مواجهه علمای مسلمان با فلسفه داروین
کد خبر: 4172646
تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱۴۰۲ - ۱۴:۲۳
در نشست خوانش متون مشاهیر تخت فولاد بررسی شد

مواجهه علمای مسلمان با فلسفه داروین

یک پژوهشگر فلسفه با اشاره به انواع مواجهات علمای مسلمان با فلسفه داروین گفت: این مواجهات به انواع حداقلی مانند مواجهه نقلی، فرادینی و تقابلی و عالمانه تقسیم می‌شود.

نشست خوانش متون مشاهیر تخت فولاد با نگاهی به کتاب «نقد فلسفه داروین»به گزارش ایکنا از اصفهان، محمدحسین غفوری، پژوهشگر فلسفه در نشست خوانش متون مشاهیر تخت فولاد با نگاهی به کتاب «نقد فلسفه داروین» که روز گذشته، 9 مهرماه به همت مجموعه تاریخی، فرهنگی و مذهبی تخت فولاد در حوزه علمیه صدر بازار اصفهان برگزار شد، به بررسی دیدگاه‌های علامه شیخ محمدرضا نجفی، مؤلف کتاب «نقد فلسفه داروین» پرداخت و اظهار کرد: دغدغه اصلی و مشترک علمای ما در تمام جریان­‌ها، گروه­‌ها و نحله­‌ها موضوع توحید است. نشان دادن یکپارچگی عالم هستی و منشأ واحد مدنظر آنها بود و به‌مثابه قانونی بسیار حساس و نوعی ناموس به حساب می‌­آمد.

وی درباره چگونگی اهمیت پیدا کردن فلسفه داروین گفت: طبق متون خود داروین و تحقیقات انجام‌شده، او موحد بوده است. بعضاً برداشت‌­هایی از فلسفه داروین می‌شود که کیان اصلی معارف اسلامی یعنی توحید را هدف می‌گیرد و موجب خدشه‌دار شدن اعتقاد به یکپارچگی عالم هستی می­‌شود؛ در نهایت نیز ما را به نوعی دوپارگی می­‌رساند.

این پژوهشگر فلسفه بیان کرد: داروین به بررسی انواع و اقسام موجودات پرداخت و متوجه شد همه آن­ها طی یک سلسله قهقرایی به عقب برمی‌گردند و یک‌سری اشتراکات با یکدیگر پیدا می­‌کنند. این تنوع انواع به‌گونه‌­ای که اکنون می‌‌بینیم، نبوده است و به اصلی مشترک برمی‌­گردد. داروین معتقد است شش نوع اولیه وجود داشته و بقیه موجودات از آن­ها تنویع شده‌اند.

منشأ خدایی انسان

وی ادامه داد: انسان در معارف اسلامی، اشرف مخلوقات خوانده می‌شود و وجه تمایز بسیار جدی او با سایر موجودات در داشتن عقل است که این عقل را الهی می­‌دانیم و وجه تقدس دارد. هنگامی که داروین به بررسی این مقوله می‌پرداخت که آیا انسان اصل مشترکی با این انواع دارد، علما به این قضیه حساس شدند که آیا داروین در نظر دارد بگوید انسان طی یک سلسله امور و قواعد طبیعی خلق شده است؟ در این صورت موجب واکنش ما می‌­شود. انسان یک منشأ الهی دارد و ما باید بتوانیم خط و ربط خدایی بودن را در او نشان دهیم.

غفوری اضافه کرد: در ملحق کردن انسان به میمون، این‌گونه گفته می‌شود که آن‌قدر شباهت انسان به میمون زیاد است که تفاوت این دو با هم، کمتر از تفاوت اقسام میمون­‌ها نسبت به یکدیگر است. بر این اساس، انسان نیز در جرگه حیوانات وارد می­‌شود. این رهگذر از آن نظر حساس است که انسان را به طبیعت ملحق می‌کند و پای برداشت­‌های فلسفی به میان می‌­آید. به‌دلیل آنکه طبیعت قوانین مشخصی دارد، غیر از امور الهی است. خود این برداشت فلسفی که طبیعت را در مقابل خداوند تصور می­‌کند، یعنی هرآنچه مادی و طبیعی محسوب می‌شود، غیرالهی است. این پس‌زمینه موجب می­‌شود هنگامی که انسان را به طبیعت ملحق کردیم، او را غیرالهی بدانیم، در حالی­ که معارف اسلامی انسان را خلیفة‌الله و دارای تقدس و عقل می‌داند.

انواع مواجهه با فلسفه داروین

وی با برشمردن انواع رویارویی‌ها با فلسفه داروین گفت: مواجهات مختلفی با فلسفه داروین از جانب علما انجام شده است؛ برای مثال در بعضی از مواجهات حداقلی مانند مواجهه نقلی طبق آیات و روایات، فلسفه داروین نفی می­‌شود. این نوع مواجهه دارای کارکرد درون‌دینی است. نوع دیگری از مواجهه وجود دارد که فرادینی است و فلسفه داروین را به‌صورت عقلانی نفی می‌­کند که آن هم نوعی مواجهه تقابلی محسوب می‌شود. مواجهه عمیق‌تری نیز وجود دارد که عالمانه‌تر و به دنبال مطرح کردن این پیش‌فرض است که هرآنچه طبیعی بوده، از طریق علوم کشف می‌شود و از ید قدرت الهی خارج است، از کجا می‌­آید؟ هرچیزی که قدرت درک آن را نداریم، می­‌گوییم کار خداست و هرآنچه خودمان قابلیت درکش را داریم، کار خدا نمی­‌دانیم. طبق این پیش‌فرض گفته می‌­شود هر قدمی که علوم طبیعی به سمت کشف قوانین عالم برمی‌دارد، خداوند نیز باید یک قدم از تدبیرگری و خالقیت عقب‌نشینی کند؛ درواقع جایگاه خداوند در زندگی بشر در همان جایی خلاصه می‌شود که ما چیزی از آن نمی‌دانیم.

این پژوهشگر فلسفه با بررسی نگاه مؤلف کتاب «نقد فلسفه داروین» در خصوص چنین پیش‌فرضی بیان کرد: چه کسی گفته خداوند در جهل ما محبوس است و هرچه علم ما بیشتر شود، خداوند محدودتر می‌شود؟ این دقیقاً همان پیش‌فرضی است که شارحان داروین علیه دین استفاده و بی‌پروا و گستاخانه ترویج الحاد کرده‌اند.

وی با خوانش بخشی از کتاب تصریح کرد: ما در جدل، طبق مسلمات طرف مقابل پیش می‌رویم و دستگاهش را برهم می‌زنیم. در باب فسلفه داروین هم چنین اتفاقی می‌افتد؛ یعنی بدون آنکه تحقیقات او را نفی کنیم، به‌مثابه دانشمندی موحد به او نگاه می‌کنیم و این‌گونه می‌گوییم که فلسفه داروین مؤید کلام و اعتقاد ماست؛ اما هنگامی که درصدد نفی آن برآمدیم، این مواجهه تنزل پیدا می‌کند و تقابلی می‌شود. در قسمت اول کتاب «نقد فلسفه داروین»، مؤلف برای اصول و مباحثی که داروین استدلال کرده، مثال نقض آورده است. در بخش دوم کتاب، به سراغ مواضع اثباتی می‌رود و مباحث کلامی، اثبات واجب‌الوجود، اتقان صنع و هدف و غایت داشتن خلقت بیان می­‌شود.

استفاده از تنزیه در حل دوگانگی

غفوری تصریح کرد: بحث ما آنجاست که شارحان داروین می‌خواهند اصل انسان را با حیوانات یکی کنند. مؤلف کتاب راجع به این مسئله دارای تشتت است و گاهی به نقض و جدال با داروین و گاهی به مباحث اثباتی و تأیید او می‌پردازد؛ یعنی با نوعی سردرگمی مواجهیم که اتفاقاً امر جدید و عجیبی نیست. مؤلف قدم‌های بزرگی برمی‌دارد تا مسئله را بدون جدل حل کند و دغدغه اصلی او، منافات نداشتن پذیرفتن خدا و الهیات با فلسفه داروین است. مؤلف عموماً از راه تنزیه به این ماجرا قدم می‌گذارد. از آنجایی که تفاوت اصلی انسان با دیگر موجودات از نظر عقلی است، با علوم طبیعی نمی‌توان درباره عقل او صحبت کرد؛ از طرفی در خصوص ماوراء‌الطبیعه و طبیعت مباحثی مطرح و گفته می­‌شود این دو سطح با یکدیگر تباین دارند. در اینجا پای عالمی دیگر به نام مابعدالطبیعه به میان می‌­آید؛ یعنی مفاهیمی که در هستی عمومیت دارند، نه مجرد به معنای غیرمادی و نه مادی و طبیعی هستند. این‌ها لا به­ شرط هستند و چنان عمومیتی دارند که هم مباحث مابعدالطبیعه و هم مباحث طبیعت را شامل می‌­شوند. اینجاست که می‌توان گفت هر قانون طبیعی که کشف می‌­شود و هر قدمی که علم رو به پیشرفت می­‌گذارد، اتفاقاً خداوند را نشان می‌­دهد.

وی در پایان مطالب خود گفت: ما می­‌گوییم در نظام طبیعت، اسبابی وجود دارد و داروین این اسباب را برای ما هویدا کرده است؛ برای مثال وراثت، ژنتیک، تنازع بقا و... اسبابی هستند که موجب شده‌اند انواع مختلف تطور پیدا کنند؛ این اسباب نه تنها هیچ منافاتی با خالقیت خداوند ندارند، بلکه دقیقاً معنای فاعلیت واقعی را می‌­رسانند. بعضی از شارحان داروین که موحد نیز بوده­‌اند، می‌­گویند ما هرچقدر بیشتر فلسفه او را خواندیم، خضوع بیشتری نسبت به خداوند پیدا کردیم.

این پژوهشگر فلسفه اظهار کرد: مؤلف کتاب «نقد فلسفه داروین» تلاش زیادی می­‌کند تا بگوید انسان موجودی است که جد او نمی‌­تواند میمون باشد؛ زیرا میمون پست است و یک‌سری ویژگی‌­های مادی دارد، در حالی­ که انسان تقدس دارد و الهی است. در جای دیگری از کتاب می­‌گوید انسان از گل آفریده شد. این چه نگاهی است که قبول می­‌کند آن گل می‌تواند منشأ انسان باشد؛ اما آن میمون نمی‌­تواند؟ در اینجا ما برگشتی کاملاً نقلی داریم؛ زیرا این مسئله را به متون‌مان ارجاع می‌دهیم و می­‌گوییم انسان از گل آفریده شده است. این نشان می‌­دهد این خیز بلند عقلی که در نشان دادن تطابق عالم طبیعت و مباحث الهیاتی برداشته شد، باعث شد ما در مواجهاتمان ارتجاع داشته باشیم و به عقب برگردیم.

زهرا مظفری‌فرد

انتهای پیام
captcha