جواد فروغی در کودکی با صدایی که نشانی از پختگی در آن نبود و نشانههای روشنی از عشق به قرآن و تلاوت کلام وحی در آن موج میزد، از طریق جعبه جادویی سیما و در «سیمای قرآن» که نخستین برنامه تلویزیونی قرآنی پس از انقلاب اسلامی بود، به جامعه ایرانی معرفی شد. سالهای دهه 60 و اوایل 70 مردم نوار کاستهای تلاوتش را تهیه میکردند. میتوان شهرت او را در آن سالها دستکم در سه دلیل نخست فضای تازه ایجاد شده شنیدن صوت قرآن آن هم به شیوه قاریان مصری میان مردم، دوم طنین صوت خوب فروغی در سنین کودکی و سوم سبک تلاوت او جستوجو کرد. فروغی به تقلید از عبدالباسط و سعید مسلم میپرداخت؛ قاریانی که سبک تلاوتشان به نحوی است که مردم بهتر با این سبکها ارتباط برقرار میکنند.
در حالی که همگان منتظر بودند فروغی را در کسوت یک قاری بینالمللی ببینند، او در قامت یک سخنران ظاهر شد و طولی نکشید که سبک نوینی از اجرای محافل قرآنی را پایهگذاری کرد. او تصمیم گرفت حرف قرآن را نه فقط به گوش ایرانیان بلکه به گوش جهانیان برساند و بر همین اساس، اکنون باید او را یک قاری ـ مبلغ بدانیم؛ شخصیتی که عنوان بینالمللی را از یک نهاد رسمی نظیر سازمان اوقاف دریافت نکرد، اما به معنای دقیق کلمه بینالمللی است و به همین بهانه بر آن شدیم تا در ادامه سلسلهگفتوگو درباره «ظرفیتهای بینالمللی تلاوت» با او گفتوگو کنیم. در ادامه بخش نخست این گفتوگو را میخوانید؛
ایکنا- در ابتدا بفرمایید که چگونه به سمت فعالیتهای قرآنی سوق پیدا کردید؟
تلاوت قرآن را از سه سالگی و با خواندن برخی سورههای کوتاه قرآن آغاز کردم و این مسیر را ادامه دادم و به دلیل اینکه علاقه خاصی به ضبط داشتم، صدای خودم را ضبط میکردم و همین امر سبب شد تا با یک دستگاه قدیمی، تلاوتهای سنین کودکی را ضبط کنم و در حال حاضر این تلاوتها وجود دارد.
در هفتسالگی به همراه پدرم وارد برخی از جلسات قرآن شدم. ایشان همواره به حضور در جلسات خانگی قرآن اهتمام داشت. در آن سالها تلاوت برخی سورهها نظیر سوره حمد را آموختم و در این جلسات به تلاوت میپرداختم، اما این تلاوت به صورت سادهخوانی بود. تلاوت به سبک قاریان مصری از زمانی آغاز شد که در مراسم ختم یکی از اقوام حاضر شدم. به خاطر دارم که بیرون از مسجد ایستاده بودم و با بچههای همسنم بازی میکردم که به ناگاه صدای عبدالباسط پخش شد. از همان لحظه گویی که ذهن من شروع به گرفتن و پردازش این تلاوت کرد و به زمزمه پرداختم. سپس نوارهای تلاوت عبدالباسط را تهیه کردم و به تقلید آنان پرداختم. سپس به تلویزیون راه یافتم و به اجرای برنامه در شبکههای خراسان و دیگر شبکهها پرداختم.
ایکنا- آیا فقط از عبدالباسط تقلید کردید؟
من عبدالباسط و سعید مسلم را دوست داشتم؛ زیرا در مراسم مختلف معمولاً از این قاریان تلاوت پخش میشد. به خصوص در کودکی من که اگر یک نفر از دنیا میرفت، حداقل در مشهد یا مازندران اینطور بود که ساعتها تلاوتهای سعید مسلم پخش میشد. حتی هنگامی که مردم به سمت قبرستان حرکت میکردند نیز تلاوت قرآن پخش میکردند. بر همین اساس من بیشتر با این دو قاری آشنا شدم.
ایکنا- معمولاً قاریان پس از اینکه به عرصه تلاوت وارد میشوند، مسیر حضور در مسابقات و بعد تلاوتهای مجلسی را در پیش میگیرند، اما شما این مسیر را انتخاب نکردید و تبلیغ و ترویج آموزههای قرآنی به خصوص در عرصه بینالملل را انتخاب کردید. چطور شد که این مسیر را برگزیدید؟
یکی از دلایلی که سبب شد چنین تصمیمی بگیرم این بود که از ابتدا هیچ علاقهای به حضور در مسابقه نداشتم. البته چند بار در مسابقات قرآن دانشآموزی شرکت کردم و موفق به کسب مقام هم شدم، اما کسب رتبه در مسابقات برای من جذابیتی نداشت و همواره با خودم فکر میکردم که در نهایت این مسیر چیز خاصی ندارد. ضمن اینکه فرایند مسابقات نیز برای من توجیهپذیر نبود؛ مثلاً اگر کسی یک مد را کمتر یا بیشتر بکشد موجب میشود در نهایت رتبهاش تغییر کند و حال آنکه این مسائل یعنی کم یا زیاد کشیدن مد چندان مسئله ضروریای نیست. بر همین اساس وارد این فضا نشدم.
در ادامه شرایط بهنحوی رقم خورد که برای اجرای برنامه به کشورهای مختلف اعزام شدم و مسیر من هم تغییر کرد. حدوداً بیست سال داشتم که دیگر به تلاوت صرف نمیپرداختم، بلکه درباره آیات هم حرف میزدم. اعزام من به دیگر کشورها طوری شد که حتی نزد پادشاهان مختلف هم به اجرای برنامه میپرداختم. از آنها هدایای مختلفی هم دریافت میکردم و مجموعهای از عوامل دست به دست هم داد تا در این مسیر به صورت جدی فعالیت کنم؛ زیرا مردم از من استقبال میکردند و با تشویقهایشان موجب انگیزهبخشی میشدند.
یکی دیگر از دلایلی که سبب شد تا این مسیر را انتخاب کنم این بود که قصد داشتم کاری نوآورانه ارائه دهم؛ زیرا تلاوت صرف کاری بود که همه انجام داده بودند و انجام میدادند و سرآمدان این قضیه نیز قاریان مصری بودند. البته کار برای قاریان مصری سادهتر بوده؛ زیرا زبان آنها زبان قرآن است و مخاطبشان هم به راحتی میتواند با تلاوت آنها ارتباط برقرار کند و به همان میزان، کار برای قاریان ایرانی دشوار است.
بر همین اساس، در بررسیهایی که داشتم به این نتیجه رسیدم که تلاوت قرآن در ایران به نحوی است که معمولاً مخاطب نمیتواند با معنای آیات ارتباط برقرار کند و گاه قاری هم نمیداند چه چیزی میخواند. از این رو وارد شدن در این فضا برای من خستهکننده و تهی از معنا بود و نمیتوانست رضایت من را به دنبال داشته باشد. در ادامه لطف قرآن شامل حالم شد و همه اسباب و سببها هم دست به دست هم داد تا به فضای تبلیغ و ترویج وارد شوم.
خدا این توان را به من داد تا بتوانم تلاش کنم و زحمت بکشم. سپس سبک اجرای برنامههای من به این صورت شد که در هر مجلسی که وارد میشدم، دقایقی را به صحبت کردن درباره آیاتی که قرار بود تلاوت شود اختصاص میدادم و به مردم میگفتم که پیام این آیات چیست و بعد به تلاوت میپرداختم.
رفتهرفته وارد حوزههای دیگر از جمله حوزه ادبیات فارسی شدم و سالها به مطالعه و تحقیق پرداختم. ادبیات را از این حیث انتخاب کردم که بسیاری از شاعران برجسته اشعاری را سرودهاند که میتوان میان این اشعار با آیات قرآن ارتباط برقرار کرد. به بیان دیگر این اشعار به زبان مردم است و اگر آیات قرآن با این سخنها تبیین شود، اثرگذاری بهتری خواهد داشت. در حال حاضر در مجالس مختلف به عنوان تبرک به تلاوت آیات میپردازم و بیشترین زمان را به بحث درباره آیات اختصاص میدهم. گاهی هم در اثنای سخنرانی به تلاوت میپردازم که این امر سبب میشود مفهوم آیه برای مخاطب به خوبی جا بیفتد.
ایکنا- بیراه نیست اگر کار شما را تلفیق هنر و علم بگذاریم.
بله. اگر قرار باشد یک کار هنری بدون روح به مخاطب ارائه شود ارزشی ندارد. برای نمونه یک نقاش هنگامی که یک اثر فوقالعاده خلق میکند، میتواند درباره هر قسمت از اثر خود حرف و تحلیل داشته باشد که نشان میدهد در ورای این هنر، علم هم وجود دارد اما ممکن است یک نقاش هم باشد که در اثرش، نتوان رد پایی از علم را پیدا کرد؛ زیرا فقط به تقلید پرداخته است. پس این دو با یکدیگر متفاوتاند.
در تلاوت نیز اینگونه است. یعنی اگر صرفاً قاریان به تلاوت قرآن بپردازند، به تکرار کارهای دیگران اهتمام ورزیدهاند و حال آنکه با توجه به شرایط حاکم بر دنیا و وجود امپراطوریهای رسانهای و ... لازم است از تلاوت صرف فراتر رفت.
ایکنا- از سختیهای این راه یعنی ورود به عرصه تبلیغ بگویید.
یکی از مهمترین موارد تسلط بر زبان است و سالها تلاش کردم تا توانستم به مهارت لازم در زبانهای انگلیسی و عربی دست پیدا کنم. بسیاری از اوقات این تصوری وجود دارد که صرف آموختن زبان مشکل را حل میکند، در حالی که تسلط بر زبان گام نخست است و در گام بعد باید بتوانید یک بحث علمی را به خوبی ارائه دهید و از پس پرسش و پاسخها برآیید. هنگامی که زبان را میآموزید و به کشور دیگری وارد میشوید، تازه میفهمید که گویی هرچه یاد گرفتهاید، هیچ بوده است؛ زیرا مردم تشنهاند و آمدهاند تا از شما بشنوند و شما هم بسیاری از مطالب را در ذهن دارید، اما نحوه ارائه بسیار دشوارتر از حد تصور است.
نکته دیگر آشنایی با مسائل فرهنگی است. نباید چنین تصوری داشت که یک قاری یا مبلغ اگر در کشورهای دیگر صرفاً به بیان برخی مطالب از پیش آمادهشده بپردازد کار تمام است؛ چراکه مخاطب سخت مطلب را میپذیرد و اینها نشان میدهد که باید زحمات زیادی را متحمل شد. گاهی اوقات افراد صدای خوشی دارند که خدادادی است و برای زیبایی آن زحمتی نکشیدهاند. پرسش این است که زحمت شخص برای قرآن چه بوده است؟ یکی از زمینههایی که جای کار دارد پرداختن به مباحث علمی و تبلیغ و ترویج در عرصه بینالملل است که این زمینه به طور کامل ثمره تلاش فرد است تا ثمره استعداد خدادادی او.
ادامه دارد ...
گفتوگو از مرتضی اوحدی
انتهای پیام