثل فیلم و سیدی، تقریبا دارد منسوخ میشود، اگرچه هنوز وجود دارد، ولی هم حوصله قرآنآموزان کمتر شده و هم کارایی این روشها کاهش یافته است. از طرف دیگر، بعضی از مؤسسات در کشور هستند که دورههای آموزشی بینالمللی دارند، چنانکه یکی از آنها با 70 کشور رابطه آموزشی دارد و قرآنآموزانی به زبانهای گوناگون جذب کرده که آموزش آنها بهصورت چهره به چهره اینترنتی اتفاق میافتد. بنابراین، طبیعی است که امروز باید از این سیستم استفاده شود، ولی باید حواسمان باشد که در این حالت چهره به چهره، روند یادگیری قرآنآموز از سوی استاد به خوبی انجام شود.
روش سنتی نیز بسیار رایج است و هنوز در خانهها، مساجد و حسینیهها، جلسات آموزش قرآن به همان روش سنتی یعنی اقراء و عرضه دایر میشود. جالب است بدانید که هر چه قاری و حافظ تراز اول و صاحب رتبه در مسابقات بینالمللی داریم، حاصل و خروجی جلسات سنتی هستند. در واقع، با وجود این همه فناوری پیشرفته، هنوز هیچ رقیبی برای جلسات سنتی وجود ندارد که چنین خروجیای داشته باشد. اصلا قرآنآموز تا استاد نبیند، نمیتواند پیشرفت واقعی داشته باشد. ممکن است تا درصد بالایی پیشرفت کند، ولی پیشرفت کامل منوط به ارتباط مستقیم با استاد است.
در بعضی از مناطق، آموزشها بهصورت مجازی ارائه و هر چند وقت یک بار، کارگاهی با حضور یک استاد مبرز برگزار میشود و ارتباط چهره به چهره قرآنآموزان با استاد برای رفع ایرادات شکل میگیرد. در واقع، تمام روشهای مجازی و جدید تا زمانی که از صافی آموزش سنتی عبور نکند، نتیجه کامل نخواهد داشت. بنابراین، آموزش قرآن باید چهره به چهره اتفاق بیفتد تا متقن باشد.
ایکنا ـ نظر شما در خصوص استفاده از زبان هنر و روشهایی مثل نقاشی و قصهگویی در آموزش قرآن، بهویژه برای کودکان چیست؟ این ابزارها چقدر میتواند مؤثر و کارا باشد؟
البته که مؤثر است، چنانکه قرآن نیز در آموزش مفاهیم موردنظر خود از قصه و داستان استفاده کرده است. در آموزش قرآن، هم میتوان از ابزار هنری استفاده کرد و هم از محتوای هنری و حتما باید استفاده شود، اما ارتباط چهره به چهره هیچگاه نباید تحتالشعاع این مسائل قرار گیرد، چون همان اتفاقی میافتد که در آموزش مجازی رخ داده است. بنابراین، از هنر در پردازش تصاویر، رنگها و نوع خط یا فونت حتما باید استفاده شود. مثلا، یکی از اساتید، قرآنآموزان را وامیداشت تا هر سورهای را با خط خوش بنویسند. در نتیجه، آنها جای تمام حروف و حرکات را یاد میگرفتند و علاوه بر اینکه خط خوبی پیدا میکردند، الفاظ و کلمات نیز در ذهنشان تثبیت میشد. اساتید دیگر ممکن است از الگوهای صوتی زیبا یا نقاشی استفاده کنند. اینها در واقع، ابزارهای کمکآموزشی است، نه اصل آموزش.
ایکنا ـ معمولا کسانی به آموزش و یادگیری قرآن رو میآورند که علقهها و سبقه مذهبی دارند، ولی چقدر توانستهایم مخاطبانی را که فاقد این علقهها و سبقه هستند، به سمت یادگیری قرآن سوق دهیم؟ یعنی از روشهایی استفاده کنیم که افراد فاقد علقههای مذهبی نیز به فراگیری و آموزش قرآن ترغیب شوند؟
ترغیب نسل جوان، نوجوان و کودکان به آموزش قرآن تابع فرایند بسیار پیچیدهای است و صرفا با کارهایی که انجام میشود، اتفاق نمیافتد. اول از همه، تفکری که در محیط رشد و پرورش افراد وجود دارد، مؤثر است. برخی در اثر تشویق محیط، از همان سنین کودکی به آموزش قرآن علاقهمند میشوند. خانوادههای بسیاری بودند که مذهبی محسوب نمیشدند، ولی فرزندانشان را به جلسات قرآن میآوردند و معتقد بودند هر چه کودک یاد بگیرد، بهخصوص ارزشهای معنوی، برایش سرمایه محسوب میشود. در مقابل، بعضی از محیطهای خانودگی و آموزشی نیز ممکن است باعث دوری افراد از یادگیری و آموزش قرآن شود.
خود قرآن اولین عنصری که برای جذب افراد در این خصوص در نظر گرفته، صوت حسن یا صدای زیباست. در صدر اسلام، دشمنان خدا و پیامبر(ص) نیز با شنیدن صوت زیبای قرآن، جذب آن میشدند و بعضا مسلمان شدند و ایمان آوردند. امروزه، فضای مجازی جذاب و زیبا نیز میتواند مؤثر باشد. اگر جاذبهها ایجاد شد و افراد جذب نشدند، دو حالت دارد؛ یا این جاذبهها را ندیده و غافلاند که جامعه قرآنی موظف به معرفی آنهاست و یا جاذبهها را میبینند، ولی اراده و عزمی نسبت به آنها ندارند که این مسئله به خودشان برمیگردد. خداوند نیز در قرآن به پیامبر(ص) میفرماید: «إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ؛ در حقيقت تو هر كه را دوست دارى، نمىتوانى راهنمايى كنى، ليكن خداست كه هر كه را بخواهد، راهنمايى مىكند و او به راهيافتگان داناتر است.» در واقع، با زرق و برق و تزئینات ظاهری نمیتوان کسی را به دایره ایمان و قرآن کشاند. این علایق باید باطنی باشد.
گفتوگو از محبوبه فرهنگ
انتهای پیام