روایت‌هایی از رهایی و آزادگی
کد خبر: 4168498
تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۳:۴۱
روی میز مطالعه/ «طوقی و پرنده آهنی»

روایت‌هایی از رهایی و آزادگی

کتاب «طوقی و پرنده آهنی» نوشته مسلم ناصری؛ روایت سال‌های اسارت حجت‌الاسلام ابوترابی در زندان‌های بعث با قهرمانی کبوتر سفیدی به نام طوقی برای مخاطبان کودک و نوجوان است.

به گزارش ایکنا؛ کتاب «طوقی و پرنده آهنی»، ویرانی، اسارت و همچنین امید، همدلی و رهایی از بند را نشان می‌دهد.

مسلم ناصری نویسنده این کتاب بیش از 40 عنوان کتاب کودک و نوجوان، در این کتاب با استفاده از کبوتر سفید که در فرهنگ همه مردمان دنیا نماد صلح و آزادی است، نوید رهایی را به مردان در بند دشمن می‎دهد. در این داستان حضور مرحوم سیدعلی‎اکبر ابوترابی به مردان در بند بعثی‌ها و رزمندگان روحیه، نشاط و امید رهایی را همراه خود می‌آورد. نویسنده با استفاده از نشانه‌ها به معرفی و نقش مرحوم ابوترابی در زندان‌های رژیم بعث و حضور مؤثر وی در بین اسرا می‌پردازد و کودکان را هم با شخصیت سید آزادگان و هم با امید و تلاش برای رهایی را می‌آموزد.

در خلاصه داستان این اثر آمده است: این کتاب داستان کبوتری به اسم «طوقی» است که در آسمان آبی در پرواز است و پرواز پرنده آهنی بر فراز آسمان محل زندگی او و «حسام» که صاحب کبوتر است، ویرانی، فراق، زخم و اسارت را برجای می‌گذارد.

طوقی که آشیانه و صاحبش را از دست داده غمگین و تنها به دنبال کنجی برای ادامه زندگی می‎گردد و ویرانی برجای‌مانده از بمباران او را غمگین و ناگزیر از رفتن می‎کند.

با غروب خورشید طوقی به سمت آفتاب پرواز می‎کند و از ویرانی، نخل و جوی آب روان دور و دورتر می‌شود و به بیابانی می‎رسد که در آن خبری از آبادانی نیست جز یک ساختمان با اتاق‎های پیرامونش. طوقی به امید رسیدن به پناهگاهی امن وارد محوطه ساختمان می‎شود اما نگهبان او را نشانه می‎گیرد و بال طوقی زخمی می‎شود.

طوقی دوباره مجبور به فرار است و این بار از شیشه شکسته به یکی از اتاق‎ها پناه می‎برد و از مرگ نجات پیدا می‎کند.

در آن اتاق با مردانی غمگین و زخمی روبرو می‎شود و مردانی که خنده را فراموش کردند چراکه خانواده‌هایشان هم نمی‌دانند آنها اسیر دشمن شده‌اند و ممکن است دیگر هیچ‌وقت آنها را نبینند.

به غم، ضعف و زخم طوقی، گرسنگی و تشنگی هم اضافه شده است که نگهبان در را باز می‎کند و مردی نحیف و زخمی را به وسط اتاق پرت می‌کند و بد و بیراهی به اسرا می‎گوید و می‌رود.

آمدن سیدی به اسم ابوترابی حال و هوای سلول را تغییر می‎دهد و لبخند را روی چهره غمگین اسرا می‎نشاند.

به گزارش ایکنا؛ حجت‌الاسلام حاج سیدعلی‌اکبر ابوترابی فرد در سال ۱۳۱۸ در شهر قم در خانواده‌ای اهل علم متولد شد. او در سن هفت سالگی وارد مدرسه شد و پس از اخذ مدرک پایانی دوره ابتدایی، تحصیلات متوسطه خود را در رشته ریاضی ادامه داد و موفق به اخذ دیپلم در سال ۱۳۳۶ شد.

علیرغم اصرار بعضی از اقوام، مبنی بر ادامه تحصیل در کشورهای اروپایی، سیدعلی‌اکبر پس از به پایان رساندن دوره متوسطه جهت کسب علوم حوزوی در سال ۱۳۳۷ به مشهد مشرف شد و در مدرسه نواب شروع به تحصیل علوم دینی کرد.

با شروع نهضت حضرت امام مجدداً به قم بازگشت. فعالیت‌ها و مبارزات وی ادامه داشت تا اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و شروع جنگ تحمیلی در کنار شهید مصطفی چمران وارد جنگ‌های نامنظم شد و در 26 آذرماه 1359 در تپه‎های الله‌اکبر به اسارت دشمن درآمد.

وی پس از 10 سال تحمل رنج و شکنجه زندان‌های رژیم بعث همراه دیگر آزادگان به میهن بازگشت. او بعد از آزادی هم آرام و قرار نداشت و در هر جایگاهی که به وی محول می‌شد نهایت تلاش خود را می‎کرد و سرانجام در 17 خرداد سال 1379 همراه پدر بزرگوار خود و در جاده سبزوار نیشابور در اثر سانحه تصادف به رحمت ایزدی پیوست.

کتاب «طوقی و پرنده آهنی» به قلم مسلم ناصری و با تصویرگری اعظم واضحی مقدم توسط انتشارات کتاب جمکران برای گروه سنی پایان دبستان در 40 صفحه و با قیمت 55 هزارتومان منتشر شده است. علاقه‌مندان می‎توانند این کتاب را از سایت انتشارات کتاب جمکران تهیه کنند.

خواننده در برشی از کتاب می‌خواند: طوقی نمی‌دانست به کدام طرف برود. لانه‌اش را گم کرده بود. صاحبش نبود. سرگردان بود که عقابی را دید. عقاب با سرعت به طرفش می‌آمد. طوقی ترسید. به طرف نیزار پرید. لای نی‌ها پنهان شد. عقاب بالای نیزار می‌چرخید و با چشمان تیزبینش به دنبال طوقی بود. عقاب آن‌قدر چرخید و چرخید که خورشید قل خورد روی آب.

هوا نه تاریک بود، نه روشن. طوقی با نگرانی از لای نی‌ها بیرون آمد. پرواز کرد. نمی‌دانست کجا برود. جایی را نمی‌شناخت. رفت و رفت تا به سرزمینی رسید که نه رود داشت و نه درخت. او راهش را گم کرده بود.

انتهای پیام
captcha