به گزارش ایکنا، محمد جاودان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 28 دی در نشست علمی «آشنایی آغازین غربیان با شیعه و تشیع» گفت: همه کسانی که در اینباره مطلب نوشتهاند به این نکته اشاره کردهاند که آشنایی اروپاییان و غربیها با شیعه و تشیع از ابتدا تا قرن بیستم، آشنایی بسیار سطحی بود و حتی ناآشنایی را برای آنان ذکر کردهاند؛ مثلاًً دکتر حسین نصر در ترجمه کتاب شیعه در اسلام علامه طباطبایی این مطلب را آورده است. قبل از او کربن، که نقش مهمی در شیعهپژوهی علمی داشت، بر این موضوع تأکید کرده است. اتان کلبرگ در آغاز مقاله خود به این موضوع اشاره کرده است. لذا تحقیقاً اتفاق نظر در این باره وجود دارد و حقیقت هم آن را نشان میدهد و همه نویسندگان اشاره کردهاند که این آشنایی اجمالی معطوف به شیعه اسماعیلیه، فاطمی و شیعه دوازده امامی و نیز بسیار اندک، سطحی و انحرافی بود.
جاودان اظهار کرد: در دوره امامت امام باقر(ع) و امام صادق(ع)، غیر از برخی تفرقات و انشعابات مانند غلات، شیعیان پشت سر این دو امام قرار گرفتند و شیعه جعفری اثنیعشری پدید آمد. البته اصطلاح تشیع قطعی بعد از دوره واقفه بعد از شهادت امام صادق(ع) به کار رفت، زیرا برخی قطع بر امامت امام رضا(ع) پیدا کردند؛ بعد از امام صادق(ع)، اسماعیلیه معتقد به امامت اسماعیل، فرزند بزرگ امام صادق(ع) شدند. اسماعیل سر پرشوری برای قیام و جهاد داشت و همین امر سبب شد که گروهی به او گرایش پیدا کنند. البته غلات با وی همراه شدند و به سبب برخی ویژگیها از جمله اینکه فرزند بزرگ بود، امامت او بر سر زبان افتاد. او در دوره حیات امام صادق(ع) از دنیا رفت و امام صادق(ع) دستور دادند که سه بار جسد را بلند کردند و روی زمین گذاشتند تا همه بدانند اسماعیل از دنیا رفته است، ولی برخی روی اعتقاد خود مبنی بر امامت اسماعیل باقی ماندند و جریان اسماعیلیه خالصه شکل گرفت.
وی افزود: البته جریان دیگری یعنی اسماعیلیه مبارکیه پدید آمد و معتقد بودند که محمدبن اسماعیل (محمد فرزند اسماعیل فرزند امام صادق(ع)) همان مهدی قائم است و از دنیا نرفته است. این جریان حدود صد سال به صورت سری فعالیت داشت و تشکیلات ویژه برای خود پدید آوردند تا جایی که توانستند عقاید خود را آشکار کنند. این جریان توانستند با ایجاد جذابیت، افراد زیادی را به خود جذب کنند. برخی شخصیتها خودشان را باب محمدبن اسماعیل معرفی کردند و به شام منتقل شدند و از آنجا، جریان دعوت به فرقه خود را هدایت کردند که بعد شامل برخی مناطق ایران مانند خراسان و آذربایجان در قرن سوم و چهارم هم شد.
جاودان ادامه داد: در دهه 80 قرن سوم اسماعیل بن عبدالله از شخصیتهای این جریان مدعی شد محمدبن اسماعیل از بین رفته و در دنیا نیست و خودش ادعای مهدویت کرد و ابوعبدالله از شخصیتهای شیعه 12 امامی و ابوالعباس را هم به سوی خود دعوت کردند که ابوعبدالله به سمت مغرب لشکرکشی کرد و موفقیتهای زیادی در منطقه مغرب کسب کرد و با قیامشان سلطان مغرب را ساقط کردند و فاطمیون با کمک همین ابوعبدالله حکومت تشکیل دادند. جریان دعوت اسماعیلیه به منطقه شرق یعنی عراق و بحرین و ایران و یمن هم رسید، ولی زیر بار اصلاحات عبدالله و مدعیان مهدویت نرفتند. لذا اختلاف بین آنها جدی شد و یکی از عواملی که باعث شد فاطمیها نتوانند خلافت عباسی را ساقط کنند همین گروه بودند که حدود 200 سال در بحرین حکومت داشتند.
وی با بیان اینکه فاطمیها در مغرب باقی ماندند و نتوانستند کار را توسعه دهند، افزود: در دوره المعز یعنی قرن سوم، وی توانست مصر را فتح کند و وارد مصر شدند و فلسطین و شام و... را هم تصرف کردند؛ گرچه سلطه دائمی نداشتند. در دوره مستنصر یعنی خلیفه هشتم فاطمیها، او نص امامت را بر پسرش نزار نوشت ولی وقتی از دنیا رفت یکی از وزرای قدرتمند او زیربار نص نرفت و برادر ایشان یعنی المستعلی را جای نزار گذاشت.
این استاد دانشگاه گفت: حسن صباح که شیعه امامی بود و جذب اسماعیلیون شده بود به مصر رفت و نص مستنصر برای خلافت نزار را دیده بود. صباح قلعه الموت را از زیدیها خریداری و در آنجا مستقر شد و به حمایت از نزار پرداخت یعنی فاطمیون به فاطمیه مستعلی و فاطمیه نزاری تبدیل شدند و خود مستعلوی هم دوباره به چند گروه تقسیم شدند و عامل اصلی در حمایت از نزاریها، حسن صباح بود که قلاع مستحکمی در قزوین ایجاد کرده بودند. الان عمده اسماعیلیه، نزاری هستند و 20 میلیون طرفدار و پیرو دارند حتی در ایران، در خراسان جنوبی و تهران، افغانستان، تاجیکستان، روسیه و حتی در قم بسیار اندک هستند و در آمریکا و کانادا و برخی کشورهای اروپایی دیگر هم حضور دارند و رهبر آنها در انگلیس است.
وی افزود: غربیان در هنگام جنگهای صلیبی یعنی اواخر قرن پنجم فلسطین و بیتالمقدس را از دست فاطمیون گرفتند و زمینه آشنایی آنها با فاطمیون آغاز شد؛ حسن صباح به نزاریون مأموریت داد که به شام و حلب رفتند و در آنجا قلاع مستحکمی در مناطق کوهستانی صعبالعبور ایجاد کردند تا دعوت نزاری را اشاعه دهند. یکی از کارهای حسن صباح ترورهای سازمان یافته آنان بود؛ پیروان از جان گذشته و کاردانی داشتند که معمولاً ترورهای آنان موفق بود و چند تن از پادشاهان صلیبی را که در مناطق مختلف حکومت داشتند ترور کردند.
وی در ادامه گفت: آشنایی بعدی غربیان و صلیبیها، آشنایی با اسماعیلیه نزاری بود که باز آشنایی انحرافی و غیردقیقی هم بود و گویی غربیها دنبال شناخت اسلام نبودند و برای شناخت اسلام در کتاب مقدس میگشتند و شناختی که فراهم شد شناخت تخیلی و افسانهای بود. اگر هم مواردی شناخت دقیق افتاده است چندان مؤثر نبود زیرا نگاه ایدئولوژیک داشتند و مسلمین را مسیحیت مغلوب و جعلی و تثلیث باطلپرست میدانستند و اینکه پیامبر مسلمین فردی شورشی ضد مسیحی بوده که به عربستان فرار کرده است و این دقیقا عکس عقاید اسلامی است.
جاودان با بیان اینکه ویلیام، اسقف اعظم کلیسای صور لبنان، قدیمیترین مورخ صلیبی در قرن 12 میلادی بوده است گفت: او در مورد نزاریهای شام توصیف کرده است که در ایالت صور در فنیقیه طایفهای زندگی میکنند که ده قلعه و حدود 60 هزار عضو دارند؛ رئیسشان را خودشان برمیگزینند (که کاملاً نادرست است زیرا از ایران تعیین میشدند) و رئیس را شیخ و یا پیر مینامند. اطاعت از او چنان است که پیروانش هیچکاری را سخت نمیدانند و خطرناکترین مأموریتها را انجام میدهند؛ مثلاً اگر امیری نسبت به این طایفه ابراز نفرت کند شیخ و رئیس چند نفر را مأمور کرده و آنها در هر فرصت مناسبی آن فرد را ترور میکنند بدون اینکه به کشته شدنشان فکر کنند.
وی با تأکید بر اینکه گزارشها نشان میدهد که اینها درک درستی از شیعه نداشتهاند و نمیدانند که شیعه گروههای مختلفی از جمله شیعه دوازده امامی داشته است، اظهار کرد: ژاک دووتری که اسقف بود حرفهای ویلیام را تکرار کرد. او آورده است که نزاریها شریعت محمد و نهادهای دینی را بیش از بقیه به کار میبرند و یکی از مشایخشان با سعی وافر به خواندن احکام دینی مسیحیان و تحسین آن روی آورد و چون به تطبیق پرداخت از دین محمد روی گردان شد و پیروانش را از شریعت محمد باز خواند و آنها با رضایت کامل قبول کردند که ترک دین محمد کنند و مسیحی شوند؛ مسلماً این گزارش نادرست است.
جاودان بیان کرد: بعد از صباح، کیابزرگ امید، جانشین شد و حسن فرزند کیا تغییراتی در اسماعیلیه نزاری ایجاد کرد و یکی از این تغییرات این بود که اعلام قیامت کرد؛ معنای آن این بود که به صورت کلی شریعت برداشته میشود، چون حقیقت دین برای امام آشکار خواهد شد. ظاهراً گزارش ژاک هم ناظر به این موضوع است که نادرست است. البته نوه حسن کیا بعدا اعلام قیامت را لغو کرد.
جاودان با بیان اینکه این شواهد نشان میدهد نباید انتظار داشته باشیم از آنها امامیه شناخت درستی داشته باشند، تصریح کرد: صلیبیها تماس مستقیمی با شیعه امامیه نداشتند. مثلاً ویلیام اسقف شهر صور، در یادداشتی از علی(ع) به هلی تعبیر کرده و میگوید شیعه معتقد است که پیامبر راستین اوست و جبرئیل به جای وی پیام را به محمد رسانده است. البته این حرف او ریشه در سخنان نادرست غلات و اهل سنت مخالف شیعه و ضد شیعه دارد و ویلیام هم براساس فکر آنها این گزارشها را آورده است.
وی ادامه داد: عبدالجلیل قزوینی رازی در کتاب معروفش آورده که تعبیر قرابیه نوعی دشنام بوده که به همه شیعه نسبت میدادند؛ ابن تیمیه از شعبی نقل کرده که من شما را از آنان(شیعه) بر حذر میدارم که رافضه هستند و میگویند جبرئیل به اشتباه وحی را به محمد(ص) نازل کرده است؛ بنابراین گزارش ویلیام ریشه در چنینی منابع و اسنادی دارد. حتی یکی از مورخان مسیحی که به عراق رفته و انتظار این بود که گزارش دقیقتری از شیعه بدهد باز چیز بیشتری ارائه نکرده است مگر اینکه گفته شیعه معتقد است خلافت علی غصب شده است و میگوید شر شیعه از سنیها کمتر است.
جاودان تأکید کرد: بنابراین شناخت نزدیک به واقع از غربیان نسبت به شیعه سراغ نداریم و تا دوره صفویه این روند تداوم یافت. ضمن اینکه حدود هشت قرن مسلمین در اندلس حضور داشتند، ولی باز گزارش روشن و دقیقی نداریم و به قول مونتگمری وات، آشنایی غربیان با شیعه واجد چند خصلت است؛ اول اینکه میگویند دین اسلام باطل است. دوم، دین شمشیر و ظلم است. سوم، دین تنآسایی و شهوترانی است. چهارم، محمد (العیاذبالله) ضد مسیح و اسقفی فراری و شورشی و دجال بود و این اتهامات را در حالی میزنند که رهاورد صلیبیها این بود که همه مسلمین و یهودیان را در حمله به فلسطین و بیتالمقدس قتل عام کردند.
انتهای پیام