سینما بعد از انقلاب اسلامی با این هدف به کار خود ادامه داد تا ابزاری برای ترویج اخلاق و زندگی به سبک اسلامی باشد. این خواسته در دهه اول و دوم تا حدودی رخ داد اما با گذشت زمان آثار به سمت سطحی شدن متمایل شدند بهنحویکه در زمان حال بیشتر تولیدات به اصطلاح کمدی، مروج لودگی شدهاند و پیام یا تلنگری ذهنی برای مخاطب خود ندارند.
خبرگزاری بینالمللی قرآن پیرامون این موضوع با سیدرضا اورنگ کارشناس سینما گفتوگویی انجام داده که در ادامه با آن همراه میشویم.
ایکنا – شرایطی که هماکنون در اکران سینماهای کشور شاهد آن هستیم اتفاقی نیست که از آن بتوان به عنوان اهرمی برای ترویج اخلاقیات نام برد زیرا عمده کارها، طنزهایی هستند سخیف که تلاش میکنند به هر قیمتی تماشاگر را بخنداند. نظر شما چیست؟
در چند سال اخیر در مصاحبهها و یادداشتهایی که داشتهام به روند دستوری که از سوی شورای صنفی نمایش پیشگرفته شده اشاره کردهام، رویکردی که نمیتوان به واسطه آن چندان آینده مطلوبی را برای اکران سینماها متصور بود. زمانی بود که تنها پخشکننده، تهیهکننده و سینمادار مشخص میکردند چه آثاری روی پرده رود. در آن مقطع بسته نمایش وجود داشت. یعنی برای هر نوع سلیقهای فیلم در نظر گرفته میشد پس، دست تماشاگر برای انتخاب باز بود اما امروز فیلم سرگروه انتخاب شده و دیگر فیلمها در زیرمجموعه سرگروه قرار میگیرند.
مشکل اصلی در سینمای فعلی این است که سینمادارها کنار رفتهاند. منظور از سینمادار نیز صاحبان سینما نیستند. سینمادار تنها دغدغه گیشه را ندارد بلکه مخاطب برایش در اولویت اول است. در شرایط فعلی همه چیز دستوری شده، بنابراین عدهای با زد و بندهایی که انجام میدهند شرایط اکران را به نفع آثار خاص هدایت میکنند. نتیجه چنین اتفاقی نیز وضعیتی است که هماکنون سینماها گرفتار آن هستند. یعنی اکران صرفاً در اختیار فیلمهایی بهاصطلاح کمدی قرار گرفته است؛ آثاری که من حتی آنها را فکاهی هم نمیدانم بلکه به آن عنوان مسخره را میدهم.
حال آیا رواج این فیلمهای به اصطلاح طنز روی اخلاقیات جامعه تأثیر منفی میگذارد؟ جواب من خیر است. چون این تولیدات کارهای بیارزشی هستند که هیچگاه روی مردم تأثیر نخواهند داشت البته ممکن است برای چند روز در گیشه فروش داشته باشد ولی هیچگاه جریانساز نمیشوند. بگذارید سؤالی مطرح کنم. کدامیک از فیلمهای طنزی که فروش چندمیلیونی داشتهاند، توانستهاند ورد زبان مردم شوند؟ منظور اینکه آیا در گویشهای عمومی مردم، این فیلمها به عنوان تیکه کلام مورد استفاده قرار گرفتهاند؟ جواب مشخص است؛ خیر. با این پاسخ، نسبت به این تولیدات نگرانی چندانی ندارم چون آنها را از پایه کارهای جدی نمیدانم، بلکه صرفاً آثاری هستند که برای فروش ساخته شدهاند. برای این گفته بهترین مثال فیلم «فسیل» است. این فیلم توانسته فروش چشمگیر داشته باشد اما آیا از این فیلم تیکه کلامی در بین مردم باب شده است؟ این آثار صرفاً کارهایی هستند که مردم برای وقتگذارانی آنها را تماشا میکنند.
ایکنا- راهکار مناسبی که میتوان به واسطه آن با این شیوه در فیلمهای کمدی مبارزه کرد را چه میدانید؟
مواجهه با چنین شرایطی باید با زبان سینما باشد وگرنه با بخشنامه و دستور نمیتوان مروج اخلاقیات در سینما بود. در دهه شصت علاوه برای فیلمهای متنوع ایرانی، فیلمهای خوب خارجی نیز به نمایش درمیآمد اما بهمرورزمان نه تنها جلوی اکران فیلمهای خارجی گرفته شد بلکه تنوع ژانر هم از سینما دور شد پس تماشاگر برای سرگرم بودن با همان یکی دو گونهای که در سینما وجود داشت مأنوس شد! نتیجه این اتفاق را امروز شاهدیم. در شرایط فعلی هدف مردم از سینما صرفاً وقتگذرانی شده است. این امر، خطری جدیتر برای سینماست که باید فکری به حال آن اندیشیده شود.
نکته بعدی که روی آن تأکید دارم کیفیت کارهای جدی سینما است. فیلمهای جدی ما به تلهفیلم تبدیل شدهاند. به همین جهت تماشاگر آن را قبول نمیکند. برای مثال فیلم «مصلحت» را مثال میزنم که در گیشه نتوانست به موفقیت خوبی دست پیدا کند. این کار به لحاظ نمایشی یک اثر تلویزیونی است که برای نمایش از رسانه ملی تولید شده، پس وقتی چنین کاری را در سینما به نمایش درمیآوریم مخاطب با آن ارتباط برقرار نمیکند.
ایکنا – جدا از سینما در پلتفرمها نیز متأسفانه شرایط چندان مطلوب نظر نیست چون در این بخش نیز فیلمهای طنز کارهای سخیف هستند که با رواج سطحینگری در پی جذب مخاطب هستند. پیرامون این موضوع چه نظری دارید؟
قبل از اینکه بخواهم نقدی بر آثار طنز پلتفرمها داشته باشم میخواهم فیلمهای جدی این حوزه را نقد کنم که در آنها نیز بیاخلاقی دیده میشود. کارهایی که به اسم آثار جنایی یا اجتماعی تولید میشود ولی کارهایی هستند که از تولیدات خارجی کپیبرداری شده و بههیچوجه با فرهنگ بومی و دینی ما همخوانی ندارد. این موضوع خطری بسیار جدی است. یکی از نمونهها سریال پر تماشاگر «زخم کاری» است. در عرصه طنز نیز باید بگویم مانند سینماها این دست تولیدات را جدی نمیگیرم بلکه خطر اصلی کارهای جدی است که با کپیبرداری از سریالهای خارجی فرهنگی ما را نشانه رفتهاند.
نقدهای که برشمردم به تلویزیون هم تعمیم پیدا میکند. شاید در ظاهر تصور کنیم که در تلویزیون کارهای سخیف طنز را شاهد نیستیم اما این تصوری مبتدیانه است چون همانگونه که گفتم آنچه فرهنگ دینی و بومی ما را نشانه رفته فیلمهای سخیف طنز نیست بلکه برخی تولیدات جدی است. در تلویزیون تبلیغاتی که انجام میشود مروج سبکی خاص از زندگی است. این اتفاق را در زیستی که در سریالها تبلیغ میشود نیز شاهدیم. اینها موضوعاتی جدی هستند که باید به آن پرداخت.
متأسفانه ما در آثار نمایشی قهرمانان خود را به خوبی تصویر نمیکنیم. برای مثال آیا تصویری که از شهید باکری، چمران یا تختی در آثار نمایشی میبینیم گواه بارز یک قهرمان واقعی است؟ قهرمان کسی است که مردم به خاطر او شور و شوق پیدا کند. من این مسئله را هم مشکلی دیگر میبینیم که باید بیش از خطرهای کارهای سخیف طنز آن را جدی گرفت.
گفتوگو از داوود کنشلو
انتهای پیام