کاروان عاشورایی ما اکنون گام در منزل واپسین نهاده است!
از مدینه تا مکه، از بیتالله تا سرزمین لمیزرع کربلا، منزل به منزل، خرامان روان گشتند تا کاروانیان را اینک گاه آن آمده تا بار خود بر زمین فرو نهند. اینجا همان قربانگاه موعود است؛ اینجا مشهد شهیدان است و معراج آزادگان؛ اینجا همان «مُنَاخُ رِکابٍ وَ مَصَارِعُ عُشَّاقٍ شُهَدَاءَ» است که منا و عرفات در تمنای آنند تا گردی از آن بر زمینشان بنشیند مگر به یمن غبارش، شرافتی یابند و رفعتی!
امروز کاروانیان شیشههای عطر و گلابشان را بر خاک فسرده زمین به یادگار گذارند تا برای ابد، زمین، به رایحه خوش آن عنبرین گردد. امروز قصه کاروانیان، را فرجامی خونین در انتظار است؛ امروز زمین کربلا مهبط ملائک خواهد شد و مأمن ستارگان؛ امروز تجدید مصیبت یحیاست! تجدید مصیبت هابیل! امروز گاه آن است تا جبرییل را مویهکنان، بال و پرزنان، بر آسمان ملکوت کربلا به نظاره بنشینی.
امروز هر کجای زمین کربلا را چون بنگری آیه آیههای قرآن بینی! امروز تمام دشت پر خواهد بود از ستارگانی تپیده در خون! امروز خورشید را بر سر نیزه بینی! امروز از زمین خون میجوشد و از آسمان، سیلابی از اشک ملائک! امروز در میانه آتش و خون، زبان حال دل اینگونه باشد:
در این شب سیاهم، گم گشت راه مقصود، از گوشهای برون آی! ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم، جز وحشتم نیفزود زنهار از این بیابان، وین راه بینهایت...
کیا محمدی
انتهای پیام