به گزارش ایکنا، همزمان با آغاز هفته دفاع مقدس نشست ادبی «دفاع مقدس در ادب پارسی» با حضور شاعران و اهالی ادب حوزه ایران فرهنگی به مدیریت علیرضا قزوه و اجرای سیدمسعود علویتبار شامگاه گذشته 31 شهریورماه به میزبانی گروه بینالمللی هندیران برگزار شد.
در ابتدای نشست رضا اسماعیلی، شاعر و پژوهشگر ادبی، در سخنانی با عنوان «از شعر دفاع مقدس تا شعر پایداری» بیان کرد: نسل امروز برای تولید آثار ادبی ارجمند و فاخر با موضوع دفاع مقدس، باید نهتنها تاریخ و فرهنگ دوران دفاع مقدس را بخواند، بلکه در آن تنفس کند. نسل امروز باید حقانیت دفاع مقدس را باور داشته باشد. هرگونه ابهام و تشکیک در این موضوع کار را خراب میکند. این خیلی مهم است که منِ شاعر یا نویسنده باور داشته باشم که جنگ ما از روی زیادهخواهی و کشورگشایی نبود و اینکه ما در برابر یک جنگ تحمیلی از خودمان دفاع کردیم. در این حوزه باید «باورمندی» ما بیش از «هنرمندی» ما باشد، یعنی هنگام نوشتن داستان یا گفتن شعر برای دفاع مقدس، فقط به موضوع فکر نکنیم، بلکه «موضع» هم داشته باشیم. در غیر این صورت یقین داشته باشید خروجی کار ارزشمند نخواهد بود.
ادبیات دفاع مقدس و اقتضائات روز
اسماعیلی افزود: افول و کمرونقی شعر دفاع مقدس در سالهای بعد از پذیرش قطعنامه 598 امری بدیهی است. زیرا با خاموش شدن شعلههای جنگ و برگشتن سربازان از جبهههای جنگ به خانه و کارخانه، دفاع مقدس به عنوان یک رخداد اجتماعی کمکم موضوعیت خود را از دست داد و مسائل دیگری که موضوع روز جامعه است ذهن و زبان شاعران را اشغال کرد. البته هرچند دوران دفاع مقدس تمام شده، ولی به اعتبار اینکه تبعات اجتماعی آن تا به امروز ادامه دارد، همچنان شاعرانی جنگ و دفاع مقدس را موضوع بعضی از اشعار خود قرار میدهند. این مسئله نیز امری طبیعی است. یعنی تا زمانی که در جامعه ما یادگاران دوران دفاع مقدس( خانواده شهیدان، جانبازان، آزادگان) حضور دارند، شعر دفاع مقدس نیز به صورت غیرمستقیم و در جلوههایی بهروزتر به حیات خود ادامه میدهد.
دبیر سابق جشنواره شعر فجر افزود: دیگر اینکه جریان شعر دفاع مقدس به حکم ضرورت، در متن و بطن جریان «شعر مقاومت و پایداری» به حیات خود ادامه داده است. با موضوعاتی مثل مقاومت فلسطین و لبنان، یمن، مدافعان حرم و... یعنی به نوعی شعر دفاع مقدس پوستاندازی کرده و متناسب با مقتضیات زمان و زمانۀ ما افق دید خود را گسترش داده است.
وی در پایان گفت: با توجه به دور شدن از دوران دفاع مقدس، برای ادامه حیات شعر دفاع مقدس شاعران نسل امروز برای سرودن شعری تأثیرگذار در این حوزه باید ریاضت مطالعه و تحقیق را به جان بخرند. هم مطالعه کتابخانهای و هم تحقیق میدانی. شاعر و نویسنده دفاع مقدس علاوه بر مطالعه کتابهای پژوهشی، باید از چهاردیواری خانه بیرون بزند، به میان مردم جنگزده برود و از چشم آنها به دنیا نگاه کند. باید با خانوادههای داغدار شهدا، جانبازان و آزادگان حشر و نشر داشته باشد. باید از نزدیک مصائب یک جانباز و معلول دوران جنگ را هنگام تردد در شهر و عبور از خیابان ببیند. باید درد فرزند شهیدی که هر روز زخم زبان همکلاسیهایش را در مدرسه تحمل میکند و در خلوت شبها پنهانی گریه میکند لمس کند. باید با درد جانکاه همسر شهیدی که هر روز در کوچه و خیابان نگاه سنگین مردم را تحمل میکند، آشنا باشد. اینها چیزهای خیلی خیلی مهمی است. بدون آشنایی با این دنیا نمیتوان دست به قلم برد و در مورد بازماندگان زخمی دوران دفاع مقدس دست به خلق اثر زد. اگر هم بر فرض اثری تولید شود، از واقعیات به دور و محصول توهمات و تخیلات شاعر یا نویسنده خواهد بود. امیدوارم در عرصه ادبیات دفاع مقدس به این ظرایف و دقایق توجه داشته باشیم.
آرزوی جهاد
سیدحکیم بینش، شاعر افغانستانی، از شعر مقاومت در افغانستان چنین گفت: مقاومت مردم افغانستان در اشعار شاعران بزرگ این کشور مانند خلیلالله خلیلی بازتاب یافته است. او مشهورترین و بزرگترین شاعر معاصر افغانستان و در اشعاری که بعد از اشغال افغانستان سروده، به قیام و مبارزات مردم افغانستان و بیان دردها، آوارگیها و اثرات و جنگ پرداخته است. او هرچند که دیگر جوان نیست ولی آرزوی جهاد دارد و در اشعارش مقاومت و رنجهای مردم و ویرانیهای کشورش بازتاب مییابد.
وی افزود: جنس ادبیات و شعر مقاومت و پایداری از نوع جهاد، مبارزه، شهادت، ایثار و فداکاری است. اگر پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و آغاز دفاع مقدس، شعر دفاع مقدس شناسنامه پایداری مردم ایران است و شاعران زیادی حماسههایی را که در سنگرها و پشت سنگرها اتفاق افتاده ستایش میکنند، شعر مقاومت افغانستان هم تذکره پایداری مردم افغانستان است و تاریخ مبارزات و فداکاریهای مردم آن مرز و بوم.
این محفل ادبی با حضور شاعرانی همچون علیرضا قزوه، رضا اسماعیلی، عبدالرحیم سعیدی راد، سید مهدی طباطبایی، ایرج قنبری، سید مسعود علوی تبار، محمد شعاعی، محمدعلی یوسفی، علیرضا حکمتی، مسلم اسدالله، نغمه مستشار نظامی، سیده فرشته حسینی، فاطمه نانی زاد، فاطمه ناظری، مریم فروزان کیا و مهسا ایمانی برگزار شد.
برخی از اشعار ارائه شده در این محفل به قرار ذیل است:
علیرضا قزوه
اوّل مهر رسید و من در همان " اوّل آ " بودم
مثل گنجشک دلم میزد، مثل گنجشک رها بودم
پای یک پنجره میزی بود، چه تقلّای عزیزی بود
پنجره راه گریزی بود، خیره در پنجرهها بودم
پشت هر پنجره دنیایی است، چشم واکردم و بستم، آه
من کجایم؟ تو کجا؟ با خویش در همین چون و چرا بودم
گفت : بابا دو هجا دارد... نام من چار هجایی بود
نان یکی... آب یکی ... باران... مثل باران دو هجا بودم
گفت: هر حرف صدا دارد... در سکون حرف زدم با خود
هم صدا بودم و هم ساکت، نه سکوت و نه صدا بودم
گفت: دلتنگ کهای؟ خندید... گریه کردم که پدر... خم شد
آه بابا، بابا، بابا، سخت دلتنگ شما بودم
جنگ شد، پنجرهها افتاد، بچّهها تشنه سفر کردند
هشت نهر آینه جاری شد، تشنه در کربوبلا بودم
گفت: هی هی! تو کجایی؟ تو ... راست میگفت، کجایم من؟
تو نبودی... تو چهل سال است... من... اجازه؟... همه را بودم
تو چهل سال همه غایب... تو چهل سال همه در خویش...
من چهل سال، خدای من! من چهل سال کجا بودم؟
عبدالرحیم سعیدی راد
دیگر آن شبها نمیآیند لحظههای از خدا سرشار
مردهای کربلای پنج، دردهای کربلای چار
بعدازآن مردان پولادین مانده بردوشم سری سنگین
زیر پایم شد زمین خالی، آسمان شد بر سرم آوار
اندک اندک عاشقان رفتند، اندک اندک عشق تنها ماند
کمکم این دل هم ز پا افتاد کمکم این آیینه شد زنگار
شعله شعله آتشی جانسوز میچکد بر سینهام امروز
بسته دنیایم این دنیا، خسته تکرارم این تکرار
یک شلمچه خستهام از خود، چند فکه غرق اندوهم
اینهمه آوار را ای درد! یک سحر از شانهام بردار!
سیدمهدی طباطبایی
کبوترهای صادق برنگشتند
شقایق در شقایق برنگشتند
زمین جای پریدن نیست، دیدیم
پرستوهای عاشق برنگشتند
سیدمسعود علوی تبار
برای شهید امیر حاج امینی
در لحظه مرگ شادمانی دارد
مستی شراب آن جهانی دارد
بر ساغر لبهای ترکخورده او
لبخند، حضور جاودانی دارد
علیرضا حکمتی
سرشار از کبودی و لبریز داغها!
همصحبت قدیمی این کوچهباغها!
بعد از تو شانههای ستبر درخت شد
ماوای بالهای سیاه کلاغها
آری! هنوز بعد تو تکرار میشوند
این سایههای تیره دور از چراغها
ما را به سمت «بازترین پنجره» ببر!
ای عابر قدیمی این کوچهباغها!
سیدهفرشته حسینی
در شعلهها بغض میان دفترت سوخت
باران گرفت، از آن شبی که سنگرت سوخت
روحت میان آسمانها در سفر بود
هرچند در آتش تمام پیکرت سوخت
همچون کبوتر در سرت شوق حرم بود
اما میان مرزها بال و پرت سوخت
وقت اذان بود و نفهمیدی چگونه
هنگام اشهد ای مؤذن حنجرت سوخت
یک نیمهی تو از جدایی شعلهور بود
در آتش دیدار نیم دیگرت سوخت
چشمان تو عمری زیارتنامهخوان بود
با هر فرازی عاقبت چشم ترت سوخت
لرزه به جانت آمد آن وقتی که دیدی
همراه تو همسنگرت، همسنگرت سوخت
در سووشون میخواند یک زن مویه بر لب:
پیراهنی که دوخت آن را مادرت، سوخت...
فاطمه نانیزاد
روی سجادۀ بیبی، دو سه پَر آورده
تا نسیم از پروبال تو خبر آورده
آسمان چشم به چشمان زمین دوخته است
این چه رازی است که از سینه به درآورده!
صدف خاک به افلاک نشان داد شبی
جامه را چاک زده دُرّ و گُهر آورده
رود خاموش نمیماند ازاینپس هرگز
بر لبش آهِ شب و ذکر سحر آورده
بازهم معرکه اکبر به خودش میبیند
مادری داغ دل و خون جگر آورده
از دعای سحرِ اوست که بعد از سی سال
آسمان را به سر دست پدرآورده
چه مبارک سحری بود! که طوفان بلا
از دل حادثه مردان خطر آورده
محمود یوسفی
یک عده روی خاک صحرا جان سپردند
یک عده در اعماق دریا جان سپردند
یک عده مانند کبوترهای عاشق
رفتند و بین آسمانها جان سپردند
یک عده بیسر عدهای با درد پهلو
یک عده دیگر ارباً اربا جان سپردند
یک عده روی دست ارباب دو عالم
یک عده روی پای مولا جان سپردند
یک عده هم بیدست لبتشنه ولی مرد
دور از وطن مانند سقا جان سپردند
در بستر تردید مردن ننگشان بود
رفتند و در آغوش زهرا جان سپردند
انتهای پیام