سال ۱۴۰۱ هجری شمسی صدمین سال احیای حوزه علمیه قم به دست مرحوم آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی بود. حوزه قم از زمان آن مرد بزرگ مرحله جدیدی را آغاز کرد و برخی معتقدند اقدامات او منجر به پیروزی انقلاب اسلامی شد.
ایکنا در ادامه سلسلهنشستهایی که به مناسبت صدمین سال احیای حوزه قم برگزار کرده است، این بار به سراغ موضوع «دانش اخلاق و تطورات آن در صدسال اخیر» رفته است. این نشست با حضور حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی اسلامی، اخلاقپژوه و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و محمدجواد فلاح، عضو هیئت علمی دانشگاه معارف اسلامی، برگزار شد که بخش دوم آن را میخوانید.
بخش اول نشست «دانش اخلاق و تطورات آن در صد سال اخیر»
درباره صدسالگی حوزه قم بیشتر بخوانید؛
ایکنا ـ شما با وضعیت دانش اخلاق در غرب آشنا هستید و در کنفرانسهای مرتبط هم مقاله ارائه کردهاید. آیا وقتی که غرب به سراغ دانش اخلاق رفت، به سبب وضعیت بد اخلاقی جامعه آنها بود یا کلیسا هم حمایت کرد؟ اگر جامعه ما این فرایند نادرست را در زمینه اخلاق طی نمیکرد، ضرورتی برای ورود به این مباحث وجود داشت. اگر جواب مثبت است، حوزه چه رسالتی برعهده دارد؟
اسلامی: بنده با غرب آشنایی چندانی ندارم و عمدتاً با آمریکا آشنا هستم؛ البته آمریکا هم پدر و مادر غرب محسوب میشود. در مورد نقش مذهب و کلیسا هم در کشورهای مختلف تفاوت وجود دارد. آمریکا کشوری مذهبی است و چنان مذهب را به رسمیت شناخته است که کلیسا میتواند در دانشگاههای خصوصی فعالیت کند. بلاتشبیه شبیه نهاد نمایندگی در دانشگاهها که در بیشتر دانشگاهها دفتر دارد؛ مثلاً دانشگاه جورج تاون در واشنگتن دی سی واجد دفتر از سوی کلیساست با اینکه دانشگاهی کاملاً خصوصی است یا دانشگاه پرینستون. حتی در بیمارستانهای برخی از کشورهای غربی هم کلیسا احداث کردهاند تا بتوانند خدمات معنوی و روحی به بیماران ارائه دهند و در درمان بیماران کمککننده باشند. بنابراین برخی مراکز اخلاق کاربردی از سوی نهادهای دینی تأسیس شده است؛ مانند مارکولاسنتر که مجموعهای در دانشگاه سانتراکلارا و متعلق به یکی از فرق مسیحیت کاتولیک است، یعنی عارفان کاتولیک. جالب اینکه شرکت اپل از این مجموعه مذهبی حمایت میکند که در عرصه اخلاق کاربردی کار میکنند. اگر سایت مارکولاسنتر را ملاحظه کنید، همه شاخههای اخلاق کاربردی را دارد.
در مورد اینکه جوامع غربی بداخلاق شدند و به تبعیت آن به دنبال دانش اخلاق رفتند باید گفت که دانش اخلاق کاربردی، چندان بر روی افراد بداخلاق تمرکز ندارد، بلکه دغدغه او بیشتر روی افرادی است که اخلاقی هستند، ولی مرتکب خطا میشوند، وگرنه مواجهه با افراد شرور مرتبط با دو نهاد دیگر است و وارد مقوله اخلاق کاربردی نمیشود؛ اخلاق کاربردی چالشهایی را که نظری یا عملی هستند مورد توجه قرار میدهد؛ یعنی گاهی افراد ضعف اراده دارند که در حیطه اخلاق نظری مورد بحث قرار میگیرد یا گاهی بحث ضعف اراده مطرح نیست، بلکه ساختارها طوری چیده شده است که فرد را به سمت برخی کارهای نادرست میکشاند.
در غرب اخلاق کاربردی توسعه یافت و این امر دو دلیل دارد؛ اول جنگ جهانی دوم، در این جنگ آلمان نازی روی اسرای جنگی، آزمایشهای پزشکی خطرناکی انجام داد و این منجر به انواع صدمات به آنها شد و بعد از جنگ، دادگاه نورنبرگ تشکیل و به جرائم پزشکان آلمانی رسیدگی شد و از اینجا اخلاق کاربردی مورد اهتمام قرار گرفت. سازمان ملل هم بعد از جنگ جهانی دوم، در قوانین خود تلاش کرد تا رویکرد اخلاقی بیشتری را حاکم کند. دلیل دوم؛ جنگ ویتنام است، زیرا آمریکا 20 سال در باتلاقی گرفتار شد و با بدبختی بیرون آمد، زیرا مردم ویتنام مقاومت کردند. این جنگ فرصتی برای رسانههای آمریکایی ایجاد کرد تا به مباحث حقوق بشر و اخلاق بپردازند و فمینیستها هم با شعار «جنگ چرا» پا به میدان گذاشتند.
متاسفانه یا خوشبختانه این نقاط عطف را نداشتیم، ولی یکسری نقاط عطف دیگری داشتیم که آنها را مورد توجه قرار ندادیم. غربیها با جنگ جهانی ضربه محکمی خوردند و همین سبب شد تا تلاش کنند روندها را به سمت رخ ندادن جنگ به پیش ببرند. بنابراین تاریخ غرب نقاط عطف جدی دارد و به سبب آن و اینکه محققان و اندیشمندان آنان فرصت یافتند در این زمینه سخنانی بگویند که مستقلانه بوده و شنیده شده است؛ مثلاً مارکولاسنتر با وجود توانمندی اقتصادی نیازی به بودجه دولتی ندارد که بخواهد محافظهکار باشد یا ژوزف کندی که تاجر بوده بنیادهایی را تأسیس و وقف کرده است و این مؤسسه از همه نقاط دنیا محققانی را دعوت میکند که بنده در سال 2011 دعوت شدم و دنبالکنندههای رسمی در سراسر دنیا دارد و حسابشدهتر از ما رفتار میکند.
متاسفانه گاهی درگیر رفتارهایی میشویم که راه پیشرفت خودمان را گم میکنیم؛ آمریکا در لبنان، مراکزی برای آموزش زبان انگلیسی تأسیس کرد و از علاقهمندی آنها به زبان انگلیسی سوء استفاده و دانشجویانی را تربیت کرد که رفتهرفته جذب فرهنگ آمریکایی شدند و تبدیل به دانشگاه آمریکایی در بیروت شد که از دل آن کسانی چون حامد کرزای و شخصیتهای دیگری بیرون آمدند که در دنیای اسلام تاثیرگذارند. ما در این مقوله ضعف داریم؛ محققان آمریکا و غربی عمدتاً شناختی که از اسلام دارند در حد اسلام سلفی و وهابی است، زیرا ما حضور نداریم.
پرفسور محمود ایوب، که تحصیلکرده دانشگاه آمریکایی بیروت است و به هفت زبان دنبا مسلط بود، در آمریکا استاد کرسی شیعهشناسی بود و به بنده گفت من اینجا دستتنها هستم، آیا میتوانید کمک کنید؟ او میگفت که به دیدار آقای سیستانی در نجف رفتم و مرا آزمود و فرمود که تو از اسلام چیزی نمیدانی، زیرا در نظام ترمی واحدی دانشگاه درس خواندی و باید به حوزه بیایی و در درس خارج شرکت کنی. گفت از آرزوهای من این است که در درس خارج حوزه شرکت کنم...غرض اینکه در مقام مقایسه ما ضعف زیادی داریم.
ایکنا ـ آقای فلاح دیدگاه شما در این باره چیست؟
فلاح: اگر قدری خوشبینانهتر نگاه کنیم، ما هم بدون تأثیر نبودهایم؛ شما وضعیت المصطفی را بررسی کنید. میبیند که طلاب زیادی از 100 کشور جهان به قم آمدهاند یا تحت آموزش جامعه المصطفی(ص) قرار دارند و تلاش شده است که سفیر ما باشند تا بتوانند در کشورهای دیگر مؤثر باشند، ولی در مجموع موافقم که ما نظامیافته عمل نکردهایم و باید کارهای بهتری رخ دهد؛ ایراد کلی ما این است که بستهبندی ما بسیار ضعیف است؛ یعنی میراثی بسیار غنی و قوی داریم، ولی نتواسنتهایم این میراث معنوی را به شکلی درست و با بستهبندی شکیل به دیگر نقاط جهان ارسال کنیم. محتوا و مضامین اخلاقی بسیار خوبی داریم، ولی مهم نحوه انتقال این معارف است. کتاب «العشره» مرحوم کلینی مفاهیم و معارف زیادی در باب اخلاق شهروندی و... دارد یا کاری که مرحوم حکیمی در کتاب الحیاة انجام داد. همچنین آیتالله جوادی آملی در مفاتیح الحیات این کار را کرد.
ایکنا ـ سالهای متمادی با استفاده از رسانه سنتی منبر توانستیم مردم را هدایت و به دین جذب کنیم، ولی امروز رویکردهای جدید لازم است مانند کلیسایی که بیمارستانی در انگلیس احداث کرد. ما در این عرصه چه وضعیتی داریم؟
فلاح: کارهایی در حال انجام است، مثلاً الان مدارس تخصصی اخلاق از جمله معنویت و اخلاق زیر نظر آقای تحریری یا در اصفهان زیر نظر آقای ناصری در سطح حوزه داریم تا کادرسازی انجام شود یا مرکز اخلاق و تربیت زیر نظر آقای زارعان که تحصیلات تکمیلی برای رشته اخلاق است. ضمن اینکه مرکزی مانند خانه اخلاقپژوهان جوان را داریم که به عرصههای جدید در دانش اخلاق ورود کرده است و مسائل جدیدتری را مورد توجه قرار میدهند که در دنیا مورد بحث است و اینها کارهای مبارکی هستند که انجام میشوند. در دانشگاهها با اینکه رشته اخلاق کم است، ولی شروع شده است؛ از جمله در دانشگاه ما یعنی دانشگاه معارف اسلامی، ولی به هر حال نیازمند کار رسانهای جدیتر و فعالیتهای بیشتری هستیم.
قبل از انقلاب فعالیتهای فرهنگی عمدتاً در قالب مجالس و منبر بود، ولی الان باید رسانه را بسیار جدی بگیریم؛ آیتالله جوادی آملی میفرمود که حوزه باید کارگردان و هنرمند تربیت کند یا در کنار هنرمندان و کارگردانان حضور داشته باشد و محتوای اخلاقی را به خوبی رواج دهد. فضای مجازی در اذهان جوانان بسیار مؤثر است، ولی ما چقدر توانستهایم افرادی را تربیت کنیم که بتوانند اثرگذار باشند؟ البته حوزه در مواردی شروع کرده، ولی نحیف و گاهی ابتر و نیازمند تحول جدیتر است. باید برای فضای اجتماعی، نسخههای قویتری را بپیچیم. البته کمبود نیروی انسانی و محتوای مناسب و دخالت حیطههای دیگر سبب شده است که اثرگذاری ما تحتالشعاع قرار بگیرد؛ مثلاً مشکل اقتصاد و ضعف مدیریت و کارآمدی از متغیرهای مؤثر است و به حساب حوزه و روحانیت نوشته شده و سبب میشود که پذیرش مسائل و برقراری ارتباط را با چالش مواجه کند. در مواردی دشمنان مسائلی را به مردم القا میکنند و از طرف دیگر ما خودمان با ضعفی که داریم و مدیریت بد و اقتصاد ناسالم به آن دامن میزنیم و بمبهای رسانهای دشمن اینطور القا میکند که معارف دینی و شیعی ما کارآمدی لازم را برای پیشرفت و توسعه و بهبود زندگی مردم ندارد و وقتی این اتفاق رخ دهد، جنبههای اخلاقی هم تحتالشعاع قرار میگیرد.
ایکنا ـ در چنین شرایطی هرقدر ما بر تنور اخلاق بدمیم، نتیجه عکس نمیدهد؟
فلاح: ممکن است اینطور باشد؛ کمااینکه گفتهاند؛ دوصد گفته چون نیمکردار نیست. وقتی ما نتوانیم مدل حاکمیتی موفقی را نه فقط روی کاغذ، بلکه به طور عملی اجرا کنیم، خروجی آن به حساب دین و علما و شیعه گذاشته میشود و این امر به لحاظ عاطفی ارتباط اجتماع را با حوزه قطع میکند. بنابراین باید طرحی نو دراندازیم؛ ما در عرصه رسانه ضعف جدی داریم و از نظر کارایی و اثربخشی باید ورودی جدی داشته باشیم تا مسائل اخلاقی تاثیرگذارتر باشد؛ یعنی ما در بُعد دانش و آموزش و پژوهش اخلاق موفق بودهایم، ولی در بُعد اثرگذاری توفیق کمتری داریم که عوامل مختلفی دارد.
ایکنا ـ در گذشته استوانههای حوزه خیلی اثرگذار بودند. در مورد مرحوم حائری، مؤسس حوزه، گفتهاند که وقتی ایشان فوت کرد، خانواده او نان شب نداشتند یا ما زندگی امام و رهبری را دیدهایم، ولی این روزها برخی مسئولان ما و حتی برخی روحانیون این ملاحظات را ندارند. آیا این موضوع مؤثر است؟
فلاح: الان روحانیون و علمایی داریم که سادهزیست و دور از تجملات و اشرافیت هستند، ولی گاهی برخی از روحانیون وارد فضای دنیاطلبی شدهاند و این امر اثر منفی دارد. البته در دسترس بودن علما بسیار مهم است، زیرا قدیم در خانه علما باز بود و در دسترس بودند، ولی امروز محدود شدهاند. البته بخشی از آن به سبب مسائل امنیتی است، ولی برخی از آنها قابل کاهش است. به هر حال در ارتباط با جامعه توفیق کمتری داریم و باید ببینیم حوزه چه رسالتی را برعهده دارد.
ایکنا ـ این وسط وظیفه حوزه چیست؟
فلاح: حوزه باید به سراغ اخلاق برود و این آشتی را ایجاد کند؛ اخلاق عنصری تسهیلکننده است که میتواند عناصر از هم جدا را با یکدیگر پیوند دهد؛ هرقدر روحانیون ما در محیط دانشگاه با دانشجویان ارتباط بهتر و وثیقتری داشتهاند، افراد مفیدتری بودهاند و باید بتوانیم با استفاده از عنصر اخلاق و رعایت آن در زندگی خودمان، جوانان را جذب کنیم.
ایکناـ آقای اسلامی، به عنوان مطلب پایانی درباره بحثمان اگر سخنی هست بفرمایید.
اسلامی: اجازه دهید به بحث آقای مصباح برگردم؛ ایشان تأثیر زیادی در توسعه دانش اخلاق داشتند. آقای مصباح شخصیت علمی ویژهای داشت؛ یعنی تا به چیزی پی نمیبرد آن را نمیپذیرفت و زود نتیجه نمیگرفت. به همین دلیل فلسفه را به زبان روز و با جذابیت ترویج میکرد. اگر ایشان برای عموم مردم و اهل خانه هم فلسفه میگفت آنها میفهمیدند. ایشان رشتههای علوم انسانی را وارد جامعه کرد و گرچه فقیه مبرزی بودند به حدی که بزرگانی مانند آیتالله استادی میفرمودند؛ اگر آقای مصباح درس خارج فقه برگزار میکرد مشتاقان بسیاری داشت، ولی وارد آن عرصه نشد.
آقای مصباح در اواخر 1374 به آمریکا سفر کرد و بعد در جلسهای گزارشی را ارائه فرمودند که بنده هم در آن جلسه بودم؛ ایشان فرمود امروز حجت بر ما تمام است، زیرا ما در کنار کاخ سفید مستمع داریم و جلسات علمی هست، ولی ما محقق نداریم یا محققی داریم و زبان انگلیسی بلد نیست. بعد بودجهای را برای زبانآموزی به طلاب با حمایت آیتالله هاشمی رفسنجانی قرار دادند تا طلبهها زبان انگلیسی بیاموزند. همچنین طلابی در برخی رشتهها از جمله روانشناسی به کانادا اعزام شدند تا زبان بیاموزند و لابراتوار مجهزی هم در مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی تأسیس شد. بنده هم که طلبه این مؤسسه بودم مدتی به دانشگاه امام صادق(ع) رفتم و زبان آموختم. ایشان پرفسور لگنهاوزن را به قم آوردند و ایشان هرسال که به آمریکا میرفت جدیدترین آثار را از آمریکا میخریدند و به قم میآوردند.
با آقای دکتر موافقم که باید عرصه فرهنگ را تقویت کنیم، ولی باید تحولات فرهنگی را از یک جا شروع کنیم. تا زمانی که در عرصه سیاست تحول ایجاد نکنیم، شاید فرهنگ درست نشود. برگ برنده امروز ما فرهنگ و تحول فرهنگی است، ولی نیازمند تغییرات سیاسی در عرصه داخلی و بینالمللی است. باید رویکرد مقابله با آمریکا را هم به سمت نبرد فرهنگی و رسانهای و نرم ببریم. بنده قبل از سفر به آمریکا تصوری داشتم، ولی بعد از سفر آن هیبت ابرقدرتی و افسانهای آمریکا در ذهنم فروریخت و باید از این بُعد وارد شویم.
بنده با چند دانشجوی تازهمسلمان گفتوگو کردم تا ببینم چه چیزی سبب جذب افراد به اسلام میشود و متوجه چند مقوله شدم؛ اول انسجام دینی، زیرا همه مسلمین به سمت یک قبله نماز میخوانند یا همین غذای حلال که روی آن پافشاری دارند، برخلاف مسیحیت که مدتها طلاق را ممنوع کرده بود و الان به راحتی جایز شده است حتی ازدواج با حیوانات هم رواج دارد، ولی اسلام از ابتدا طلاق را بد شمرد، ولی ممنوع نکرد. پرچمی را که آقای مصباح بلند کرد، اگر با موانعی مانند تحریم و دعواهای سیاسی مواجه نمیشد، ثمرات بیشتری داشت.
گفتوگو از علی فرجزاده
انتهای پیام