عارفی مصلح که آیینه‌اش قرآن است + فیلم و صوت
کد خبر: 4178872
تاریخ انتشار : ۰۹ آبان ۱۴۰۲ - ۰۸:۴۹
همکلاسی‌های دیروز و استادان امروز در گفت‌وگو با ایکنا از زنده‌نام امین‌پور می‌گویند/ 2

عارفی مصلح که آیینه‌اش قرآن است + فیلم و صوت

همکلاسی‌های دیروز و استادان امروز دانشکده ادبیات دانشگاه تهران همزمان با شانزده سالگی غروب قیصر امین‌پور علاوه بر آن که مهمترین محور شعر او را فلسفه «وحدت وجودی» خواندند تصریح کردند: «قیصر امین‌پور»، عاشقی عارف و مصلح بود که آیینه‌اش قرآن است.

وقتی که موشک‌های دشمن بر سر شهر به پرواز درآمدند و کوچه پس‌کوچه‌های دزفول عزادار مردمانش بود، ۲۰ سالگی را در چشمان جنگ می‌نگریست.

قیصر امین‌پور در سال ۱۳۳۸ در دومین روز بهشتی از اردیبهشت ماه پا به دنیا گذاشت. او که تا کمی بعد «قیصر شعر فارسی» لقب گرفت، از «جنگ سرود و عشق و صلح». نامش زبان به زبان می‌چرخید و شعرش دست به دست می‌رفت.

نام کوچکش آنجا آغاز می‌شد که عشق پایان می‌گرفت. قیصر پیوندی میان ردپای شعر کهن و امروز است. در زبان ساده و در مفهوم عمیق. آنجا که غزل می‌گفت شور و ذوق مردی عاشق داشت و آنجا که از نامرادی‌ها و دردها به رنجی که می‌برد قلم می‌فرسود، دردهایش را آواز می‌داد. همان دردهایی را که «چامه و چکامه» نبودند. همان دردهایی نگفتنی. همان دردهای مردم را!

قیصر برای ما، کتاب‌هایی به یادگار گذاشت که خط به خط و مصرع به مصرعش «گل‌های آفتابگردان» شعر معاصرند. زمانی که «تنفس صبحدم» و «منظومه روز دهم» به دست مردم رسید و روزهایی که «گل‌ها همه آفتابگردانند» و «آینه‌های ناگهان» و همان روزهای آخری که هم نفس با ما بود «دستور زبان عشق»، خود می‌دانست دست دل از دامن عشق دور بود و باد.

شاید بهترین واژه برای ترسیم سیمای قیصر امین‌پور به عنوان شاعر دفاع مقدس را در کلام مرتضی کاخی از شاعران، منتقدان ادبی و از دوستان قیصر امین‌پور می‌توان وام گرفت؛ جایی که او قیصر را «ملک الشعرای جنگ» نامیده است.

اما در کنار آن که قیصر را می‌توانیم بی هیچ تردیدی ملک‌الشعرای جنگ بنامیم؛ نمی‌توانیم از این نکته به سادگی عبور کنیم که در حماسی‌ترین و رزمی‌ترین اشعار دفاع مقدس امین‌پور، رنگ‌های درخشان از صلح را نیز می‌توان رصد کرد و به گونه‌ای می‌توان او را شاعر صلح نیز نامید.

در حقیقت شعر امین‌پور از دو زاویه «آرمان‌گرایی» و «تعهدگرایی» بی‌تردید قابلیت جریان‌سازی ادبیات دفاع مقدس را شدنی کرد. برای کسانی که همسو، همدوش و همگام با او در آن سال‌ها حماسه هشت ساله را شاعری می‌کردند تا شاعرانی که پس از جنگ تحمیلی مسیر شاعرانگی را برای بیان احوالات سفر درونی‌شان انتخاب کردند؛ تعهدگرایی قیصر در بازتاب عینی و حقیقی جبهه‌های جنگ و آرمان‌گرایی‌اش برای تحقق مفهوم صلح در سایه پیروزی نور بر ظلمت را هجی می‌کردند.

قیصر درد بیماری را در شعرهایش ریخت اما بیماری امانش را برید و 8 آبان سال ۱۳۸۶ بود که با برگ‌ها به دیدار معشوق رفت.

بیشتر بخوانید:

شعر قیصر همپای مردم درد می‌کشد/ «سعدی زمانه» برازنده امین‌پور است

آنچه در ادامه از خاطر شما می‌گذرد دومین بخش از میزگرد تعاملی خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) با سعید ایران‌زاد؛ مدرس دانشگاه و کارشناس ارشد حوزه ادبیات و محمدرضا ذوالفقاری؛ مدرس دانشگاه و پژوهشگر ارشد حوزه ادبیات از همکلاسی‌های دیروز و استادان امروز دانشکده ادبیات دانشگاه تهران همزمان با شانزدهمین سالروز غروب قیصر همیشه آفتابی ادبیات ایران زنده‌نام قیصر امین‌پور است.

در این بخش با این دو از تبارشناسی جهان شاعرانگی او، گذار بر نقاط پر بسامد نگرش بر شعر او با تمرکز بر غفلت‌هایی که در حوزه پژوهش و نگرش در تمامی ابعاد شعر جاویدنام امین‌پور صورت گرفته؛ تجلی مثلث «عرفان، بینش، قرآن» در بطن و متن نظم و نثر و نحوه بهره‌برداری از آفرینش‌های ادبی او برای جریان‌سازی در آنِ اکنون جامعه به گفت‌وگو نشستیم که بخش پایانی آن در ادامه از خاطر شما می‌گذرد.

کد

ایکنا- جناب دکتر ذوالفقاری، به شکل مستقیم شما را با کلیدواژه «گستره اندیشه زنده‌نام امین‌پور» در نظم و نثر او با محویت تبلور و تکثر آن نگرش دردمند که پیش از این بر آن تاکید شد چه در همراهی با بازنشر و انعکاس گفتمان انقلاب‌ اسلامی در بطن و متن جامعه و چه در ایام دفاع مقدس مورد خطاب قرار می‌دهم. در کاوش بُن اندیشیده‌ورز زنده‌نام امین‌پور در این گستره عظیم به چه نکته یا نکاتی در حوزه جریان‌سازی شعر و نثر معاصر می‌توان اشاره کرد؟

برای پاسخ به این مسئله باید اذعان داشت که چنین گستره دیدی در گفت‌وگویی رسانه‌ای با تمایم ابعاد قابل بحث نیست و گفتار آن بسیار وسیع است؛ چه رسد که بخواهیم که یک از مفاهیم اندیشه‌ورز زنده‌نام امین‌پور را در تجلی نظم و نثر به تشریح بنشینیم! چرا که درساده‌ترین شکل ممکن،  هرکدام از آثار زنده‌نام امین‌پور؛ جلوه‌ای نو از فکر را در حوزه جریان‌سازی ادبیات معاصر نمایندگی می‌کنند.

به عنوان مثال، نوشته‌ای از او به این نکته اشاره می‌کند که «انسان‌ها مانند کتاب‌ها هستند» و همین گزاره ساده بسیار جالب و خاص در وادی معنی و مضمون نمود پید می‌کند. او در بخشی از نثر جاودان خود چنین بُن اندیشه‌ورز خود را قلمی می‌کند که:

بعضی از آدم‌ها جلد زرکوب دارند. بعضی جلد ضخیم و بعضی جلد نازک؛ بعضی از آدم‌ها با کاغذ کاهی چاپ می‌شوند و بعضی با کاغذ خارجی.

بعضی از آدم‌ها ترجمه شده‌اند.

بعضی از آدم‌ها تجدید چاپ می‌شوند و بعضی از آدم‌ها فتوکپی آدم‌های دیگرند.

بعضی از آدم‌ها با حروف سیاه چاپ می‌شوند و بعضی از آدم‌ها صفحات رنگی دارند.

بعضی از آدم‌ها تیتر دارند، فهرست دارند.

ببینید چه نثر زیبا و روان و تا چه حد این نثر شاعرانه است. یا آن‌جا که اشاره می‌کند:

و روی پیشانی بعضی از آدم‌ها نوشته‌اند: حق هرگونه استفاده ممنوع و محفوظ است.

بعضی از آدم‌ها قیمت روی جلد دارند، بعضی از آدم‌ها با چند درصد تخفیف به فروش می‌رسند و بعضی از آدم‌ها بعد از فروش پس گرفته نمی‌شوند.

بعضی از آدم‌ها را باید جلد گرفت، بعضی از آدم‌ها را می‌شود توی جیب گذاشت...

ببینید؛ این زیبایی و آن مفاهیم متبلور از آن، چنان محرز است که در روایت ادبیات قیصر امین‌پور این‌بار در ساحت نثر خود به کلیدواژه‌ای بدل می‌شود که در استمرار زبان و گفتمان امروزه انسان‌ها به تکثر و تکرار نشسته است.

در شعر نیز ما چنین ابداعات و خط‌شکنی‌هایی را در روایت زنده‌نام قیصر امین‌پور شاهد هستیم. اشعار قیصر هم دارای جاذبه برای سنین کودک و نوجوان است و هم برای بزرگسال آنچنان که پیش‌ از این عنوان شد. در نگاهی کلان باید اذعان داشت در این دسته از اشعار مفاهیمی نهفته است که بسیار شگفت‌انگیز است.

ذهن باید تا چه حد بیدار و هوشیار و در عین حال تا چه حد خلاق و آینده‌نگر باشد که در مثال نوشتار و نثر دست به مقایسه آدم‌ها و کتاب‌ها بزند و بنویسد و قلمی کند که:

بعضی کتاب‌ها برای ما قصه می‌گویند تا بخوابیم و برخی قصه می‌گویند تا بیدار شویم.

بعضی از کتاب‌ها تنبل هستند...

بعضی از کتاب‌ها تقلب می‌کنند، بعضی از کتاب‌ها دزدی می‌کنند.

بعضی از کتاب‌ها به پدر و مادر خود احترام می‌گذارند و بعضی حتی نامی هم از پدر و مادر خود نمی برند!

ببینید این حالت مقایسه و بیانی که میان «کتاب» و «انسان»، زنده‌نام قیصر امین‌پور ایجاد کرده بسیار بدیع و نو و در عین حال بازتاب‌دهنده اندیشه‌ای است که تنها از فردی چون امین‌پور برمی‌آید!

کد

ایکنا- این مثال‌ها و روایت‌ها ارجاع به همان اشارتی است که پیش از این از زبان دکتر ذوالفقای شنیدم که صفت «سعدی زمانه» را زیبنده‌ترین صفت برای زنده‌نام قیصر امین‌پور دانستند. زبان و ادبیات «سعدی»، ادبیات تعلیمی و تربیتی -پداگوژیک- است نه ادبیاتی مستقیم؛ حضرت سعدی از صنایع ادبی چون ایجاز، استعاره، ایهام و از این دست موارد بهره می‌برد تا ذات زیبایی‌شناسانه زبان، کلام و سخنی را که در هم‌نشینی موزون، مقفا و یا نثر سجعی که در آن متبحر است به مخاطبش در قالب «بوستان» و «گلستان» ارائه دهد. اجازه بدهید وامی بگیرم از جناب فریدون عموزاده خلیلی که از قضا، چون دو مهمان این میزگرد از دوستان و البته بسیار نزدیکتر به زنده‌نام امین‌پور بود. چرا که نه تنها در سال‌های تحصیل هم اتاقی او بود که حتی در سال‌های همکاری در سروش کودک و نوجوان، هم‌جوار و در میز بغلی زنده‌نام امین‌پور، به نوعی همسایه‌اش محسوب می‌شد. این پرسشی است که او سال‌ها پیش طرح کرده و بنا بر خوانش بخشی از نثر زنده‌نام امین‌پور اگر فقط نگاه کتاب‌گون به انسان داشته باشیم و او را در یک قفسه کتابخانه مورد رصد قرار دهیم؛ باز هم به عنوان انسانی کتابخوان احساس می‌کنیم در این قفسه کتابخانه جای کتابی خالی است! با این رویکرد؛ در ادبیات معاصر ما اگر قیصر امین‌پور نبود و وجود نداشت؛ ادبیات معاصر ما چه چیزی کم داشت؟

با توجه به شعری که ما از زنده‌نام قیصر امین‌پور سراغ داریم اگر بخواهیم وارد فضای «آنتالوژی» با به تعبیری «تبارشناسی» و کالبدشکافی شعر او شویم، در نگاهی کلان از سه محدوده می‌توانیم به آن ورود کنیم.

محدوده نخست؛ کاربرد واژگان است. آنچنان که پیش از این اشاره شد، گاهی امین‌پور دست به خلق واژگان جدیدی می‌زند. مثل کلمه «قصاب‌کان»؛ یا گاه دست به آشنازدایی‌هایی بسیار غریب می‌زند.

به عبارت دیگر؛ واژگانی که او انتخاب می‌کند از یکسو واژگانی ساده و مانند سعدی سهل و ممتنع است که هم کودک و هم بزرگ از آن بهره می‌برد و از سویی دیگر در محدوده‌ واژگان قیصر علاوه‌بر کاربرد واژگان عامیانه یا واژگان ساده، او عامدانه به جهان «واژه‌سازی» نیز ورود می‌کند. این واژه‌سازی به تحقیق مانند زنده‌نام مهدی اخوان‌ثالث به مانند جایی‌که به‌ جای کلمه «کولاک» از «بادبرف» که بسیار واژه بامسماتری نیز به شمار می‌رود.

اگر که به او و شعر قیصر امین‌پور نگاه کنیم قالب‌هایی که او استفاده می‌کند چه در قالب‌های شعر کلاسیک و چه در قالب‌های شعر نو، مصداق بازر همان عرضی است که پیشتر نیز در این گفت‌وگو به آن اشاره کرده‌ام. قیصر امین‌پور؛ مصداق بارز پیرو شعر نیمایی و پرچم‌دار اوست.

ببینید ساده و صریح می‌گویم؛ ما در مواردی شاهد حضور شعرایی بودیم که حرفی برای گفتن در شعر نداشته‌اند و خود و شعرشان را در این محدوده بیهود تاخته و تازانده‌اند! آن‌چنان که فردی در کویر بیهوده تاخته و به‌ جایی نرسیده است. اما قیصر پیرو کامل و ابداع‌گر جدیدی در شعر نیمایی است. او مثل نیما «نمادساز» و «نمادگرا» نیست که شعرش دچار مغلق‌گویی شود. شعرش در عین اینکه «واژه‌ساز» است، قابل‌ درک است! و این به نوبه خود اعجازی به ویژه در زبان شعر معاصر است.

آرایه‌هایی که در شعر قیصر شاهد هستیم با تناقض‌ها بازی بسیار زیبایی دارد. یا در قرن بیستم به عنوان «عصر احتمال» که همگام به آن اذعان دارند به این مسئله اشاره می‌کند که احتمال امر یقینی نیست! او در شعری به نام «احتمال» به این مسئله اشاره می‌کند. قیصر در تناقض‌گویی و بازتاب تناقض‌ها به روایت شاعرانه دستی گرم و بالایی بر تمامی شعرای معاصر کشورمان دارد.

نگاه دوم آنکه او از «استعاره‌سازی» پرهیز می‌کند؛ چرا که می‌خواهد کلامش سهل، ساده و درعین‌حال دلنشین باشد. به همین سبب زیر چتر وسیع «تشبیهات» قرار می‌گیرد. تشبیهات او قابل ‌قبول است و در این محدوده نیز بسیار ماهرانه عمل می‌کند.

نکته سوم آنکه «شعر» در ساحت زبان و لحن و نیز «اندیشه» و «نگرش» زنده‌نام امین‌پور در دامنه تعریفی قلمرو فکری او در تمامی ابعاد روز و جامعه مدرنیته ما جای خود را باز کرده ‌است. به بیان ساده‌تر، می‌توانیم بگوییم شعر متفکرانه امین‌پور دارای دید متعالی «عرفانی» از نوع عرفان معاصر است. مثلاً در شعر «غروب» از امین‌پور، شاهدیم که می‌سراید:

تمامی جنگل

بر جنازه خورشید

نماز می‌خواند

ولی ز خیل درختان -به رغم باور باد- در این نماز جماعت

یکی به سجده نخواهد نهاد

سر بر خاک!

این یادآور فلسفه «وحدت وجودی» است که در ادبیات عرفانی ما جا دارد.

یا در شعر «استحاله» شاهد واژه‌ها سازه‌هایی چون «صرفه‌جویی لبخند» و «پروانه‌های رنگ‌پریده» هستیم. آنچنان که پیش ‌از این نیز در این گفت‌وگو به آن اشاره کردم، کلمه‌هایی چون «پروانه»، «پرواز» یا «آئینه» در اشعار زنده‌نام امین‌پور تجلی متفاوت و کارآمدی دارد. این دست از واژه‌سازی‌ها دارای بسامد والایی در نظم و نثر قلم و وااتر از آن تفکر بزرگی چون جاویدنام قیصر امین‌پور است.

برخی از شعرا به برخی از کلمات ارادت والایی دارند و قیصر نیز از این دایره مستثنی نیست. مثلاً «پروانه‌های رنگ‌پریده روی لبان ما پرپر زدند»، «بوسه‌های پوسیده» یا «لبخند استخوانی» اصطلاحاتی است که ما تمامی آنها را در ادبیات امروزمان برساخته از جهان بی‌حد و مرز واژه‌سازی قیصر می‌بینیم و می‌شناسیم؛ واژه‌هایی که در ادبیات امروز ما جاری است.

ایکنا- جناب ایران‌زاد آنچه در حوزه «تبارشناسی» شعر، ادبیت و تجلی معنایی جهان نظم و نثر زنده‌نام امین‌پور کمتر از زاویه دید کارشناسان، پژوهشگران و منتقدان ادبی به دور مانده؛ «نگاه عارفانه بی‌ادعایی» است که او در زندگی عادی و حتی خارج از دنیای پُر جوشش و پُر حرارت جهان سیلان ادبی هر شاعر و ادیبی دارد. بر این نمط با هم هم‌راستا هستید یا از زاویه دیدی شما نگرش عرفانی؛ آنچنان که ما معنی و معنای آن را از پیشینه ادبیات سترگ ایران‌زمین دریافته و می‌یابیم در جهان شاعرانگی و ادبیات امین‌پور مجالی برای ورود و بحث ندارد؟    

به‌تحقیق همین است. نکته ظریفی است و قصد ورود به آن را داشتم! نکته مهم دیگر که اغلب در «تبارشناسی» شعر و زندگی زنده‌نام امین‌پور از آن غفلت شده و جا دارد تا بسیار بیش از این این به آن پرداخته شود آن است که در زمینه و حوزه شناخت قلمرو فکری؛ استاد جاویدنام قیصر امین‌پور به بلندای کلام و معنا «عارف مسلک» است. چرا؟ پاسخ ساده است؛ چون بلد است از دید یک عارف به جهان بنگرد!

او در مقام یک هنرمند شاعر؛ از دیدگاه یک منتقد و مصلح اجتماعی دردهای اجتماعی را از بالا می‌بیند و دانه دانه شکایت‌نامه‌های خود را در اشعارش می‌سراید. زمانی‌که صحبت از یک عشق -عشقی پاک می‌شود- عاشقانه‌های قیصر بیداد می‌کند.

منتها شوربختانه زمانی ‌که ما افراد زنده هستند کمتر برای شناخت و تحلیل آنها ورود می‌کنیم؛ و آنها را مورد کالبدشکافی قرار نمی‌دهیم. در دوران حیاتش آنطور که شایسته است آن شخص را در جامعه معرفی نمی‌کنیم.

فارغ از لحن و گفتار رسانه‌ای و خیلی ساده و از سر غمی آکنده در سینه می‌گویم که قیصر حقش این نبود که امروز از او صحبت کنیم! کاش قیصر همینجا در این گفت‌وگو حضور داشت، حرف می‌زد و ما از صحبت او لذت می‌بردیم.

به یاد دارم در دوران دانشجویی، در راهروی طبقه چهارم دانشگاه تهران در دانشکده ادبیات می‌نشست و با دانشجویان صحبت می‌کرد. وقتی شروع به صحبت کردن می‌کرد هیچ شنونده‌ای از صحبت او سیر نمی‌شد. هیچ‌گاه برچیده شدن خنده را از زبان او ندیدم. حتی وقتی از تلخ‌ترین شرایط زمانه که در قالب شکواییه‌های شاعرانه به آن‌ها اشاره می‌کرد نیز سخن می‌گفت لبخند از لبانش دور نمی‌شد. اگر خود قیصر امروز حضور داشت بلاشک ابعاد ذهنی و فکری خود را بسیار بهتر و بیشتر از من بیان می‌کرد. من امرور به خقیقت به مثال همان آواره در بیایان هستم که در پس بادیه و واحه‌ای در این بیانیان می‌گردم.

کد

ایکنا- آقای ایران‌زاد، در امتداد مبحث تبارشناسی شعر زنده‌نام امین‌پور، آیا موضوع، نگرش یا رویکردی هست که بخواهید در بحث رسانه‌ای به گونه‌ای به آن بپردازید که گمان می‌کنید تا کنون آنچنان که شایسته و بایسته شعر بزرکی چون اوست، مورد توجه قرار نگرفته است؟

بله و آن عشق است! به صراحت می‌گویم، بُعد دیگر مغفول در میان ابعاد متعدد شعر زنده‌نام امین‌پور به دلیل تمرکز بسیار بالای پژوهشگران و کارشناسان حوزه ادبیات در حوزه شعر انقلاب و دفاع مقدس در اشعار او، مسئله نگرش، گویش و بازپرورش مفهوم «عشق» در اشعار امین‌پور است.

تسلط قیصر در شعر عاشقانه بی‌مانند است! نکته بسیار مورد غفلت قرار گرفته آن است که خوانش ما از عشق در مواجهه با جهان شعر و شاعرانگی بیشتر به پیشینه شعر عاشقانه کاروان ادبیات ایران باز می‌گردد؛ در حالی که سینه‌سوخته‌ای چون قیصر حتی وقتی سراغ عشق می‌رود، نگاهش بسیار فراتر از عشق به مفهوم زمینی است، که او تام و تمام، نگاه بر «عشق آسمانی» دارد. حال چه عشقی که ریشه از زمین گرفته و به آسمان رسیده تا عشقی که ازلی و ابدی ریشه در آسمان دارد. بُعد لاهوتی و نه ناسوتی عشق در اشعار قیصر هیچگاه آنچنان که شایسته و بایسته بوده مورد توجه قرار نگرفته است و این جای شوربختی است.

به عنوان مثال در شعر «حسرت همیشگی» که روایت به غایت زیبا و آسمانی او را حتی در زبان و ضرب‌المثل روزمره میان مردمان همین دیار شاهدیم که مدام، مدام و مدام آنرا تکرار می‌کنند، خود به تمامی بازتاب همان نگرش، کُنش و معنای عشق لاهوتی در ذهن و بینش قیصر است؛ جایی که سروده:

حرف‌های ما هنوز ناتمام ....

تا نگاه می‌کنی :

وقت رفتن است

باز هم همان حکایت همیشگی!

پیش از آنکه با خبر شوی

لحظه‌ عزیمت تو ناگزیر می‌شود

آی .....

ای دریغ و حسرت همیشگی

ناگهان

         چقدر زود

                     دیر می‌شود!

کد

ایکنا- جناب ذوالفقاری به عنوان پرسش پایانی این میزگرد تعاملی و در قالب جمع‌بندی؛ فارغ از آشکار بودن این مهم چون حقیقت آفتاب که فقدان امروز قیصر به همان اندازه غم‌اگیز است که جریان و استمرر حیات ادبی او در ساحت ذات ساری و جاری در آثارش؛ غرورآفرین! اما با وجود سیراب‌کنندگی آثار زنده‌نام امین‌پور، در شانزدهمین سالمرگ و وداع با  او در قالب حرف پایانی به چه نکته یا تکاتی اشاره می‌فرمایید که قابلیت تامل برای هر خوانننده‌ای را با خود در پی داشته باشد؟

در یک جمله و به سادگی باید گفت که انسان افسوس می‌خورد که این طول عمر کوتاه او؛ ما را از آنکه بیشتر از زبان و وجودِ قیصر بهره‌مند شویم، محروم ساخته است.

آثاری که جاویدنام امین‌پور با این کوتاهی عمر از خود به‌جای گذاشته است چنان جذاب، گیرا و عمیق است که نمی‌توان از کنار آن به‌سادگی گذشت. آثاری که نه برای امروز که برای هر نسلی که در پسِ پشت امروز و فرداهای ما به ظهور و بروز می‌رسند نیز حرف‌های فراوانی برای گفتن دارد.

زنده‌نام امین‌پور فردی عارف و سالک بود و اگر نبود نمی‌توانست با زبان و بیان ساده‌اش مفاهیمی عمیق را چنین در بطن و متن مزرعه فرهنگ جامعه امروز به یادگار بگذارد. یادگارهایی که ما به واسطه آنها توامان هم خوراک معاصر عرفان و هم سلوک عارفانه را از زبان شعر و شاعران معاصر خود اینبار به روایت قیصر به نظاره و معنا بنشینیم. یادگارهایی که علاوه بر ما، آیندگان نیز از زبان روایت او، مسیر و منش سالکان عصر حاضر را به همان وضوح که قیصر ترسیم کرده بود دریابند. جایی‌که در تبلور ذات و درک معنای خداوند پیش‌از اینها می‌گفتند و قیصر به زیبایی و در کمال سادگی آن را اینچنین سروده:

پیش از اینها فکر می‌کردم خدا

خانه‌ای دارد کنار ابرها

مثل قصر پادشاه قصه‌ها

خشتی از الماس، خشتی از طلا

پایه‌های برجش از عاج و بلور

بر سر تختی نشسته با غرور

یا همین‌طور فوجی از معنانی و مفاهیم انسان‌سازی که در اوج سادگی، زیبایی و نجابتی که یک کودک ممکن است بیندیشد که خدا چگونه است قیصر می‌سراید و سروده است. او با بزرگی تمام تمامی این مفاهیم بسیار عمیق و معرفت‌بخش را در قالب کلمات و بیاناتی به‌کار می‌برد و بازتاب می‌دهد که هیچ سخنی یارای توان انتقال آن مفاهیم با این سادگی و در عین حال نجابت و فخامت را در خود ندارد.

او غفلت از راه صحیح را به سادگی تشبیه به سخت‌گیری معلمی می‌کند و می‌سراید:

مثل تمرین حساب و هندسه

مثل تنبیه مدیر مدرسه

تلخ، مثل خنده‌ای بی‌حوصله

سخت، مثل حل صدها مسئله

مثل تکلیف ریاضی سخت بود

مثل صرف فعل ماضی سخت بود

 اما به سرعت خدا را مهربان‌ترین مهربانان و نه سختگیر ولو در حد مدیر و معلم مدرسه جلوه می‌دهد و می‌گوید:

در میان راه، در یک روستا

خانه‌ای دیدیم، خوب و آشنا

زود  پرسیدم: پدر! اینجا کجاست؟

گفت: اینجا، خانه خوب خداست!

گفت: اینجا می‌شود یک لحظه ماند

گوشه‌ای خلوت، نمازی ساده خواند

گفتمش پس آن خدای خشمگین

خانه‌اش اینجاست؟ اینجا در زمین؟

گفت: آری خانه او بی‌ریاست

فرش‌هایش از گلیم و بوریاست

مهربان و ساده و بی‌کینه است

مثل نوری در دل آیینه است

قهر او از آشتی شیرین‌تر است

مثل قهر مهربان مادر است

به همین سادگی تمامی مخاطبانش را فارغ از هر سن، نگرش و بینشی در مهر و لطف خدا شناور می‌کند.

کمتر کسی می‌توان پیدا کرد که با زبانی ساده و کودکانه؛ مسائل عرفانی را با آن عمق معانی‌شان با چنین بیان زیبا و لطیف به مخاطب ارائه کند و در آخر نه خود که به همراه مخاطبش چنین نتیجه می‌گیرد که:

تازه فهمیدم خدایم این خداست

این خدای مهربان و آشناست

دوستی از من به من نزدیک‌تر

از رگ گردن به من نزدیک‌تر!

این همان آیات قرآن است که درک مفهوم آن آیات نورانی کلام‌الله را در روایت شعر گونه برای هر نوع سلیقه و مخاطبی ارائه می‌کند. به سبب همین نگاه و قلم است که می‌گویم امروز باید افسوس خورد که فقدان او را به سوگ نشسته‌ایم.

بخش دوم و پایانی...

گفت‌وگو از امین خرمی

انتهای پیام
captcha