کد خبر: 4144308
تاریخ انتشار : ۰۸ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۰۲
در نشست دوم «قرآن به‌مثابه متن ادبی» مطرح شد

قرآن در روایتگری صاحب سبک است

عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان گفت: هر چند قرآن در توصیف فضاهای گوناگون و به اقتضای کلام، ادبیاتی متفاوت دارد، اما به‌ نظر می‌رسد در روایتگری، صاحب سبکی شناخته‌ شده و مشخص باشد.

نشست دوم «قرآن به‌مثابه متن ادبی»به گزارش ایکنا از اصفهان، دومین نشست از سلسله‌نشست‌های «قرآن به‌مثابه متن ادبی»، روز گذشته، هفتم خردادماه به میزبانی خبرگزاری ایکنا در محل معاونت فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان برگزار شد.

محمدرضا رهبری، معاون فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان موضوع این نشست را روایت‌شناسی و بیان مؤلفه‌ها و عناصر موجود در روایات قرآنی بیان کرد و گفت: هر چند در زمان‌های گذشته به قصه‌های قرآن توجه بیشتری می‌شد، اما این توجه از منظر روایت‌شناسی نبود، چون روایت‌شناسی از دستاوردهای جدید ادبیات محسوب می‌شود که اتفاقاً در مطالعه و بررسی کتب مقدس ادیان، جایگاه ویژه‌ای یافته است.

امیر احمدنژاد، عضو هیئت علمی گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان نیز در این خصوص اظهار کرد: در عصر کنونی، تکامل و پیشرفت نقد ادبی در عرصه قرآن به مدد ظهور چهره‌هایی همچون محمد عبده، سید قطب و امین الخولی رشد چشمگیری یافت. چهره‌های شاخصی همچون سید قطب که نقد ادبی را در آمریکا آموخت و پس‌ از ورود به مصر آن را به‌صورت جدی دنبال کرد، تأثیر زیادی بر نقد ادبی قرآن در حوزه شناخت آن داشتند. همچنین بحث هرمنوتیک که طی چند دهه اخیر ظهور و بروز بیشتری پیدا کرد، تأثیر زیادی بر فضای آکادمیک قرآن‌شناسی داشت و در حوزه‌های روایت‌شناسی، ریخت‌شناسی و نقد ادبی، چه در متون کتب مقدس و چه در متون دیگر نقش خود را ایفا کرد.

وی ادامه داد: اما عرصه‌ نقد ادبی قرآن هنوز به‌مثابه سرزمین‌ بکری است که برای مطالعه و پژوهش بیشتر کاملاً آماده‌ و مهیا‌ست. در مقایسه با نقدهای ادبی انجام شده درباره کتب عهد قدیم و جدید، درباره قرآن هیچ پژوهش عملی قابل توجهی صورت نگرفته و متأسفانه هنوز مسلمانان در این عرصه آثار فاخری عرضه نکرده‌اند. البته سید قطب اثر قابل‌‌ قبول «التصویر الفنی فی القرآن» را که با نام آفرینش‌های هنری در قرآن ترجمه شده‌، تألیف کرده است، اما حدود ۶۰ تا ۷۰ سال از تولید این اثر گذشته و ما همچنان تألیف فاخر دیگری در این حوزه نداریم.

عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان در ادامه به بیان روایت‌شناسی آیات قرآن پرداخت و افزود: عناصر روایت، چه در قصص قرآنی و چه در آیاتی که در توصیف صحنه‌های قیامت آمده، قابل تأمل و واکاوی است و به‌ نظر می‌رسد قرآن در این زمینه، صاحب سبکی شناخته‌ شده و مشخص باشد. هر چند قرآن در توصیف فضاهای گوناگون و به اقتضای کلام، ادبیاتی متفاوت دارد، اما سبک‌های ادبی قرآن، ثابت و مشخص است.

نقش زمان و مکان در روایت‌شناسی قرآن

وی به بررسی مؤلفه‌های زمان و مکان در روایت‌شناسی قرآن پرداخت و گفت: میزان پایبندی قرآن به زمان و مکان در نقل روایات نیازمند بررسی و تأمل است. حتی پایبند نبودن قرآن به این دو مؤلفه‌ در مواضعی خاص، نکات و تحلیل‌های خاصی به همراه دارد. برای نمونه، می‌توان نقش عنصر زمان در روایت‌شناسی آیات ۱۶ به بعد سوره ق را مشاهده کرد. البته یادآور می‌شوم که محققی به‌ نام رشاد خلیفه، قرآن‌پژوه پرحاشیه مصری آمریکایی که در اواخر قرن 20 در نیویورک به‌ دست هسته‌های اولیه القاعده کشته شد، در مقاله مفصلی به نقد ادبی این سوره پرداخته است. او تعداد حرف «ق» به کار رفته در این سوره را شمارش کرد و دریافت که سوره‌ ق مملو از حرف «ق» و حروفی با مخارج مشابه، همچون «ع» و «غ» است. خلیفه تعداد حرف «ق» به‌ کار رفته در این سوره را کاملاً دقیق و بر اساس حکمتی خاص می‌داند. مثلاً، دلیل استفاده قرآن از عبارت «اخوان لوط» به جای عبارت قوم لوط را شمارش حکمت‌آمیز تعداد قاف‌های این سوره ذکر می‌کند، در حالی‌ که معمولاً قرآن در مواضعی مشابه، واژه قوم لوط را می‌آورد.

نشست دوم «قرآن به‌مثابه متن ادبی»

احمدنژاد اضافه کرد: سوره‌ ق، سوره‌ موسیقیایی قرآن کریم است که روایتی از مرگ به دست می‌دهد. صحنه روایت، از تصویر لحظه‌ مرگ در آیه 16 این سوره شروع می‌شود و موضوع آن کاملاً از آیات قبلی جدا و منفک است. روایت با موسیقی شعرگونه‌ای چنین شروع می‌شود: «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ؛ و ما انسان را آفريده‏‌ايم و مى‏‌دانيم كه نفس او چه وسوسه‏‌اى به او مى‌كند و ما از شاهرگ او به او نزديک‌تريم.» همان‌طور که می‌بینیم، حروف ق در این آیات مرتب تکرار می‌شود. سپس در شروع آیه بعد با ذکر چهار ق، نکته‌ای شگفت‌انگیز را تذکر می‌دهد: «إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ؛ آن‌گاه كه دو فرشته دريافت‏‌كننده از راست و چپ مراقب نشسته‏‌اند.» و «مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ؛ آدمى هيچ سخنى را به لفظ درنمى‌‏آورد، مگر اينكه مراقبى آماده نزد او آن را ضبط مى‌كند.»

وی ادامه داد: قرآن تا این آیه، تمام افعال را در قالب زمانی مضارع ذکر می‌کند، اما در آیه بعد به یک‌باره، سراغ فعل ماضی می‌رود و چنین می‌گوید: «وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ...؛ و سكرات مرگ به راستى در رسيد.» روایت، خواننده را با خود به زمان گذشته می‌برد و با واژه‌های تراشیده و پرعمق، او را به تفکر در این خصوص وامی‌دارد. سپس در بخش دوم این آیه، راوی آیات که به‌صورت سوم شخص در حال روایت صحنه‌های مرگ بود، تغییر موقعیت می‌دهد و گویی کنار مخاطب نشسته و با او، رودررو سخن می‌گوید: «...ذَلِكَ مَا كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ؛ این همان است که از آن می‌گریختی.» آیات قبل همانند گزارشی از یک روایت بود، اما در این قسمت، التفات اتفاق می‌افتد و مخاطب غایب و سوم‌ شخص، جای خود را به مخاطب حاضر و دوم شخص می‌دهد.

عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان افزود: سپس آیات این‌گونه ادامه می‌یابد: «وَنُفِخَ فِي الصُّورِ ذَلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ؛ و در صور دميده شود، اين است روز تهديد من و هر كسى می‌‏آيد در حالى كه با او سوق‏‌دهنده و گواهى‌‏دهنده‏‌اى است.» سائق به‌ معنای سوق‌دهنده است و عرب معاصر این لفظ را برای نامیدن راننده به کار می‌برد و واژه شهید، معنای شاهدی را که بسیار آگاه است، دارد. در آیات بعد، دوباره التفاتی رخ می‌دهد و راوی سوم‌ شخص در کنار خواننده نشسته، او را مخاطب قرار می‌دهد و چنین می‌گوید: «لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ؛ به او مى‌گويند واقعاً از اين حال سخت در غفلت بودى، ولى ما پرده‏‌ات را از جلوى چشمانت برداشتيم و ديده‏‌ات امروز تيز است.» سپس روایت دوباره به حالت قبل برگشته و ادامه گزارش را این‌طور شرح می‌دهد: «وَقَالَ قَرِينُهُ هَذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ؛ و فرشته همنشين او مى‏‌گويد اين است آنچه پيش من آماده است و ثبت كرده‏‌ام، به آن دو فرشته خطاب مى‌شود هر كافر سرسختى را در جهنم فروافكنيد، هر بازدارنده از خيرى، هر متجاوز شكاكى، كه با خداوند خدايى ديگر قرار داد، او را در عذاب شديد فرو افكنيد.»

وی بیان کرد: خطاب «أَلْقِيَا» (بیفکنید) در این آیات به کسی است که تازه به این روایت وارد شده‌ و در ادامه، فرد مذکور شروع به سخن می‌کند و می‌گوید: «قَالَ قَرِينُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ وَلَكِنْ كَانَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ؛ شيطان همدمش مى‏‌گويد پروردگار ما من او را به عصيان وانداشتم، ليكن خودش در گمراهى دور و درازى بود.» در ادامه، مجدداً به یک‌باره، راوی این صحنه‌ها به‌صورت اول شخص، چنین می‌گوید: «قَالَ لَا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ مَا يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَمَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ؛ خدا مى‏‌فرمايد در پيشگاه من با همديگر مستيزيد كه از پيش به شما هشدار داده بودم، پيش من حكم دگرگون نمى‌‏شود و من نسبت به بندگانم بيدادگر نيستم.» در ادامه، راوی، جهنم را مورد خطاب قرار می‌دهد و با او سخن می‌گوید: «يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ؛ آن روز كه ما به دوزخ مى‏‌گوييم آيا پر شدى و مى‏‌گويد آيا باز هم هست؟»

احمدنژاد تصریح کرد: برای نمایاندن پر شدن جهنم، از عبارت «هَلِ امْتَلَأْتِ» استفاده‌ شده تا با تکرار حرف «ل»، حس مالامال بودن به مخاطب القا شود. در این آیه، جهنم به سخن درمی‌آید و می‌گوید: آيا باز هم هست؟ لازم به ذکر است، هنگامی که اعراب در جنگ‌های تن‌ به‌ تن مقابل سپاه دشمن قرار می‌گرفتند، ندا سر می‌دادند: هل من مبارز؟ قرآن گویی از این ساختار بهره برده و جهنم را مانند هیولای آدم‌خواری به تصویر کشیده است که نعره‌زنان می‌گوید: «هَلْ مِنْ مَزِيدٍ؟»

وی اظهار کرد: همان‌طور که در این آیات ملاحظه شد، قرآن کریم با روایتی بسیار زیبا، مرگ را به تصویر می‌کشد. در مواجهه با مؤلفه‌ زمان، بین گذشته، حال و آینده سیر می‌کند و با راویانی که گاه اول شخص و گاه سوم شخص بودند، مکالمه و روایتی زیبا را به تصویر می‌کشد. برخی نویسندگان این‌گونه روایات را شبیه رؤیا می‌دانند، چراکه در نقل رؤیاگونه نیز عنصر زمان و مکان، سیال است و انسان در این سیالیت، به‌گونه‌ای است که گویا رؤیا می‌بیند.

سبک روایات قرآن

در ادامه، رهبری توصیف قرآن از صحنه قیامت را مصداقی از روایت نامید و افزود: روایت الزاماً به‌ معنای نقل قصه‌ها نیست، بلکه عناصر متعددی در کنار هم با برقراری ارتباط با یکدیگر، روایت را شکل می‌دهند. لذا آیات مذکور، مصداقی از روایت است که در آن‌، انسان، شخصیت اول روایت محسوب می‌شود، چراکه هم به موضوعات مرتبط با او اشاره شده و هم گاهی مورد خطاب قرار گرفته است.

وی در این‌ راستا به طرح پرسشی درباره سبک و قاعده روایات قرآن پرداخت و گفت: روایاتی که در معرض دید مخاطب به نمایش درمی‌آید، به سمت تراژدی، روایاتی که به شکل مکتوب به مخاطب ارائه می‌شود، به سوی داستان و روایاتی که شفاهاً برای او بیان شود، به سمت قصه می‌رود؛ اما آنچه در تمام این روایات به چشم می‌خورد، ثبات عناصر روایت است. در تمام روایات منسجم، عناصر زمان، مکان و موضوع ثابت است، اما در روایاتی که از سوره «ق» قرائت شد، عنصر زمان، ثابت نبود. آیا ثبات‌نداشتن عناصر روایات قرآن، یک سبک و قاعده کلی است؟ آیا در دیگر بخش‌های قرآن، از جمله روایات نقل‌شده از شخصیت‌ها نیز این قاعده لحاظ شده‌ است؟ و اینکه در مقایسه با تقسیم‌بندی‌های ارسطو، قاعده روایات قرآنی را چه باید نامید؟

احمدنژاد در خصوص نبود ثبات و ثبت زمان در روایت‌های قرآن بیان کرد: صحنه‌های روایت قرآن از قیامت، فارغ از زمان و مکان است. در نقل بعضی از داستان‌های قرآنی نیز زمان مشخصی برای آنها روایت نمی‌شود. مثلاً، می‌توان به روایت داستان اصحاب کهف در قرآن اشاره کرد. در آیات مربوط به این داستان، هیچ اسم یا واژه‌ای که مشخص‌کننده زمان و تاریخ وقوع این حادثه باشد، بیان نشده است. البته با پژوهش‌های بینامتنی، می‌توان در تطبیق آیات قرآن با نشانه‌هایی دیگر، زمان این روایت را تخمین زد، ولی عموماً قرآن در بیان روایاتی که زمان آن برای مخاطب قابل کشف است، تأکید خاصی بر زمان ندارد. مثلاً، روایت زندگی یوسف(ع) را با بیان آیه «إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ...» آغاز و از میانه ماجرای نقل رؤیای یوسف، شروع به ارائه اطلاعات برای مخاطب می‌کند. این سبک دقیقاً برخلاف سبک روایت در عهد قدیم است که سبک روایی کاملاً خطی دارد و مثلاً برای معرفی یوسف، از معرفی حضرت یعقوب شروع می‌کند و بعد به سراغ معرفی یوسف می‌آید و تمام عناصر زمان و مکان را دقیقاً معرفی کرده است.

وی اضافه کرد: شروع روایتی قصه‌ موسی(ع) نیز از جایی است که او آتشی از دور می‌بیند. با اینکه در سوره‌ طه، نخستین مواجهه مخاطب با حضرت موسی(ع) روایت شده است، اما زمان روایت برای او معلوم نمی‌شود. شاید بتوان دلیل دیگر ذکر نشدن زمان روایت را تبیین این موضوع برای مخاطب دانست که این روایات در تمام جوامع اتفاق خواهد افتاد، اما آنچه مهم است، بهره‌مندی از تحلیل‌های ارائه‌شده از این روایت به‌وسیله دانای کل است. همان‌طور که قبلاً اشاره شد، روایات قرآن از حالت خطی خارج می‌شود و راوی یا دانای کل در اواسط قصه‌، شروع به سخن گفتن می‌کند و برای رسیدن به هدف مشخص، تحلیل‌هایی ارائه می‌دهد.

عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان ادامه داد: قصه زندگی موسی(ع) و وقایع مربوط به آن در سوره‌های متعددی روایت شده‌، اما هر یک از این روایات به مناسبتی خاص، به بیان قسمتی از داستان موسی(ع) پرداخته است. مثلاً در سوره طه، تأکید اصلی بر شخصیت خود حضرت موسی(ع) بوده، ولی در روایت قصه‌ موسی در سوره‌ شعرا، تأکید بر شخصیت فرعون است. در سوره زخرف، شخصیت‌های جدیدی مثل هامان و در سوره قصص، فردی به نام قارون به روایت موسی(ع) افزوده می‌شود. در سوره اعراف نیز فردی که با عبارت «اتیناه آیاتنا» از او یاد شده، در کنار موسی(ع) قرار گرفته است. وقتی آیات قرآن به‌ ترتیب تاریخ نزول، فهرست‌بندی شود، این نتیجه به دست می‌آید که انتخاب روایت گوشه‌ای از قصه‌ موسی(ع)، دقیقاً با حوادث دوران پیامبر(ص) منطبق و درهم‌تنیده بوده‌ است. در سوره‌های مدنی، حضور موسی(ع) مشاهده نمی‌شود، اما در سوره‌های مکی، روایات متعددی از ایشان به چشم می‌خورد. در آخرین سکانس روایت قرآن در آخرین سوره نازل‌شده، مجدداً از موسی(ع) یاد می‌شود.

خیال‌انگیز بودن آیات قرآن

در ادامه، علیرضا فرهنگ، دکترای ادیان و مذاهب روایات قرآن را سمبلیک و خیال‌انگیز دانست و افزود: قرآن این روایات را با ذکر واژه «مثل» روایت می‌کند. برای نمونه، خداوند در آیه‌ ۳۵ سوره رعد می‌فرماید: «مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ...؛ مثل بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده شده...» و در آیه‌ ۳۹ سوره نور می‌فرماید: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ...؛ خدا نور آسمان‌ها و زمين است، مثل نور او چون چراغ‌دانى است كه...»

وی درباره خیال‌انگیز بودن روایات قرآن نیز اظهار کرد: برای‌ اینکه انسان به درک درستی از دنیای پس‌ از مرگ برسد، خداوند از یک‌ طرف از الفاظ و واژه‌های کاربردی که تداعی‌کننده مفاهیمی قابل فهم برای اوست، بهره گرفته و از سوی دیگر، این روایات را به‌گونه‌ای بیان کرده که حالت ناشناخته‌، مبهم و غریب‌بودن فضای پس‌ از مرگ به خواننده القا شود. مخاطب این روایات، فضایی را تصور می‌کند که شبیه به این دنیاست، ولی در مواردی با این دنیا مغایرت دارد. این نوع نقل روایت، شبیه ماهیت رؤیاست. در رویا نیز بسیاری از وقایع و اتفاقات شبیه رخداد‌های این جهان است، اما این وقایع از لحاظ میزان توانایی و قدرت شخص و تجربه محیطی جدید با اتفاقات این جهان تفاوت دارد. لذا، روایت قرآن از آن جهان، روایتی خیال‌انگیز به‌ نظر می‌رسد.

این پژوهشگر تصریح کرد: البته ذکر این نکته ضروری است که مفهوم خیال در دنیای معاصر به‌ درستی تبیین نشده، ولی این مفهوم که در عرفان از سوی ابن‌عربی و مولانا ارائه شده، جایگاه بسیار ویژه‌ای دارد. خیال رحمانی، انسان را پله پله به سمت صعود به حقیقت می‌برد و او را از جهانی منجمد به جهانی سیال سوق می‌دهد، اما خیال شیطانی، انسان را از حقیقت دور خواهد کرد. از سوی دیگر، انسان نباید در سطح خیال، حتی خیالاتی که قرآن مطرح می‌کند، متوقف شود.

احمدنژاد نیز سبک قرآن در بیان وقایع مرگ و قیامت را بهره‌مندی از ساختاری مبهم و ناشناخته دانست و در این راستا، به بیان روایت دیگری از قرآن در به تصویر کشیدن روز قیامت پرداخت و گفت: سوره تکویر با روایت هولناکی از صحنه‌های روز قیامت شروع می‌شود. تصاویر وحشتناکی که قرآن یکی پس‌ از دیگری، آنها را به نمایش گذاشته، این‌هاست: «خورشید تاریک می‌شود، دریاها می‌جوشد، کوه‌ها به حرکت درمی‌آید و حیوانات در اطراف ما همه می‌دوند.» روایات به‌گونه‌ای‌ست که بلافاصله پس‌ از خلق یک تصویر، صحنه‌ جدید دیگری شکل می‌گیرد و به‌ این‌ ترتیب، قوه خیال انسان به کار گرفته می‌شود تا سبب حرکت سریع ذهن شود.

وی با ذکر نمونه‌ دیگری از این دست روایات، آیاتی از سوره قیامت را تشریح کرد و گفت: خداوند در آیه ۱۶ سوره قیامت چنین می‌فرماید: «زبانت را به آن تکان نده که به آن شتاب کنی، چراکه جمع‌آوری و قرائت آن بر ماست. پس چون آن را قرائت کردیم، تو آن قرائت را پیروی کن.» این نوع روایت‌گری ادامه پیدا می‌کند تا اینکه در آیه ۲۶، جمله‌ای مجهول به این نحو بیان می‌شود: «آن‌گاه که به ترقوه برسد و گفته می‌شود چه کسی کمک‌کننده است؟ و دانست که زمان جدایی است و ساق‌ها به‌ هم ساییده می‌شود.» بدیهی است که در این آیات، روایت مبهم و ناشناخته، کاملاً قابل مشاهده است.

این قرآن‌پژوه تأکید کرد: سپس در آیات بعدی، به یک‌باره، خطاب آیه عوض می‌شود و خواننده را مخاطب قرار می‌دهد. گویی تاکنون، انسان در حال تجربه سکرات مرگ را در کنار خود تصور می‌کردیم، اما در این آیه، با مخاطب قرار گرفتن خود، گویی تصویری از جان‌دادن خودمان را شاهد هستیم؛ آنجا که خداوند در آیه ۳۰ می‌فرماید: «آن روز، روز رانده‌شدن به سوی پروردگار توست.» در ادامه، دوباره التفات رخ می‌دهد و آیات چنین ادامه می‌یابد: «پس نه تصدیق کرد و نه نماز گزارد، بلکه تکذیب کرد و روی گردانید. سپس مغرورانه به نزد اهلش رفت.» پس‌ از این آیات، دوباره مخاطب تغییر کرده و چنین روایت شده‌ است: «وای بر تو، پس وای بر تو، باز هم وای بر تو و سپس وای بر تو.»

عنصر شخصیت در روایت‌های قرآن

وی در ادامه به بررسی عنصر شخصیت در روایت قرآن از قصه موسی(ع) پرداخت و تصریح کرد: قرآن به‌صورت ویژه در ۱۴ موضع، صفاتی همچون ترس، خشم و... را به موسی(ع) نسبت می‌دهد. آیات سوره اعراف، تصویری از خشم او را توصیف می‌کند و او را در حال پرت‌کردن الواح به تصویر می‌کشد. در ادامه آیات، موسی(ع) در حالی‌ که ریش و سر برادر را در دست دارد، او را روی زمین می‌کشد. همچنین در آیاتی از سوره طه، شخصیت هیجان‌زده موسی(ع) به تصویر کشیده شده که زودتر از قوم خود در وعده‌گاه حاضر شده‌ است.

احمدنژاد اضافه کرد: قرآن شخصیت مقابل حضرت موسی(ع) را شخصیت ابراهیم(ع) ترسیم می‌کند و با عبارت «لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ؛ بردبار و نرم‌دل و بازگشت‏‌كننده به سوى خدا» از او یاد می‌کند. صبوری و حلم ابراهیم به حدی است که در مواجهه با خبر شگفت‌انگیز فرشتگان مبنی بر عطای فرزند به او در حالی که ۱۰۰ سال از عمرش گذشته بود، هیجان‌زده نمی‌شود و با طمأنینه‌ای خاص، مشغول مجادله با فرشتگان برای هدایت قوم لوط می‌شود.

امیر احمدنژاد عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان

در ادامه، فرهنگ به بررسی عنصر زمان در آیات قرآن پرداخت و اظهار کرد: زمان چیزی است که تاریخ را می‌سازد. در اکثر کتب مقدس با تاریخ مقدس مواجهیم. تاریخ مقدس با تاریخ سپنجی متفاوت است و قابل تطبیق نیست. مثلاً، در کتب مقدس از خلقت کل هستی در شش روز صحبت شده‌ است، اما روز چهارم، خورشید آفریده می‌شود. چطور ممکن است خورشیدی که سبب پیدایش روز و شب بوده، بعد از چهار روز خلق شود؟ پس این تاریخ و شمارش روز و شب، نشان از تاریخی غیر از تاریخ سپنجی دارد. زمان‌های بیان‌شده در رخدادهای بهشت و جهنم نیز بر مبنای تاریخی کتب مقدس است و با تاریخ این‌جهانی تطابق ندارد.

وی عنصر مکان در روایات کتب مقدس را مجهول و مبهم دانست و گفت: همان‌طور که می‌دانیم، حضرت موسی(ع) و خضر در محلی به نام مجمع‌البحرین، یکدیگر را ملاقات کردند‌، اما مکان جغرافیایی مجمع‌البحرین حقیقتاً کجاست؟ یا در روایت ذوالقرنین، مغرب‌الشمس کجاست؟ اطلاعات مربوط به عنصر مکان در سوره کهف نیز همین‌گونه مبهم روایت شده‌ و در سوره نجم نیز سدرةالمنتهی، مکان نامشخصی است. نکته دیگر در خصوص عنصر مکان در روایات کتب مقدس، تطابق‌نداشتن روایات قرآن با روایات دیگر کتب در بعضی از مواضع است. مثلاً در قرآن، مکان تولد حضرت مسیح(ع) در کنار نخلی مشخص که برای همه آشناست، معرفی شده، ولی در کتاب انجیل، مکان تولد ایشان در آغل گوسفندان روایت شده‌ است.

این پژوهشگر افزود: نقل روایاتی در این حد مبهم که عناصر زمان و مکان در آن نامشخص و نامعلوم بوده، حاکی از لزوم رجوع به کتب مقدس یعنی تورات و انجیل برای کسب آشنایی بیشتر با جزئیات این روایات است و خداوند نیز بارها با عبارت «مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ» بر بهره‌گیری از این کتب تأکید کرده‌ است.

شخصیت‌پردازی قرآن از مادر حضرت مریم(س)

سپس احمدنژاد به بیان عنصر شخصیت در روایت قرآن از مادری مریم(س) پرداخت و گفت: ظهور مادر مریم در قرآن، فقط در دو آیه است. روایت قرآن از قصه‌ این مادر و فرزند با آیه‌ ۳۳ سوره آل‌عمران شروع می‌شود که در آن به برگزیده‌بودن حضرت آدم و نوح و خاندان ابراهیم و عمران اشاره شده‌ است. همان‌طور که ملاحظه می‌شود، در این آیه از حضرات آدم و نوح به‌ تنهایی یاد شده، ولی حضرات ابراهیم و عمران، همراه با خانواده و ذریه‌ برگزیده شده‌اند. خداوند در ادامه این آیات می‌فرماید: «این برگزیده‌بودن به‌دلیل شنوایی و آگاهی خداوندی است که ...» و در حالی‌ که مخاطب به‌دلیل کشف علت برگزیدگی خانواده ابراهیم و عمران، منتظر بیان روایات خداوند از حضرات ابراهیم و عمران است، خداوند به یک‌باره سراغ نقل روایات مادر مریم می‌رود، این برگزیدگی را به او نسبت می‌دهد و در دو سکانسی که این بانو مشغول رازونیاز با خداست، به توصیف او می‌پردازد. یکی از این آیات، مربوط به قبل‌ از زایمان وی و دیگری مربوط به بعد از زایمان اوست. قرآن چنین روایت می‌کند: «وقتی همسر عمران گفت: رب، چیزی را که در بطن من است، برای تو نذر می‌کنم که در خدمت دین و آیین یهود باشد.»

وی ادامه داد: از استعمال واژه رب توسط این بانو چنین برمی‌آید که او زنی موحد بود که با خدای خویش رابطه نزدیکی داشت، چراکه واژه رب، صمیمی‌ترین حالت ندای پروردگار است. همچنین این بانو در هنگام نیت نذر، طلبی از خدا ندارد و در ادامه از عبارت «فرزند من» استفاده نمی‌کند، بلکه بسیار متواضعانه، عبارت «آنچه را در بطن من است»، به کار می‌برد.

عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان گفت: در آیه بعد، روایت از حالت عاطفی موجود در این آیه خارج و به نوعی تراژدی تبدیل می‌شود. آیه مربوط به بعد از زایمان مادر مریم است. وقتی‌ او زایمان می‌کند، می‌گوید: «خدای من، این را دختر زاییده‌ام.» چون در آن زمان به دنیا آوردن دختر، نقص محسوب می‌شد و دخترها اجازه حضور در کنیسه را نداشتند، این اشکال را به خود نسبت می‌دهد و از بیان عبارت «تو به من دختر عطا کردی»، خودداری می‌کند. در ادامه، راوی یا همان دانای کل وارد روایت می‌شود و می‌گوید: «خدا بهتر می‌داند که او چه زاییده است، پسر مثل دختر نیست.» خداوند در این آیه نمی‌فرماید که دختر مثل پسر نیست، بلکه با عبارت «پسر مثل دختر نیست»، ارزش و جایگاه ویژه‌ای برای دختران یا این دختر خاص قائل شده‌ است. سپس نقل‌ قول دوم مادر مریم را بیان می‌کند که «خداوندا، من اسم این دختر را مریم می‌گذارم. او و ذریه‌اش را برای حفظ از شیطان رانده‌شده به تو می‌سپارم.» در کل قرآن، همین دو مورد تک‌گویی از این بانو روایت شده است، اما بعد در روایتی دوصفحه‌ای از دلایل عطای این دختر به این بانو سخن گفته شده و به نقش مریم در براندازی سلطه عالمان دنیاپرست یهود اشاره می‌شود.

الهه‌سادات بدیع‌زادگان

انتهای پیام
captcha