به گزارش ایکنا از اصفهان، دومین نشست «شبهای عاشوراپژوهی»، شب گذشته، هفتم مردادماه به همت مؤسسه فرهنگی آیه در خانه حکمت اصفهان برگزار شد.
در این نشست، سعید طاووسی مسرور، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی به ادامه بحث خود با موضوع «حرکت امام حسین(ع) از مدینه تا کربلا» پرداخت و اظهار کرد: امام و همراهانشان در ابتدای ورود به مکه، خیمههایی برافراشته و در آنها ساکن بودند تا اینکه عبدالله بن عباس از مدینه به مکه آمد و از حضرت دعوت کرد تا در خانه پدری او مشهور به دارالعباس ساکن شود. این خانه وسیع بود و لذا، امام به آنجا نقل مکان کرد. در تبیین واقعه عاشورا، ماجراهای مکه بسیار مهم است و فهم آن در درک وقایع بعدی و چرایی حرکت سیدالشهدا(ع) تأثیر فراوانی دارد. اینکه چرا امام حسین(ع) به سمت کوفه رفت و آیا به دنبال حکومت بود یا نه، پاسخش در همین وقایع مکه نهفته است.
وی افزود: مدت زمانی که امام در مکه حضور داشت، قابل توجه بود؛ یعنی از سوم تا انتهای شعبان و کل ماههای رمضان، شوال و ذیالقعده و هشت روز از ماه ذیالحجه. اتفاق مهمی که در نیمه ماه رمضان رخ داد، رسیدن نامههای کوفیان بود. یکی از بهترین مقتلهایی که در روزگار ما نوشته شده، مقتل سیدالشهدا(ع) از آیتالله محمدهادی یوسفی غروی، چاپ انتشارات اطلاعات است. درباره نامههای مردم کوفه به امام، نکات مهمی در این کتاب آمده و یکی از امتیازات آن، دقت در جزئیات وقایع است، مانند اینکه نامهها چه روزی به دست امام میرسد، چه کسی آنها را میآورد، مسلم چه موقع وارد کوفه میشود و... . درواقع، تاریخ همه این موارد دقیقاً در این کتاب آمده است.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی اضافه کرد: در نامه بزرگان شیعیان کوفه به امام که در مقتل ابومخنف نیز ذکر شده است، نکات بسیار مهمی وجود دارد. افرادی که این نامه را امضا کردند، سلیمان بن صرد، رفاعة بن شداد و حبیب بن مظاهر بودند و در ادامه نیز عبارت «و پیروان حسین از مؤمنان و مسلمانان اهل کوفه» درج شده بود. این نکات نشان میدهد که وقتی امام حسین(ع) دعوت مردم کوفه را اجابت کرد، درواقع به چه چیزی پاسخ داد. کوفیان دو اشکال به یزید وارد کرده بودند که معمولاً در منابر گفته نمیشود و به این بسنده میشود که او میمونباز و شرابخوار بود و آشکارا گناه میکرد. البته همه اینها درباره یزید صادق بود، ولی همه ماجرا این نبود. کوفیان گفته بودند معاویه و یزید به ما ظلم سیاسی و اقتصادی کردند. ظلم سیاسیشان این بود که بر ما حاکم شدند، ولی نظرمان را نخواستند و ظلم اقتصادیشان این بود که زمینهای عراق را به هرکس خواستند، دادند، در صورتی که حق این کار را نداشتند و این زمینها متعلق به آنها نبود.
وی ادامه داد: کوفیان در ادامه گفته بودند ما پیشوایی نداریم. پیشوای آنها درواقع امام حسین(ع) بود، ولی وقتی میگفتند ما پیشوایی نداریم، یعنی با یزید بیعت نکرده بودند. بنابراین، خطاب به امام نوشتند: «نزد ما بیا، شاید خدا بهوسیله تو ما را گرد حق جمع کند.» در ادامه تأکید کرده بودند که در نماز جمعه به امامت نعمان بن بشیر، امیر کوفه شرکت نمیکنند و در نماز عید فطر که در پیش است، به نماز او نخواهند رفت. این سخنان بهمنزله اعلام جنگ به حاکم کوفه بود، یعنی او نامشروع است. آنها خطاب به امام نوشته بودند: «اگر به سمت کوفه آمدی، ما حاکم را از شهر بیرون میکنیم.» با توجه به مفاد این نامه، معنا ندارد ما راجع به این موضوع بحث کنیم که امام میخواست حکومت کند یا نه، در حالی که شیعیان از ایشان خواسته بودند حکومت کوفه را به دست بگیرد و حضرت نیز این خواسته را اجابت کرد، چنانکه فرمود: «مسیر جنگ با دشمنان خدا بر من واجب شد و من محقترین کسی هستم که اوضاع را تغییر دهم.» علت اینکه امام فرمود این مسیر بر من واجب شد، این سخن امیرالمؤمنین(ع) بود که همگی در نهجالبلاغه خواندهایم: اگر حضور حاضران نبود و حجت بهوسیله وجود یاران تمام نمیشد و عهدی که خداوند از عالمان گرفته تا در برابر ظلم ظالم و رنج مظلومان بیتفاوت نباشند، خلافت را نمیپذیرفتم.»
طاووسی مسرور تصریح کرد: کوفیان نامه نوشته، امام را دعوت کرده و کاری را که میتوانستند، یعنی شرکت نکردن در نماز جمعه حاکم کوفه انجام داده بودند. امام نیز به معنای پیشواست، یعنی کسی که جلو میایستد، نه اینکه عقبتر از یاران خود باشد. بنابراین، امام حسین(ع) نمیتوانست دعوت کوفیان را اجابت نکند و منطق امامت این نیست. این را هم نمیتوان گفت که سابقه کوفیان در زمان امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع) خوب نبوده است، چون گناه مردم یک دوره را نمیتوان به مردم دورهای دیگر تعمیم داد. از طرف دیگر، اینطور هم نبود که سابقه کوفیان کلاً بد باشد، پس چه کسانی در جنگ جمل شرکت کردند و شهید دادند؟ سپاهی که در جنگ جمل از کوفه برای یاری امیرالمؤمنین(ع) آمد، بیش از سپاهی بود که ایشان از مدینه آورد و اگر کوفیان نبودند، در صفین چه کسی میجنگید؟ درواقع، جمله «الکوفی لایوفی» حرف بیاساسی است. گفته میشود شهدای کربلا 72 تن بودند که البته طبق نقل بلاذری، 72 سر وجود داشته و تعداد شهدا بیشتر از 120 تن بوده است که بیشتر آنها نیز کوفی بودند. برخی از اهالی کوفه هم قصد یاری امام را داشتند، ولی ابنزیاد راهها را بسته بود.
وی بیان کرد: نامه دیگری در 17 رمضان از سوی جمع دیگری از شیعیان به دست امام رسید و کسی که نامه را آورد، سعید بن عبدالله حنفی بود. بعضاً کسانی که نامهها را آوردند یا نامه نوشتند، در حادثه عاشورا شهید شدند، مانند همین سعید بن عبدالله. البته اینکه میگویند او هنگام نماز روز عاشورا مقابل امام ایستاد و آنقدر تیر خورد تا به شهادت رسید، درست نیست. در مقتل ابومخنف آمده که امام وقتی نماز خوف را اقامه کرد، جنگ شدید شد تا اینکه دشمن به ایشان رسید و از یمین و یسار به سمت آن حضرت تیر میانداخت، اینجا بود که سعید بن عبدالله خود را سپر بلای امام قرار داد و آنقدر تیر خورد تا به شهادت رسید. درواقع، اینطور نبود که هرکس نامه آورد یا نامه نوشت، خائن بود؛ بسیاری از آنها به کربلا آمدند و شهید شدند.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی افزود: نامهای نیز وجود دارد که کسانی آن را خطاب به امام نوشتند و از ایشان دعوت کردند که در روز عاشورا آن حضرت را کشتند، مانند شبث بن ربعی، حجار بن ابجر عجلی و عمرو بن حجاج زبیدی، از اصحاب رسول خدا(ص) که تا وقتی هانی بن عروه زنده بود، با او بود و وقتی هانی کشته شد، به ابنزیاد پیوست و در کربلا فرماندهی سپاهی 500 نفره را به عهده گرفت که شریعه فرات و نهر علقمه را بسته بودند. وقتی مختار قیام کرد، عمرو بن حجاج زبیدی از ترس، راه بسته را در پیش گرفت، در بیابان گم شد و از تشنگی جان داد. اینکه چرا این افراد به امام نامه نوشتند، به این دلیل بود که نان به نرخ روز میخوردند و با خود میگفتند اگر حسین بن علی(ع) وارد کوفه شد و حکومت را به دست گرفت، تکلیف ما چه میشود؟ بنابراین، نامه نوشتند تا اگر امام کوفه را به دست گرفت، بگویند ما نیز به ایشان نامه نوشتیم. از آن طرف هم نگران بودند که اگر کوفه در دست بنیامیه باقی ماند، چه کنند؟ لذا، در نامهای که به امام نوشتند، برخلاف نامه شیعیان کوفه، هیچ شکایتی از دستگاه بنیامیه نکرده و صرفاً امام را دعوت کرده بودند.
وی تصریح کرد: امام دید دعوتها جدی و شرایط مطلوب است، به این معنا که احتمال پیروزی آن حضرت بالاست و نعمان بن بشیر کسی نیست که بخواهد با امام درگیر شود و هیچ برخورد تندی نیز با شیعیان کوفه که به ایشان نامه نوشتند، انجام نداد، ولی امام باز هم خطر نکرد، مسلم بن عقیل را فرستاد تا شرایط را از نزدیک ارزیابی کند و گزارش دهد. مسلم نیز به کوفه رفت، اینکه بعضاً گفته میشود او پشیمان شده و ترسیده بود و از مدینه به امام نامه نوشت، چون گفته بود به مدینه میرود تا با خانوادهاش وداع کند و سپس به کوفه برود، در مقتل ابومخنف آمده که درست نیست. اولاً، شخصیتی که از مسلم میشناسیم، اینگونه نیست و او در زمان شهادت هیچ نوع سستی نشان نداد. دوماً، به شدت مورد اعتماد امام حسین(ع) بود. سوماً، امکان ندارد مسلم در مدینه ترسیده و به امام نامه نوشته باشد، امام پاسخ داده و مسلم مجدداً به کوفه رفته باشد، چون فاصله زمانی که مسلم از مکه خارج شده و به کوفه رسیده، مشخص است، امکان ندارد در مدینه چند روز معطل شده باشد تا نامهاش به دست امام برسد و پاسخ ایشان از مکه بیاید.
طاووسی مسرور بیان کرد: این یکی از جعلیاتی است که درباره مسلم در بعضی از منابع وارد شده و به هیچ وجه درست نیست. به هر حال، مسلم به کوفه رفت و وارد خانه مختار ثقفی شد که نشان میدهد مختار در آن زمان جایگاه مثبتی میان شیعیان کوفه داشته است. سپس به خانه هانی بن عروه منتقل شد، چون شرایط سخت و ناامن شده بود، ولی به امام گزارش داد که همه مواردی که در نامهها آمده، درست و فضا بسیار مناسب است و زودتر حرکت کنید. امام نیز به راه افتاد و حرکت کردن خود را به اطلاع مردم کوفه رساند.
در ادامه این نشست، حجتالاسلام سیدکاظم طباطبایی، از مؤلفان کتاب «شهادتنامه امام حسین(ع)» اظهار کرد: درباره سیدالشهدا(ع)، هفت هزار جلد کتاب چاپی در پنج هزار عنوان به 10 زبان و هشت هزار مقاله منتشر و پنج هزار نسخه خطی شناسایی شده است. بنابراین، آثار بسیار زیادی درباره ایشان وجود دارد که البته با هم متفاوتند و شامل وقایعنگاری، زندگینامه، مقتل، مرثیه، تعزیه و تحلیل تاریخ میشوند. آثار مربوط به امام حسین(ع) از همان سده اول هجری نوشته شدهاند و در سدههای بعدی، مدام بر تعداد آنها افزوده شده است. اولین مقتلی که البته در دست نیست، ولی نام آن در فهرست شیخ طوسی آمده، مربوط به اصبغ بن نباته، از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) در سده اول هجری است. مقتل ابومخنف به سده دوم هجری مربوط میشود و در دوران امام صادق(ع) نوشته شده است. به نظر میرسد تا قرن هفتم که دوره قدما نامیده میشود، بیش از 70 عنوان کتاب ناظر بر مقتل یا زندگینامه امام حسین(ع) نوشته شده و از این تعداد، 35 عنوان موجود است. عجیب اینکه نیمی از این آثار در دست، از اهل سنت بوده و نشان میدهد امام حسین(ع) از همان ابتدا مورد توجه قرار داشته است.
وی با بیان اینکه در یکصد سال اخیر، جامعنویسی درباره امام حسین(ع) نیز فراوان شد، گفت: مرحوم شیخ عباس قمی کتاب «نفسالمهموم» را نوشت که بهترین کتاب جامع در این زمینه در آن دوره است. «منتهیالآمال» ایشان در بخش زندگی امام حسین(ع) و مقتل آن نیز اثر جامعی به شمار میرود. در دورههای اخیر نیز مرحوم پیشوایی مقتل جامع و مرحوم جعفر مرتضی «سیرتالحسین(ع)» را نوشتند.
این نویسنده و پژوهشگر تاریخ اسلام افزود: در دارالحدیث نیز مرحوم ریشهری از همان ابتدا بنا داشت درباره اهل بیت(ع) کارهای اختصاصی انجام دهد، چنانکه دانشنامه امیرالمؤمنین(ع) در سال 79 منتشر شد و بلافاصله پس از انتشار این دانشنامه، ایشان از همه ما خواست بر زندگی سیدالشهدا(ع) متمرکز شویم و دانشنامه ایشان را گردآوری کنیم. در طول چند سال، حدود 20 هزار فیش از منابع کهن تا قرن هفتم تهیه شد که حدود نیمی از آنها مربوط به شهادت حضرت بود و در نهایت به چهار هزار و 200 متن تبدیل و بهعنوان دانشنامه امام حسین(ع) در 14 جلد منتشر شد. در سالهای بعد نیز یک جلد دیگر بهعنوان پیوست و حاوی شش مقتل معروف به این دانشنامه اضافه کردیم.
وی در خصوص اینکه چرا برای تدوین دانشنامه امام حسین(ع) از منابع موجود تا قرن هفتم استفاده شده است، بیان کرد: در اعتبارسنجی متن، شیوهای فقیهانه وجود دارد که سندمحور است. شیوهای فراتر از فقه نیز هست که معتقدیم فقه هم باید به این سمت حرکت کند و آن اعتبارسنجی با عنوان وثوق صدوری، نه وثوق سندی است؛ به معنای توجه به مجموعه قرائنی که به افزایش یا کاهش اعتماد به متن کمک میکند. در خصوص متون نقلی یا روایات، چهار عامل در افزایش یا کاهش اعتبار خبر نقش دارد که عبارتند از منبع، سند، محتوا و قرائن پیرامونی خبر. هر کدام از این چهار عامل، عوامل متعددی زیرمجموعه خود دارند. از مجموعه منابعی که با وثاقت صدوری میتوان آنها را اثبات کرد، هزار و 100 متن درباره امام حسین(ع) وجود دارد که با استفاده از آنها میتوان آثار شایستهای پدید آورد.
طباطبایی از تهیه شناسنامه برای گزارشهای تاریخی مربوط به سیدالشهدا(ع) خبر داد و گفت: اگر این کار انجام شود، بسیاری از متون اصلی در این زمینه مستند میشوند و جالب اینکه آنقدر متون مستند درباره امام حسین(ع) فراوان است که واقعاً کافی و وافی بوده، هیچ نیازی به متون جعلی نداریم و شبهات نیز بسیار کمتر میشود. گاهی بعضی از متون اختلاف دارند که با تهیه شناسنامه میتوان این اختلافات را برطرف کرد. البته همه اینها به بحث وقایعنگاری مربوط میشود و ما با مرحله تحلیل تاریخی فاصله داریم، چون متونمان هنوز به انضباط لازم نرسیده است.
محبوبه فرهنگ
انتهای پیام