به گزارش ایکنا، سیوپنجمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر، پنجشنبه 20 مهر با اعلام برگزیدگان به کار خود پایان داد؛ پایانی که از آن نمیتوان انتظار چندانی بابت جریانسازی در سینمای کودک داشت! جشنواره این دوره صرفاً برای برگزار شدن، برپا شد تا برای مدیران سینمایی کارنامه شود وگرنه تولیداتی که در آن روی پرده رفت یا پیشتر در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمده بود یا اینکه آثاری تلویزیونی بودند که نمیشود در بخش آثار سینمایی به آنها پرداخت. در این میان باید معدود آثاری نظیر «سیارک»، «ملکه آلیشن» و «ایلیا، جستجوی قهرمان» را استثنا دانست که هم برای اولین بار در جشنوارهای ایرانی روی پرده رفتهاند هم اینکه به لحاظ کیفی از استانداردهای لازم بهرهمند هستند.
کمکاری پیشآمده در وجه کیفی آثار جشنواره کودک در حالی است که این رویداد سینمایی سال گذشته برگزار نشد برای همین انتظار میرفت امسال با تولیدات باکیفیتی روبهرو بودیم اما فیلمهایی که در این رویداد روی پرده رفت نشان داد سینمای کودک به شرایط بحرانی رسیده و نمیتوان به آن چندان امیدی داشت! بههرحال در این گزارش میخواهیم از دو منظر به جشنواره نگاه کنیم. ابتدا درباره برخی کارهای شاخص این جشنواره بحث میکنیم سپس به شکل اجرایی میپردازیم.
«ملکه آلیشون» بهترین فیلم جشنواره سیوپنجم از همان معدود آثاری است که میتوان از آن به عنوان کاری خوب در حوزه کودک نام برد. این فیلم سینمایی در دنیایی فانتزی میگذرد؛ خصیصهای که برای سینمای کودک امروز غنیمتی محسوب میشود زیرا تولیدات فانتزی خارجی در ژانر کودک، مخاطبان این حوزه را دلبسته خود کردهاند پس نیاز است در این رابطه بهترین کارهای ممکن تولید شود. نکته درخور توجه این فیلم استفاده مناسب از جلوههای بصری همچنین پرداختن به هویت بومی و ایرانی بدون اینکه در ظاهر به آن توجهی شود، است زیرا در ظاهر فیلم دارای مکان نیست اما اسم قهرمان قصه «آدور» که یک نام ایرانی است، مکان قصه را نشان میدهد.
نکته دیگر درباره بهترین فیلم جشنواره به تقابل خیر شر در فیلم برمیگردد. فانتزی بودن «ملکه آلیشون» سبب شده تا بحث شعارزدگی در فیلم کمرنگ شود زیرا وقتی وارد فانتزی میشد برخی اغراقها طبیعی است. همچنین نگاهی که به خانواده در فیلم میشود بار احساسی خوبی در تماشاگر ایجاد میکند. نکته ویژه دیگری که در این کار وجود دارد ارتباطی است که بین طبیعت و انسان در فیلم وجود دارد.
ابراهیم نورآور؛ کارگردان «ملکه آلیشون» درباره کار خود گفت: اسمها در فیلم به ظاهر خارجی هستند اما کاملاً ریشه ایرانی دارند. برای مثال نام نقش اصلی «آدور» است که معنای برکننده آتش میدهد. در «ملکه آلیشون» تلاش کردم، موضوع را به طبیعت ربط دهیم تا کودکان و نوجوانان به این نتیجه رسند که باید از طبیعت مراقبت کنند و دوست دار آن باشند. موضوع و نتیجهگیری خیلی برای من اهمیت دارد که امیدوارم تأثیرگذار باشد.
«ایلیا، جستجوی قهرمان» فیلمی سینمایی به کارگردانی سید علی موسوینژاد است. در این کار نیز با زبانی فانتزی تلاش شده، رویدادی در صدر اسلام موردتوجه قرار گیرد. در فیلم به صورت غیرمستقیم به نبرد خیبر در صدر اسلام توجه میشود. نکته جالب پیرامون فیلم به روایت قصه در زمان حال و نقش بازیهای کامپیوتری در تربیت کودکان و نوجوانان اشاره دارد. همچنین فیلمی نوعی هشدار نیز برای خانوادهها محسوب میشود. فیلم به صورت مستتر رویکرد ضد صهیونیستی نیز دارد.
موسوی کارگردان این فیلم درباره کار خود گفت: یکی از دغدغههای ما در فیلم بازیهای رایانهای است، طبق آمار بنیاد ملی بازیهای رایانهای ۴۰ میلیون گیمر داریم که ۵ میلیون از آنها حرفهای بازی میکنند و رده سنی کودک و نوجوان هستند. یکی از دغدغههای من در فیلم جنگ خیبر است و به شکلی موضوع را در فیلم جلو بردیم که کسی احساس نمیکند تاریخی است اما همه وقایع تاریخی رخ میدهد. در حقیقت باید بگویم فیلم «ایلیا، جستوجوی قهرمان» ضد اسرائیلی است. بههرحال، فیلمهای خوبی برای یا درباره کودک نداریم و در این مورد ضعیف هستیم. فیلمی که ما کار کردیم اقتصادی است زیرا بودجه کمی صرف آن کردیم. انیمیشن «فهرست مقدس» با دلار هزارتومانی دومیلیارد تومان خرج برداشت و ۳۰۰ میلیون فروش داشت که این یعنی فیلم اقتصادی نبوده است.
«سیارک» ساخته مهدی حسینیوند یکی دیگر از اتفاقات مثبت جشنواره بود که در کمال تعجب جایی در میان برگزیدگان نداشت. فیلم به واقع برای کودک است نه درباره کودک. در فیلم به شکلی شریف به تلاش یک کودک برای حفظ خانواده پرداخته میشود. در «سیارک» ما زیستبومی جدید از ایران پهناور را شاهد هستم. پیام اصلی این کار خانواده است؛ خانوادهای که با عزتمندی زندگی میکند. همچنین زیباییهای بصری که از فیلم شاهدیم به نوعی جذب توریست را در کار مد نظر قرار میدهد.
«در آغوش درخت» دیگر فیلم موفق جشنواره سیوپنج است که پیشتر در فیلم فجر به نمایش درآمده و اثری درباره کودکان است. بههرحال باوجوداینکه این فیلم بیشتر مخاطبشان بزرگسالان هستند اما قصه به دغدغه کودکان میپردازد. فیلم به نوعی ستایش خانواده محسوب میشود بدون اینکه بخواهد شعار دهد. درضمن ما دغدغههای کودک را نسبت به خانواده به خوبی شاهدیم همچنین بازیهای بسیاری زیبا در فیلم لحظات خوبی را در فیلم رقم زده است.
در گفتوگویی که با علیرضا محمدی روزبهانی یکی از کارگردانان جشنواره فیلم کودک انجام دادیم وی پیرامون جایگاه خانواده در سینمای کودک گفت: سینمای ایران هویت، خودش را از فیلم کودک وام گرفته است. گواه این ادعا فیلمسازان بزرگی هستند که از سینمای کودک به قله کاری خود رسیدهاند. برای نمونه به عباس کیارستمی، امیر نادری یا مجید مجیدی اشاره میکنم.
وی افزود: اصلیترین رکن در سینما بهویژه فیلم کودک، هویت ایرانی اسلامی است. این ویژگی به انحای مختلف خود را نشان میدهد اما پرواضح است خانواده یکی از اساسیترین قسمتها در شکلگیری فرهنگ هر جامعهای است در جامعه ایرانی خانواده بر پایه باورهای سنتی و بومی شکلگرفته که بخش عمدههای از آن نیز وامدار آموزههای دینی است.
این فیلمساز گفت: هویت ایرانی بسیار رنگارنگ و گوناگون است برای همین در سینما بهویژه فیلم کودک نباید آن را محدود به منطقه یا جغرافیایی خاص کرد. این رنگانگی نکته بسیار مهمی است که در سینمای کودک باید مدنظر قرار گیرد. من کار خود را در سینما از فیلم کوتاه و تولید آثار اجتماعی آغاز کردم اما در موضوعات اجتماعی تنها میتوان نقدها را مطرح کرد اما در فیلم کودک هویت به اندازهای متنوع و جذاب است که از آن میتوان بهرههای فراوان برد. من این موضوع را بهعینه در جشنوارههای متعددی که فیلم «سینگو» در آن حضور داشت مشاهده کردم.
وی در خاتمه سخنانش با بیان اینکه سینما در پرداختن به خانواده باید نگاهی عزتمند داشته باشد، بیان کرد: وقتی قرار است خانواده را در آثار سینمایی تصویر کنیم تنها نباید نگاه احترامآمیزمان به پدر یا مادر خلاصه شود بلکه بچهها نیز باید عزتمندی لازم را داشته باشند. من این اتفاق را در فیلم «سیارک» بهخوبی مشاهده کردم اثری که در آن یک کودک ۱۲ الی ۱۳ ساله با تمام وجود کار میکند تا دیگر اعضای خانواده در آسایش باشند.
جدا از کارهای موفق که از آن نام بردیم دیگر تولیدات، چندان چنگی به دل نمیزد. برای نمونه «سفر به تاریکی» انیمیشنی سفارشی بود که به جای جذب مخاطب به سمت مفاهیم سفارش فیلم، کودک را از مضمون مورد نظر دور میکند. فیلمهایی نظیر «خیابان ملک» نیز با وجود کیفیتی نسبتاً متوسط ساختاری کاملاً تلویزیونی دارند که مشخصاً برای پرکردن جدول پخش در بخش سینمایی جشنواره جا داده شدهاند. در انتهای بخش اول این گزارش باید گفت جشنواره سیوپنج مین تلاش کرد خانواده را به عنوان عنصری ویژه مدنظر قرار دهد اما به دلیل ضعف در پرداخت در رسیدن به خواسته فوق موفق نبود.
در بخش دوم به شکل اجرای جشنواره میپردازیم. در آغاز نیز با افتتاحیه، نقد خود را آغاز میکنم. در آیین آغازین یک نکته مثبت وجود داشت آنهم استفاده از فرهنگ ایرانی برای کودکان بود اما در همین عرصه نوعی دوگانگی نیز وجود دارد زیرا استفاده از شخصیتهای غربی نظیر «باب اسفنجی» جای تعجب داشت ولی بههرحال حضور کودکان در آیین افتتاحیه و ریتم شادی که برای آن در نظر گرفتهشده بود لحظات خوبی را برای مردم به وجود آورده بود. اما در بحث اجرا باز هم مشکلات همیشگی جشنوارههای سینمایی را در این رویداد نیز شاهد بودیم. حضور افراد غیر مرتبط تأخیر بیاندازه، بیانضباطی در نحوه اجرا بار دیگر نشان داد تا چه حد در برگزاری چنین برنامههایی عاجز هستیم. مشکلاتی که برشمردیم در آیین اختتامیه هم به نوعی دیده شد.
مشکل دیگر در حوزه اجرا به عدم نمایشهای خوب برمیگردد. سینماهایی که در آن بچهها حضور داشتند عملاً محلی برای فیلم دیدن نبود. درباره سینمای رسانه هم چیزی جز تأسف نمیتوان گفت زیرا سقف سالن بهاندازهای پایین بود که اکثر مواقع بخشی از فیلم روی سقف سینما به نمایش در میآمد! نکته بعد به مهمانان مربوط میشود در سالهای نهچندان دور حضور چهرههای برتر سینما یکی از افتخارات فستیوال کودک محسوب میشد اما در این دوره حضور چهرههای آشنا به تعداد انگشتان دو دست هم نبود!
در انتهای این گزارش باید تأکید کرد فستیوال کودک در دوره سی و پنجم اتفاقی صرفاً خنثی بود که باید برگزار میشد تا یک صفحه دیگر از فستیوال به هر قیمتی که است ورق زده شود ولی نمیتوان انتظار داشت این رویداد کمی به وضعیت وخیم سینمای کودک در شرایط فعلی کمک کند.
انتهای پیام