معتبرترین مقاتل حادثه عاشورا
کد خبر: 4158710
تاریخ انتشار : ۰۶ مرداد ۱۴۰۲ - ۲۰:۲۶
در نخستین نشست «شب‌های عاشوراپژوهی» تشریح شد

معتبرترین مقاتل حادثه عاشورا

یک نویسنده و پژوهشگر تاریخ اسلام گفت: برای اینکه از حادثه عاشورا اطلاع صحیح پیدا کنیم، باید سراغ منابع و مقاتلی برویم که نزدیک به حادثه نوشته شده‌اند و مقتل ابومخنف مهم‌ترین منبعی است که درباره حادثه عاشورا باید به آن مراجعه کنیم.

مقتل الحسین(ع)

به گزارش ایکنا از اصفهان، نخستین نشست از مراسم «شب‌های عاشوراپژوهی»، شب گذشته، پنجم مردادماه به همت مؤسسه فرهنگی آیه در خانه حکمت اصفهان برگزار شد.

در ابتدای این نشست، سعید طاووسی مسرور، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی که طی پنج شب برگزاری این مراسم درباره «سیر تاریخی حرکت امام حسین(ع) از مدینه تا کربلا» سخنرانی می‌کند، اظهار کرد: امام حسین(ع) را نباید در رخدادهای منتهی به واقعه کربلا منحصر کرد، صرفاً به مواجهه ایشان با خلافت یزید پرداخت و از سال‌های زندگی آن حضرت پیش از قیام غفلت کرد. ما آن‌قدر به این بازه زمانی توجه کرده‌ایم که برخی فکر می‌کنند تمام رخدادهای مربوط به امام حسین(ع) که به گوش آنها رسیده، به همین بازه زمانی مربوط می‌شود، مانند دعای عرفه؛ آن وقت می‌گویند وقتی امام در هشتم ذی‌الحجه، مکه را ترک کرد، پس چطور می‌توانسته در عرفات دعای عرفه را بخواند؟ پاسخ این است که دعای عرفه مربوط به سال‌های پیش بوده و امام بارها حج به جا آورده بود.

وی افزود: یکی از معضلات دیگر این است که می‌گویند امام حج خود را نیمه‌تمام گذاشت، چون هشتم ذی‌الحجه مکه را ترک کرد، حال آنکه در روایت صحیحه‌ای از امام صادق(ع) آمده است که امام حسین(ع) در سال 60 هجری اصلاً حج به جا نیاورد که بخواهد آن را نیمه‌تمام بگذارد و علتش این بود که حجی به عهده نداشت، بلکه عمره مفرده ماه ذی‌الحجه را همراه اصحاب خود انجام داد و مکه را ترک کرد. یا برای مثال، خطبه منا به سال ۵۸ یا ۵۹ یعنی اواخر دوره معاویه مربوط می‌شود.

عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تصریح کرد: خوشبختانه در آثاری که طی دهه‌های اخیر درباره امام حسین(ع) نوشته شده، نگاه جامعی به ادوار گوناگون زندگی ایشان صورت گرفته است، از جمله در کتاب دوجلدی «تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا(ع)» که جمعی از استادان تاریخ در قم زیر نظر مرحوم مهدی پیشوایی نوشته‌اند و از تولد امام حسین(ع) آغاز می‌شود و تا دوره رسول خدا، امیرالمؤمنین(ع)، امام مجتبی(ع) و دوران امامت خود آن حضرت ادامه می‌یابد و به‌طور خاص، به مواجهه ایشان با معاویه می‌پردازد. 

وی ادامه داد: معمولاً تعبیری با عنوان صلح امام حسن(ع) و قیام امام حسین(ع) به کار می‌رود، ولی در مصاحبه‌ای که با استاد یوسفی غروی داشتیم، ایشان تعبیر صلح امام حسین(ع) را نیز به کار برد؛ ۱۰ سال صلح امام مجتبی(ع) و ۱۰ سال صلح امام حسین(ع) با معاویه. البته این صلح به این معنا نبود که امام در این مدت کاملاً منفعل بود، بلکه به تناسب مسائلی که پیش می‌آمد، به معاویه اعتراض می‌کرد و در برابر او می‌ایستاد، از جمله با بدعت ولایتعهدی یزید مقابله کرد. معاویه در دوران حیات خود درصدد تثبیت خلافت یزید بود و تلاش می‌کرد از بزرگان بلاد گوناگون برای یزید بیعت بگیرد، چنانکه دو سفر به مکه و مدینه انجام داد، ولی موفق نشد از حسین بن علی(ع) بیعت بگیرد و امام با تبدیل خلافت به سلطنت مقابله کرد و هرگز زیر بار آن نرفت.

طاووسی مسرور اضافه کرد: مواجهه‌های متعددی میان امام حسین(ع) و معاویه در منابع نقل شده است، از جمله نامه‌ای که مروان به معاویه می‌نویسد و در آن، به تحرکات امام حسین(ع)، افرادی که به دیدار ایشان می‌رفتند و احتمال قیام آن حضرت در آینده‌ اشاره می‌کند. به دنبال آن، معاویه خطاب به امام حسین(ع) می‌نویسد: «ای حسین، از خدا بترس، فتنه نکن و به فکر امت محمد باش.» این هم از طنزهای تلخ روزگار است که معاویه به پسر پیامبر(ص) می‌گوید به فکر امت جدت باش. امام نیز در پاسخ می‌نویسد: «من فتنه‌ای بزرگتر از تو نمی‌شناسم و از اینکه با تو نمی‌جنگم، خوف این را دارم که در محضر الهی گنه‌کار باشم.» سپس جنایت‌های معاویه را یکی یکی برمی‌شمرد، از جمله قتل حجر بن عدی و عمرو بن حمق به‌صورت ناجوانمردانه.

وی بیان کرد: دوره معاویه با همه کش و قوس‌هایی که داشت، در نیمه رجب سال ۶۰ به پایان رسید و پیکی حامل نامه خلیفه جدید خطاب به ولید بن عتبة بن ابی‌سفیان، امیر مدینه و پسرعموی خلیفه روانه این شهر شد. در این نامه آمده بود که معاویه درگذشته و حاکم مدینه باید از حسین بن علی(ع)، عبدالله بن زبیر و طبق بعضی از نسخه‌ها، از همه مردم بیعت بگیرد و هر کس بیعت نکرد، از جمله این دو نفر، سرشان برای یزید فرستاده شود. در بعضی از نسخه‌ها، نام عبدالله بن عمر نیز آمده است. ولید با مروان مشورت و همان شب، امام حسین(ع) و عبدالله بن زبیر را به دارالاماره دعوت کرد. این دو در مسجد نشسته بودند که پیکی به سویشان آمد و آنها را به دارالاماره فراخواند. در آنجا، گفت‌وگویی میان امام و عبدالله بن زبیر درباره غرض از تشکیل این مجلس در آن وقت شب درگرفت. امام گفت: «طاغوت این‌ها درگذشته و هلاک شده است و حتماً ما را برای بیعت گرفتن خواسته‌اند.» عبدالله بن زبیر به دارالاماره نرفت و همان جا تصمیم گرفت پنهانی و شبانه، مدینه را به سمت مکه ترک کند. نقلی وجود دارد که می‌گوید ۸۰ نفر را پی او فرستادند و ابن زبیر را نیافتند.

عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی افزود: امام همراه برادران خود به دارالاماره رفت و از ایشان خواسته شد با یزید بیعت کند. در روایت تاریخ عاشورا بهتر است به بیانات و مکتوبات منقول از خود امام مراجعه کنیم و هرچند این امر نیازمند دقت از حیث سند و متن است، ولی در زمانه ما آثار خوبی در این زمینه نوشته شده که می‌توان به آنها رجوع کرد، از جمله کتاب «سخنان حسین بن علی(ع)؛ از مدینه تا کربلا» نوشته مرحوم آیت‌الله محمدصادق نجمی. وقتی از امام بیعت خواسته شد، ایشان نپذیرفت و اصلی که بر مبنای آن از لحظه اعلام خلافت یزید تا شهادت خود از بیعت سر باز زد و بر آن استوار ماند، این بود که «من به‌عنوان حسین بن علی بن ابیطالب(ع) خلافتی که از چنین راهی به دست آمده باشد، برای چنین فردی با چنین شخصیتی را نخواهم پذیرفت.» گفت‌وگوهایی میان ولید بن عتبه و امام روایت شده، از جمله در مقتل خوارزمی و لهوف آمده است: «ما اهل بیت نبوت هستیم، ولی یزید شراب‌خوار و قاتل است و آشکارا گناه می‌کند.» و در ادامه می‌گوید: «مثل من با مثل یزید بیعت نمی‌کند.» یعنی در اینجا مسئله شخص مطرح نیست، مسئله دو جریان و مکتب مطرح است. پس از این گفت‌وگو، بیرون از دارالاماره گفت‌وگویی با مروان رخ داد.

وی اظهار کرد: این سؤال پیش می‌آید که امام چگونه از دارالاماره خارج شد؟ پاسخ این است که ولید بن عتبه نمی‌خواست با امام درگیر شود، چون همسرش به او گفته بود کسی که خون حسین(ع) را بریزد، در قیامت مشمول شفاعت جدش نخواهد شد و مبنای ولید نیز این بود که آخرت خود را فدای دنیای یزید نکند. لذا، بعداً از امارت مدینه عزل شد. ولید نمی‌خواست امام را تحت فشار قرار دهد، ولی مروان معتقد بود اگر حسین بن علی(ع) از اینجا خارج شود، دستمان به او نخواهد رسید. در منابع نقل شده است که امام در اینجا بیان کرد بیعت مثل منی باید در مسجد و در منظر عموم باشد، وگرنه این وقت شب اثری ندارد. ولید هم موافقت کرد و امام از دارالاماره بیرون آمد، البته ایشان وعده‌ای نداد مبنی بر اینکه فردا در مسجد بیعت خواهد کرد تا بخواهد خلاف آن عمل کند، بلکه صرفاً اعلام کرد چنین بیعتی باید به این شکل انجام شود.

طاووسی مسرور ادامه داد: در گفت‌وگوی امام با مروان، پاسخی که ایشان به او داد، در راستای همان پاسخی بود که ولید دریافت کرد؛ ابتدای آن با ذکر استرجاع آغاز می‌شود، این ذکر برای مصیبت است و معمولاً کسی که عزیزی از دست می‌دهد، این ذکر را بر زبان می‌آورد. امام در ادامه گفت: «فاتحه اسلام خوانده شد، وقتی نگه‌دار آن فردی مثل یزید باشد و از جدم شنیدم که خلافت بر آل ابی‌سفیان حرام شده است.» به هر حال، ایشان تصمیم به ترک مدینه گرفت.

وی یادآور شد: معمولاً این سؤال مطرح می‌شود که چرا امام در مدینه نماند تا خویشان‌شان از آن حضرت دفاع کنند؟ در پاسخ می‌توان گفت در آن فضای تهدیدآمیز، احتمال اینکه خون ایشان ریخته شود، زیاد بود و اگر خود می‌خواست کاری انجام دهد، این نکته در برابرش وجود داشت که مدینه حرم است، حرم حرمت دارد و امام حسین(ع) کسی نبود که حرم را سپر خود قرار دهد، اگرچه کسانی در طول تاریخ بودند که این کار را انجام دادند و در بیت‌الله‌الحرام و کعبه پناه گرفتند. دوماً، امام به بنی‌هاشم و بستگان خود زیاد دلگرم نبود و برخی از افراد نزدیک به ایشان نیز آن حضرت را همراهی نکردند. برادرشان، عمر اطرف به امام گفت صلاح دین و دنیای تو در بیعت با یزید است. عبدالله بن جعفر، همسر خواهر امام نیز ایشان را همراهی نکرد و اینکه گفته می‌شود قادر به همراهی نبوده است، در هیچ منبعی پیدا نمی‌شود. همین‌طور محمد حنفیه و عبدالله بن عباس نیز امام را همراهی نکردند. لذا، ایشان این آیه را خواند: «فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ؛ موسی از شهر مصر با حال ترس و نگرانی و مراقبت از دشمن بیرون رفت.» امام نیز با چنین وضعیتی از مدینه خارج شد و اینکه برخی می‌گویند خوف در امام راه ندارد، باید گفت خوف در هر انسانی، ولو حسین بن علی(ع) هم باشد، راه دارد و اگر خوف نباشد، انسان به دفاع از جانش برنمی‌خیزد. خوفی که در معصوم راه ندارد، خوف همراه با ذلت است که به آن، خشیت می‌گویند. امام در سوم شعبان وارد مکه شد.

مقتل ابومخنف؛ مهم‌ترین منبع حادثه عاشورا

در ادامه، حجت‌الاسلام مصطفی صادقی کاشانی، استادیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی موضوع بحث خود را مقتل‌های خوارزمی و لهوف قرار داد و اظهار کرد: برای اینکه از حادثه عاشورا اطلاع صحیح پیدا کنیم، باید سراغ منابع و مقاتلی برویم که نزدیک به حادثه نوشته شده‌اند. حادثه عاشورا بازماندگانی داشت و غیر از امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س)، افرادی بودند که از این حادثه جان سالم به در بردند. در میان منابعی که نزدیک به حادثه نوشته شده‌اند، بهترین منبع، «مقتل ابومخنف» است که در دوره امام صادق(ع) نوشته شده و به‌طور کامل به دست ما نرسیده، ولی طبری که محدث و مفسر اهل سنت بود، آن را در کتاب تاریخ خود آورده است و بعدها ابوالفرج اصفهانی و شیخ مفید نیز در قرون چهارم و پنجم، مقتل ابومخنف را همانند آنچه طبری ذکر کرده، در آثار خود آورده‌اند.

وی افزود: مقتل ابومخنف مهم‌ترین منبعی است که درباره حادثه عاشورا باید به آن مراجعه کنیم، چراکه نزدیک‌ترین منبع به زمان وقوع حادثه است و گفته می‌شود ابومخنف برای نوشتن این مطالب با همسر زهیر بن قین گفت‌وگو کرده و افزون بر اینکه خود کارشناس این موضوع بوده، از دوستداران اهل بیت(ع) نیز به شمار می‌رفته است. بنابراین، تلاش کرده تا این مطالب را به درستی ثبت کند. پس از آن، مقاتل فراوانی نوشته شد تا دوره صفویه و قاجار که تعداد این مقاتل بسیار زیاد و طبعاً بر حجم مطالب افزوده می‌شود.

این نویسنده و پژوهشگر تاریخ اسلام ادامه داد: در دسته‌بندی مقاتل، مقتل ابومخنف جزو منابع کهن قرار می‌گیرد، نزدیک‌ترین افراد به حادثه و مطالبش درست‌ترین مطالب درباره واقعه عاشوراست، البته نه به این معنا که صد در صد درست باشد، ولی ۹۵ درصد درست است. «مقاتل‌الطالبین» ابوالفرج اصفهانی و کتاب «ارشاد» شیخ مفید را  نیز می‌توان در ردیف منابع کهن ذکر کرد. مقتل خوارزمی یا مقتل‌الحسین، لهوف سید بن طاووس، مسیرالاحزان و مناقب آل ابیطالب(ع) که مقتل نیست، ولی بخش‌هایی را به مقتل امام حسین(ع) اختصاص داده، مقاتل مربوط به حادثه عاشورا در دوره میانی یا دوم به شمار می‌روند.

وی اضافه کرد: پس از این‌ها، کتاب‌های دیگری نوشته شد که هر چه به دوره صفوی نزدیک می‌شویم، از اعتبار آنها کاسته می‌شود. در این دوره، متأسفانه منابع تحریف‌گستر زیاد می‌شود، مانند «المنتخب» از طریحی که مرحوم مجلسی نیز به آن اعتماد کرده و بخش‌هایی از این کتاب را در بحارالانوار آورده است. کتاب دیگری که در دوره صفویه نوشته شد و اعتبار مناسبی دارد، «تسلیةالمجالس» است. «اسرارالشهادة»، «مقتل الحسین» مرحوم مقرم و «نفس‌المهموم» شیخ عباس قمی نیز از کتاب‌های بسیار معتبرند، ولی همه این‌ها برگرفته از منابع دو دسته اول و دوم هستند و به خصوص اگر مطالبی مبتنی بر دسته اول نداشته باشند، با اشکالاتی روبرو می‌شوند.

صادقی بیان کرد: موفق بن احمد خوارزمی در قرن ششم از دنیا رفت و اگرچه فاصله زیادی با حادثه عاشورا داشت، ولی می‌توان مقتل او را پذیرفت، چون تلاش کرده تا مطالب خود را از منابع معتبر بیاورد. وی به لحاظ فقهی، حنفی‌مذهب و به لحاظ کلامی، معتزلی بود و اگرچه مکتب خلفا را قبول داشت و فضایل آنها را در این کتاب و کتاب‌های دیگرش آورده، ولی دوستدار اهل بیت(ع) بود. خوارزمی در آسیای میانه زندگی می‌کرد و خطیب مسجد بزرگ خوارزم بود. کتاب او ۱۵ باب دارد، ولی فقط باب ۱۱ به مقتل سیدالشهدا مربوط می‌شود.

وی یادآور شد: از ویژگی‌های این مقتل این است که به شیوه حدیثی و اسنادی نوشته شده که حائز اهمیت است. بخش مربوط به مقتل را البته با یکی دو روایت نقل می‌کند و تأثیرپذیری زیادی از فتوح ابن‌اعثم دارد که به آن جنبه حماسی داده است. به هر حال، این مقتل مطالبی دارد که مقتل ابومخنف ندارد، چون به‌طور کامل به دست ما نرسیده، مانند خطبه سیدالشهدا درباره مقام شهادت یا خطبه مشهور «هیهات من الذلة» که در مقتل ابومخنف و ارشاد شیخ مفید نیست و خوارزمی از منابع قدیمی دیگری مانند منابع زیدی آورده است. البته نقدهایی هم به مقتل خوارزمی می‌توان وارد کرد، مانند آماری که از تعداد کشته‌های دشمن به دست شهدای کربلا می‌آورد، یا مطالبی که به‌دلیل اعتقادش به مکتب خلفا درباره اهمیت روزه روز عاشورا بیان می‌کند. همین‌طور ترتیب حوادث که خوارزمی آنها را کمی تغییر داده است.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ادامه داد: کتاب دوم که مربوط به همین دوره میانی است و بیشتر شهرت دارد، «الملهوف علی قتلی الطفوف» است. سید بن طاووس عالمی بسیار زاهد بود که آثار فراوانی از خود به جا گذاشت، ولی بیشتر کتاب‌هایی در خصوص دعا دارد و تخصصش در این زمینه بود. کتابی هم در زمینه مقتل دارد که از منابع پیشین گرفته و بخشی از آن از مقتل خوارزمی و منابع کهن است، ولی با رویکرد گریه و زاری نوشته و هدفش تاریخ‌نگاری نبوده است، ولی همین لهوف را باید پذیرفت، حفظ کرد و از آن نگذشت، چون باز هم قدیمی است، اما کتاب‌های بعدی مدام بر مطالبشان افزوده می‌شود و مطالب نادرست در آنها فراوان است. البته به لهوف نیز به لحاظ تخصصی و علمی نقدهایی وارد بوده، ولی تأکید می‌شود که از آن عبور نشود.

وی تصریح کرد: سید بن طاووس در لهوف از منابع و اسناد کمتر یاد می‌کند و مطالب را همین‌طور پشت سر هم می‌آورد و جدا می‌کند. بخشی از منابعش، زیدی و بخشی از مطالبش از مقتل ابومخنف است، ولی مانند مقتل خوارزمی گاهی ترتیب حوادث را به هم می‌ریزد، به اعتبار اینکه کتابش را برای گریه و زاری نوشته، نه برای مقتل‌نگاری و کسی که می‌خواهد کار علمی و تخصصی و عاشوراپژوهی انجام دهد، باید در خصوص این جابجایی‌ها دقت کند، چراکه این جابجایی‌ها در تحلیل حوادث و بحث دامنه‌دار حکومت یا شهادت در خصوص قیام امام حسین(ع) نیز اثرگذار است. به هر حال، سید بن طاووس یکی از داعیه‌داران و مروجان شهادت‌طلبی بود و مطالبی هم که می‌آورد، دال بر قیام امام برای شهادت است.

محبوبه فرهنگ

انتهای پیام
captcha