«نیستان دی» تنها رمان درباره شهید سلیمانی بین هزار کتاب منتشره است + فیلم
کد خبر: 4192895
تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱۴۰۲ - ۰۹:۵۲
حسین زحمتکش زنجانی در گفت‌وگو با ایکنا:

«نیستان دی» تنها رمان درباره شهید سلیمانی بین هزار کتاب منتشره است + فیلم

نویسنده رمان «نیستان دی» گفت: از بین بیش از هزار کتابی که درباره شهید سلیمانی منتشر شده فقط یک رمان به معنای واقعی وجود دارد و بقیه در قالب‌های دیگر ادبی و البته اکثراً کتابسازی بوده‌اند.

ادبیات انقلاب و دفاع مقدس، بومی‌ترین گونه در ساحت خلق آثار ادبی در طول تاریخ انقلاب اسلامی است. با این حال در این مسئله تردیدی وجود ندارد که در پس گذشت هر دهه از خلق آثار فرهنگی و هنری، لزوم آسیب‌شناسی برای تقویت نقاط قوت و برطرف‌سازی نقاط ضعف تولیدات فرهنگی و هنری، اصلی غیرقابل‌انکار به‌شمار می‌رود. با همین رویکرد است که در مواجهه با قهرمان‌ها و الگوهای تاریخ معاصر کشورمان که رد و نشان آنها را می‌توان در حماسه هشت سال دفاع مقدس و استمرار آن تفکر در خلق آثار مرتبط با محور مقاومت و شهدای مدافع حرم دید. همین مؤلفه است که به یکی از چالش‌برانگیزترین گفت‌وگوهای حوزه آسیب‌شناسی ادبیات پایداری بدل شده‌ است.

تا قبل ‌از دی 1398 و شهادت سردار سلیمانی بنا به دلایل مختلف امنیتی و سیاسی، کمتر آثاری با محوریت وی را می‌توان در حوزه ادبیات پایداری کشورمان جست و در بالادستانه‌ترین حالت ممکن حجم این آثار تا سال 98 نزدیک به 200 اثر است اما در پس گذار بیش‌ از چهار سال از عروج ملکوتی سردار دل‌ها، کفه کمی این آثار به بیش‌ از هزار اثر سنگینی می‌کند.

متأسفانه این شمار کمی در مواجهه با منطقی‌ترین شکل سیر آثار فرهنگی و ادبی، باعث نزول کیفیت این آثار شده ‌است. نکته تلخ‌تر زمانی رُخ‌نمایی می‌کند که در خیل آثار منتشر شده طی چهار سال اخیر حتی در گشاده‌دستانه‌ترین حالت ممکن نیز به تعداد انگشتان دو دست نمی‌توان به اثری در حوزه داستان یا رمان با محوریت الگویی سترگ چون سردار سلیمانی اشاره کرد. این در شرایط است که غلبه آثار در حوزه تاریخ‌ شفاهی؛ مستندنگاری؛ روایت نگاری؛ سفرنامه و مجموعه عکس‌ها؛ غلبه‌ای بی‌چون‌وچرا بر حوزه ادبیات داستانی به‌ عنوان فراگیرترین گونه خلق آثار ادبی در کشورمان و جهان یافته است.

این مسئله باعث شد تا همزمان با ایام سالگرد شهادت سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی با «حسین زحمت‌کش زنجانی»، نویسنده؛ پژوهشگر و مدیر ادبیات پایداری مجمع ناشران انقلاب اسلامی؛ به‌ عنوان فردی که اولین رمان بزرگسال با محوریت شخصیت سردار دل‌ها را با نام «نیستان دی» به نگارش درآورده به گفت‌وگویی صریح و بی‌پرده درباره وضعیت موجود آثاری از این‌دست در ایکنا بنشینیم.

ایکنا - آغاز گفت‌وگو را بر تولد کتاب «نیستان دی» استوار کنیم. اثری متفاوت در گونه رمان با محوریت الگویی چون سردار سلیمانی و با ساختاری متفاوت و آمیخته از دو گونه «ادبیات داستانی» و «ادبیات دراماتیک»؛ در قالب هم‌نشینی فضای نمایشنامه در بطنِ متن داستانی... از طی این مسیر پُر فراز و نشیب و تولد «نیستان دی» بگویید.

قبل‌ از شهادت شهید سلیمانی حدود 200 اثر درباره سردار نوشته شده بود؛ اما از سال 1398 و پس از به شهادت رسیدن سردار سلیمانی، آثار منتشر شده با رشد کمی غیر قابل قیاسی مواجه می‌شود؛ به‌گونه‌ای که امروز بعد از گذشت چهار سال از ترور ناجوانمردانه سپهبد شهید حاج‌ قاسم سلیمانی بیش‌ از هزار کتاب درباره ایشان منتشر شده ‌است. پراکندگی این کتاب‌ها را می‌توانیم در میان تمامی ناشرانی که در حوزه ادبیات مقاومت در سراسر کشور مشغول فعالیت هستند رصد کنیم.

با توجه به اینکه بخش اصلی فعالیت من به حوزه نشر و فعالیت در این عرصه بازمی‌گردد؛ خلأ حوزه آثار داستانی با محوریت سردار را در میان کتاب‌های منتشر شده به‌وضوح احساس کردم. با توجه به شناختم از بدنه ناشران، نویسندگان و آثار حوزه ادبیات، احساس کردم اغلب کتاب‌هایی که درباره شهید سلیمانی به رشته تحریر درآمده بر گونه مستندنگاری، خاطره‌نگاری، مجموعه عکس و چه‌بسا بخشی از آنها که جای تأسف دارد به کتاب‌هایی بازمی‌گردد که بیشتر «کتاب‌سازی» بوده‌ است. منظورم از کتاب‌سازی، یعنی تولید کتاب‌هایی تلفیقی از عکس، خاطره و سخنرانی که در قالب یک مجلد به چاپ رسانده و منتشر شده‌اند. البته تأکید می‌کنم بیان این نکته به‌معنای زیر سوال بردن ارزش این آثار نیست.

ایکنا - در این مسئله تردید نیست که بخش اعظم این اقدامات از روی عشق و علاقه صورت گرفته است؛ اما وقتی درباره ماهیت کتاب و کارکرد آن صحبت می‌کنیم اینجاست که آسیب رُخ‌نمایی می‌کند. از دید آسیب‌شناسی شاید حتی بتوانیم بگوییم که گاه کارکرد آنها شکل معکوس نیز به خود می‌گیرد. مراسم تشییع سردار سلیمانی با آن سیل جمعیت به تنهایی نشان می‌دهد که مردم چه نگاه و علاقه‌ای نسبت‌ به سردار سلیمانی داشته و همین علاقه باعث شده که گاه شاهد باشیم هر کسی دست به تولید اثر ادبی و هنری در قالب کتاب بزند. انفاقی که با وجود صرف هزینه‌ها، خروجی‌ای که از آن متصور بودیم با نگاه منطقی و معقول فاصله داشت.

البته در مواجهه با این آسیب باید واقع‌بین نیز باشیم. یکی از آسیب‌های رفتاری ما به این مسئله بازمی‌گردد که ما انسان‌ها گاه از واقعیت‌ها چشم‌پوشی می‌کنیم. بنا داریم تا گفت‌وگویی صریح داشته باشیم؛ پس با صراحت می‌گویم که بخشی از این کتاب‌سازی‌ها نگاهشان به فروش بیشتر بود! یا گاه هدف فقط کارنامه‌سازی (رزومه‌سازی) برای فرد مؤلف یا ناشر به‌شمار می‌رفت. مسلم است کنار هم قرار دادن این مؤلفه‌ها معنای مثبتی از کار ارزشمند را بازتاب نمی‌دهد. اینکه کسی بخواهد با دست یازیدن به یک امر مقدس، متعالی و شخصیتی که محبوب همگان است برای خود کارنامه و رزومه بسازد؛ یا بخواهد نیم نگاهش به کسب سود و درآمد بیشتر باشد، چندان مطلوب به نظر نمی‌رسد.

البته چنین مواردی که به عنوان آسیب اشاره کردم در قالب استثناها تعریف می‌شود و بیشتر کارها و اقدامات صورت‌ گرفته از روی عشق و علاقه به سردار سلیمانی انجام شده است؛ اما باز هم تأکید می‌کنم در کنار آن نگاه پژوهشی، آنچه که به‌عنوان خلأ در بازار نشر کشور دیدم، آن بود که رمان و داستان جایگاهی در میان خیل کتاب‌های منتشر شده با محوریت سردار نداشت.

این مسلم است که جایگاه «رمان» در مواجهه با دیگر گونه‌های ادبی چون «خاطره‌نگاری»، «مستندنگاری»، «تاریخ‌شفاهی» و «روایت‌نویسی» متفاوت است اما با این وجود بر این مهم تأکید می‌کنم که همه این گونه‌ها در شاخه ادبیات تعریف می‌شوند. برخلاف برخی از دوستان نویسنده که معتقدند مستندنگاری ادبیات حساب نمی‌شود و گاه از روی توهین آن را «ناداستان» خطاب می‌کنند، باید بگویم که من به شخصه با این مسئله مخالفم. چرا بگوییم «ناداستان»؟ بگوییم مستند، بگوییم خاطره‌نویسی؛ چراکه این موارد نیز بخشی از شاخه‌های ادبیات هستند. اگر اینطور نیست چرا نگوییم  «ناادبیات»؟!

من با این لفظ دوستان در به ‌کار بردن واژه «ناداستان» که آن را مترادف با اثری غیرادبی قلمداد می‌کنند مخالف هستم. چراکه معتقدم گونه‌هایی مانند خاطره‌نگاری، مستندنگاری، تاریخ‌شفاهی، روایت‌نویسی و... نیز در شاخه ادبیات قرار می‌گیرند اما داستان نیستند.

ایکنا- شاید آن افرادی که لفظ «ناداستان» را به کار می‌برند تعریف آن را نمی‌دانند و فقط داستان را ادبیات می‌پندارند‌ و از این واژه استفاده می‌کنند؟

بله، درست است! چون علم آن را نمی‌دانند. این افراد اغلب فقط داستان را می‌شناسند و از قالب‌های دیگر ادبیات غافل هستند. همین غفلت باعث می‌شود تا آنها آثار متفاوت از چارچوب و مختصات داستان را اثری غیرادبی یا «ناداستان» می‌خوانند.

در حالی که به جد معتقدم «مستندنگاری» و «خاطره‌نگاری» نیز شاخه‌ای از ادبیات است؛ اما هر کدام از آنها جایگاه و مرتبت خود را دارد و به ‌همین میزان حوزه «رمان» و «داستان» نیز جایگاه خود را دارد. رمان و داستان چون آمیخته با ابزار «تخیل» نویسنده است، وجه ادبی آن چربش بیشتری نسبت‌به دیگر شاخه‌های ادبی ذکر شده در صحبت‌های پیشینم دارد. چه‌بسا ما داستان یا رمانی را شاهد باشیم که تمام آن بر پایه‌ تخیل نگاشته شده ‌است که آن نیز در زیرشاخه‌ای دیگر از شاخه اصلی «رمان» قرار می‌گیرد. در نقطه مقابل نیز برخی از رمان‌ها مثلاً «رمان‌های تاریخی» که به شخصیت‌های بزرگ تاریخ می‌پردازند، مانند سپهبد شهید سلیمانی یا پیامبران و امامان(ع)، علمای دین و تاریخ ایران، یعنی افرادی که میان مردم دارای جایگاه بالایی از نظر ارزشی یا اشراف و معرفت کامل از نظر شناختی قرار دارند؛ افرادی که مردم آنها را دوست دارند و به آنها عشق می‌ورزند و نظایری از این دست؛ رمان‌هایی که به این افراد می‌پردازند آمیخته‌ای از واقعیت و تخیل هستند.

زمانی ‌که «تخیل» به رمان یا داستان تزریق می‌شود به رمان کمک می‌کند تا ذهن مخاطب را هر چه بیشتر درگیر فضای اثر کند. عنصر تخیل کمک می‌کند که مخاطب آن شخصیت را چه ‌بسا بهتر از آثار مستندنگاری یا تاریخ‌ شفاهی بشناسد. در واقع مستندنگاری شبیه تولید فیلم مستند است؛ اینکه سینماگر نگاهی تام و تمام به آن شخصیت، واقعه یا پدیدار را در اثر نهایی تصویر می‌کند. یعنی آن چیزی که وجود دارد و هست را بی کم‌وکاست به مخاطب نشان می‌دهد.

باز هم تأکید می‌کنم که در خلق اثر مکتوب استفاده از نگاه مستند نیز خوب است؛ اما اثر مستند ذهن مخاطب را آنگونه که دامنه تخیل و جهان ادبیات داستانی در حوزه رمان درگیر می‌کند، در حوزه و شاخه ادبی چون مستندنگاری یا خاطره‌نگاری این شکل و حد از درگیری ذهنی برای مخاطب به وقوع نمی‌پیوندد. برای مثال عنصر «تعلیق» که یکی از کلیدی‌ترین عناصر خلق تولید اثر داستانی و رمان به‌شمار می‌رود، در گونه مستندنگاری کمتر محل و مجالی از بروز و ظهور پیدا می‎کند. در نقطه مقابل؛ اگر تعلیق در داستان وجود نداشته باشد، در حقیقت منِ نویسنده عنصر «جذابیت» را از داستان برای مخاطب سلب کرده‌ام و چه‌بسا که مخاطب از نیمه کتاب آن را رها کند و به سراغ کار دیگری برود.

بنابراین زمانی یک رمان یا داستان می‌تواند اثر ادبی قدرتمندی باشد که در آن «تخیل»؛ «تعلیق»؛ «چالش‌های مختلف داستانی»؛ «گره‌های داستانی» و ابزارهایی از این‌دست که چارچوب، مختصات و قوانین خلق رمان و داستان به شمار می‌رود در آنها وجود داشته باشد.

البته گاه بهره بردن از این دست اقدامات و ابزارها در آثار خاطره‌نگاری نیز می‌توان انجام داد. کتاب‌هایی داریم با محور خاطرات یک شهید یا رزمنده دفاع مقدس که در حوزه ادبیات پایداری و شاخه «خاطره‌نگاری» تعریف می‌شود و در آن کتاب‌ها نیز تعلیق، گره و چالش وجود دارد. برای مثال می‌توانم به کتاب‌هایی در این شاخه به قلم مرتضی سرهنگی اشاره کنم که از شاخص‌ترین آثار از این دست به شمار می‌رود.

اما کمبود چنین نگاهی در خلق رمان و داستان جذاب و قابل لمس برای مخاطب در حوزه ادبیات پایداری با موضوع سردار سلیمانی همان خلائی بود که در بازار نشر کشور در خیل تولید کتاب‌ها و آثار مکتوب با محوریت سردار دل‌ها رصد کرده‌ام.

متأسفانه باید گفت هر چه قلم درباره سردار سپهبد شهید حاج‌ قاسم سلیمانی به‌ویژه بعد از شهادت ایشان در حوزه آثار مکتوب به رشته تحریر درآمده و به کتاب منتج شده به سمت آثار «مستندنگاری» و «خاطره‌نگاری» سوق پیدا کرده ‌است. پس با خود گفتم چقدر خوب است که در حوزه داستان نیز درباره ایشان قلم بزنیم و همین امر عامل حرکت و عزم جدی من برای نگارش «نیستان دی» بود. گام و هدف بعدی در مسیر خلق «نیستان دی» که برای خود در نظر گرفتم آن بود که برای خلق این اثر، دست بر نقطه‌ای از وجوه متمایز و متعدد شهید سلیمانی بگذارم که کمتر به آن توجه شده بود. آن‌ هم بُعد «عرفانی» وی بود.

کارهای مستندنگاری در این حوزه اگر وجود داشته بیشتر به حوزه فعالیت‌های نظامی سردار ورود کرده ‌است. البته که آن نیز به نوبه خود بسیار لازم و ضروری است؛ اما چه اشکالی دارد نگاه ما حتی به جهاد ایشان از منظر «عرفان» باشد؟ ما معتقدیم که یکی از مراحل عرفان، «جهاد» است. نگاه متکی بر «جهاد اکبر» و «جهاد اصغر»؛ که جهاد اکبر، جهاد با «دشمن» است و جهاد اکبر، جهاد با «نفس» است. جهاد اصغر، جهاد با فردی است که می‌خواهد با شما مقابله کند. می‌خواستم به واسطه زبان داستان و رمان این ‌بار بگویم که الگوهایی مانند شهید سلیمانی در هر دو بُعد جهاد (جهاد اکبر و جهاد اصغر) نمونه‌گون، نادر، افرادی ممتاز و شناسا بودند و هستند. حال اگر نگاهمان بر بُعد نظامی شهید سلیمانی نیز بر همین مسئله استوار باشد ما چند پله از عرفان را در مسیر معرفی بُعد عرفانی شهید سلیمانی طی کردیم.

در کتاب «نیستان دی» سعی کرده‌ام با این محور پی‌رنگ اثر خود را استوار کنم که نگاهم به شهید سلیمانی، نگاهی داستانی باشد. نگاهی که در آن تخیل نیز وجود داشته باشد تا بتوانم ذهن مخاطب را در بیشترین حد ممکن با این شخصیت درگیر کنم. مسلم است که اگر ذهن مخاطب با داستان درگیر شود، خود را به‌عنوان یکی از شخصیت‌های داستان و رمان قلمداد می‌کند، وارد فضای داستان می‌شود و با این شخصیت‌ها زندگی می‌کند. علاوه‌ بر این نگاه، تلاش کرده‌ام تا این مسئله را نیز بازتاب دهم که نگاهمان به شهید سلیمانی اگر حتی بر نگاه نظامی نیز استوار باشد، در کنار آن می‌شود به بُعد عرفانی شخصیتی چون سردار دل‌ها حتی از بعد نظامی نیز توجه کنیم.

در همین روزهای اخیر و همزمان با ایام چهارمین سالگرد شهادت سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، ابتدا و پیش از اصلاح شدن شاهد تابلوهایی در سطح شهر بودیم که روی آنها جملاتی این‌چنین نوشته‌شده بود که «اگر سلاح در دست نمی‌گرفتم...» انتخاب این جملات با سه نقطه‌ای که بعد از جمله آغاز شونده با «اگر» گذاشته‌ بودند از دید من با آسیب مواجه بود! اگر این جملات را با همان سه نقطه در نظر بگیریم مثلاً «ای‌کاش هیچگاه سلاح در دست نمی‌گرفتم...» و سه نقطه؛ ممکن است این پرسش در ذهن هر فردی که بیننده این تابلوهاست پیش بیاورد که خب اگر این اتفاق نمی‌افتاد چه می‌شد؟ که البته بعد از چند روز این اشتباه در تابلوهای شهری اصلاح شد و جملاتی در ادامه به‌جای آن سه نقطه‌‌ها قرار گرفت...

بعد از حمله تروریستی کرمان همزمان با چهارمین سالروز شهادت سردار که جا دارد بار دیگر این ضایعه عظیم را تسلیت بگوییم؛ غمی که بسیار بسیار جان‌کاه بود؛ شاهد جملاتی از این دست با محوریت کاش سلاح در دست نمی‌گرفتم یا سلاح در دست گرفتم تا شاهد قتل یا گریه کودک مظلوم نباشم و ... بودیم.  این دست از اقدامات می‌تواند اقداماتی خوب و درخشان نیز به شمار آید.

قصد داشتم با «نیستان دی» به این سمت حرکت کنم که ابتدا در مقام نویسنده و رسالتی که بر عهده دارم، کاری و اثری برای سردار سلیمانی عزیز انجام داده باشم و در ادامه این را با قطعیت می‌گویم که خروجی آن این شد که «نیستان دی» به اولین «رمان» درباره شهید سلیمانی بدل شد و چه‌بسا تا به این لحظه که با شما گفت‌وگو می‌کنم کماکان تنها رمان با محوریت شهید سلیمانی باشد که در بدنه نشر کشور تا به امروز منتشر شده‌ است.

البته دو، سه اثر با فضای رمان و داستان پیشتر منتشر شده که شکل و روایت داستانی دارد اما آن آثار بر مبنای خاطرات شهید سلیمانی به رشته تحریر درآمده و در جایگاه ارزش‌گذاری با محوریت فضای ارائه شده نمی‌توان آنها را در شاخه «رمان» جای داد.

پاسخ قاطع نویسنده «نیستان دی» به مدعیانی که مستندگاری را ادبیات نمی‌دانند

ایکنا - یعنی این دو، سه کتابی که به آنها اشاره کرده‌اید در حوزه تعریف و ساختار رمان قرار نمی‌گیرند یا با وجود قرار گرفتن در چارچوب داستان و رمان، از نظر محتوا ارزشمند نیستند؟

هم از نظر ارزش محتوا جایگاه پایینی دارند و هم استواری روایت آن آثار بر مبنای خاطره‌های مرتبط با شهید سلیمانی به رشته تحریر درآمده، از بعد تخیل و دیگر عناصر ساخت رمان کمتر بهره برده و به‌همین سبب بیشتر در قالب گونه ادبی تاریخ شفاهی، خاطره‌نگاری و مستندنگاری از شاخه‌های دیگر حوزه خلق ادبی دسته‌بندی می‌شوند.

همچنین در آن آثار شهید سلیمانی در جایگاه شخصیت فرعی حضور دارد و اغلب آنها آثاری هستند که به بهانه شهید نوشته شده‌اند. در حالی‌ که در «نیستان دی» شهید سلیمانی شخصیتی محوری و فعال در امر پیش‌بَرندگی داستان و دخیل در احساس همراهی و همذات‌پنداری مخاطب دارد.

ویژگی دیگری که «نیستان دی» دارد؛ گام گذاشتن بخشی از شکل و شیوه روایت آن به ابعاد خلف فضای روایی سوررئال در قصه‌گویی است. به تعبیری دیگر، در بخش‌هایی از این رمان؛ فضا و زمان از آن تعبیر رایج رئالیستی و واقع‌گرایی فاصله می‌گیرد و به فضای سوررئال وارد می‌شود. همین مؤلفه نیز به عنوان یکی از ابعاد جذابیت بخشی به این اثر نقش‌آفرینی می‌کند.

ایکنا- به نبود دانش دقیق موجود در فضای ادبی کشورمان مبنی‌ بر مواردی چون تعریف «داستان» و «ناداستان» در روایت برخی از نویسندگان کشور اشاره کردید. ممکن است مخاطبان عام تعاریف دقیقی در این حوزه نداشته باشند اما نویسندگان و ناشران موظف هستند تا این تعاریف را به شکل عینی، علمی و دقیق بدانند تا در خلق آثارشان دچار گم کردن مسیر اصلی نشوند. حال با نگاهی به خیل آثار تولید شده با محوریت سردار سلیمانی که بنا بر صحبت خودتان عمده این آثار یا از سر عشق و علاقه به سردار دل‌ها بوده و یا گاه کسب منفعتی در پشت خلق این آثار و کتاب‌سازی‌ها نهفته است؛ در نهایت انتشار بی‌رویه این دست از آثار که در پاره‌ای از موارد حتی از تعاریف علمی نیز فاصله گرفته‌اند به جای جلب، جذب و شناخت بیشتر مخاطبان نسبت به ابعاد متفاوت وجوه معرفتی و زندگی سردار باعث خدشه‌دار شدن چهره وی نمی‌شود؟ به بیانی ساده‌تر تبعات تولید، انتشار و ارائه کتاب‌ها و آثار ضعیف درباره سردار شهید سلیمانی چیست؟

اجازه می‌خواهم پیش‌ از آنکه درباره تبعات این اتفاق توضیح دهم، ابتدا بار دیگر نگاهی به مسئله «ناداستان» که فصل کوتاهی از آن را پیش‌ از این در ابتدای این گفت‌وگو به آن اشاره کرده‌ام داشته باشم و آن بحث را تکمیل کنم.

به وجود آمدن کلیدواژه «ناداستان» در فضای ادبی کشور، به چند سال اخیر بازنمی‌گردد و پیش‌ از این نیز این واژه وجود داشته و به کار می‌رفته است. در گذشته، نویسنده‌ای مانند احمد دهقان درباره آن صحبت کرده و اخیراً نویسنده‌ای چون رضا امیرخانی درباره آن داد سخن داده ‌است. این دوستان می‌گویند که «ناداستان» ادبیات نیست! این جمله کلیدی این افراد است و جالب اینجاست، کسانی این جمله را مطرح می‌کنند که کارشان صرفاً بر حوزه داستان و رمان استوار است.

به شخصه چون تجربه نگارش رمان و همچنین خلق گونه‌های ادبیات پایداری در حوزه مستندنگاری و روایت‌نگاری را پیش از این در تجربه آثارم داشته‌ام؛ انتقادی که نسبت‌ به دوستانی چون جناب دهقان و جناب امیرخانی مطرح می‌کنم متوجه این مسئله است که آنها می‌گویند و معتقد هستند که «ما (آنها) حوزه ادبیات دفاع مقدس را دودستی تقدیم دوستان «ناداستان‌نویس» کرده‌ایم.»

در مواجهه با این جمله دوستان باید این پرسش را مطرح کرد که خود این نویسندگان آن زمان کجا بودند؟ خود آقای دهقان چند اثر در حوزه و گونه‌های ادبیات پایداری چون خاطره‌نگاری، مستندنگاری یا تاریخ‌شفاهی منتشر کرده‌اند؟ یا آقای امیرخانی چند کتاب در این حوزه منتشر کرده‌اند؟ مسلم است زمانی که «رمان» جا خالی می‌کند، بخش‌ها و قالب‌های دیگر فعال می‌شود! زمانی ‌که داستان‌نویس ما یا کاری منتشر نمی‌کند یا نوع نگاهشان به حوزه ادبیات دفاع مقدس، نگاهی یأس‌آور است؛ مسلم است که این آسیب‌ها به وجود می‌آید.

اگر نویسندگان ما در در حوزه‌ رمان فعالیت می‌کردند، اکنون اوضاع ما این‌گونه نبود. شاید امروز 500 رمان خوب دفاع مقدس داشتیم و چه‌بسا آن کارها دیده هم می‌شد و در کنار دیگر گونه‌های خلق ادبی آثار پایداری (مستندنگاری؛ تاریخ‌شفاهی؛ روایت‌نگاری و...) آن آثار نیز مورد توجه قرار می‌گرفت و مخاطب نیز به آن‌ها توجه می‌کرد.

ایکنا- «ادبیات، فقط داستان نیست» با پذیرش این اصل مهم و غیرقابل انکار؛ این پرسش مطرح می‌شود که شاید منظور کسی مثل آقای رضا امیرخانی یا آقای احمد دهقان که شما از این دو نام بردید در مواجهه با «ناداستان» خطاب کردن آثار متنوع حوزه ادبیات پایداری است و آن‌ها ورود و صف بستن آثار ضعیف در قالب ادبیات پایداری را «ناداستان» تعریف و خطاب می‌کنند و نقدشان به عدم رعایت چارچوب‌های قواعد داستان و رمان در خلق آثاری در همین حوزه از سوی برخی نویسندگان است.

خیر؛ این‌گونه نیست! بحث من این است که به کار بردن عنوان «ناداستان» در مواجهه با گونه‌های خلق ادبی چون مستندنگاری، تاریخ‌شفاهی، روایت‌نویسی و... به شکل ریشه‌ای مشکل دارد. اشاره کردم جنبه‌های مختلف ادبیات فراوان هستند. «شعر» نیز بخشی از ادبیات است. مسلم است که «شعر»، «داستان» نیست. اما آیا آن را «ناداستان» خطاب می‌کنیم؟! خیر؛ این‌گونه نیست! آیا به «نثر ادبی» می‌گوییم «ناداستان»؟!

کسی که می‌گوید «ناداستان»؛ دقیقاً منظورش بخش‌های روایت‌پذیر ادبیات است. منظورش مستندنگاری و خاطره‌نگاری است. شعر منظورش نیست! آیا مجاز هستیم لفط «ناداستان» را برای گونه‌های دیگر خلق ادبی مانند مستندنگاری، خاطره‌نگاری، تاریخ شفاهی و.... به کار ببریم و تنها دلیل ما این باشد که اینها داستان نیستند؟! بگوییم فقط «داستان» است که «ادبیات» است و هر چیزی که غیر از داستان باشد در حوزه ادبیات تعریف نمی‌شود!! می‌خواهم بگویم مراد آقای دهقان و دوستان دیگر که در این‌ زمینه صحبت می‌کنند آن است که بخش‌های دیگر ساحت خلق ادبی مانند شعر؛ نثر ادبی؛ جستارنویسی را اصلاً ادبیات نمی‌دانند و به آن «ناداستان» اطلاق می‌کنند و فقط و فقط داستان را اثر ادبی می‌دانند و می‌نامند.

منظور دقیق این دوستان همان خاطره‌نگاری و مستندنگاری است که آن را «ناداستان» خطاب می‌کنند. تأکید می‌کنم که این نگاه همین افرادی است که نام بردم. دیگر نویسندگان، فعالان و کارشناسان حوزه ادبیات ما این حوزه را «ناداستان» نمی‌گویند! آنها به این ساحت‌های خلق ادبی می‌گویند روایت‌نویسی؛ زندگی‌نامه؛ سفرنامه و... می‌گویند که رمان و داستان فضای خودش را و زندگی‌نامه، سفرنامه، خاطره‌نگاری، مستندنگاری و روایت‌نویسی نیز فضای خاص خودشان را در شاخه‌های متنوع ادبیات دارند. قالب‌های ادبی متعدد است. یکی شعر است و دیگری نثر ادبی؛ بخش‌های دیگر نیز به همین ترتیب. می‌خواهم بگویم اتفاقاً خاطره‌نگاری؛ مستندنگاری؛ روایت‌نویسی؛ سفرنامه؛ تاریخ شفاهی و... هم ادبیات حساب می‌شوند اما داستان نیستند و فضای خاص خود را دارند. این دسته از آثار که جای دیگر نویسندگان را تنگ نکرده‌اند. آن نویسندگان طرفدار حوزه داستان و رمان می‌توانند بر همان حوزه خویش استوار باشند و دیگرانی که علقه و علاقه در شاخه‌های متنوع ادبیات پایداری دارند نیز در همین حوزه مشغول فعالیت باشند.

اینکه آقای امیرخانی می‌گوید «ناداستان» آمده رمان و داستان را به اضمحلال کشانده و ادبیات را تضعیف کرده، غلط است! چرا این را می‌گوید؟ چون مخاطب این آثار از مخاطبان آثار آنها بیشتر است! چون تیراژ و شمارگان کتاب‌های شاخه‌های متنوع ادبیات پایداری از شمارگان کتاب‌های آنها بیشتر است! در حالی که حقیقت و واقیعت محض آن است که این همان ادبیات است و مخاطب است که ذات و ماهیت آن را برای به زیور طبع آراسته شدن تشخیص می‌دهد. امروز مخاطب از این گونه آثار (مستندنگاری، تاریخ‌شفاهی، روایت‌نویسی، خاطره‌نویسی و...) لذت می‌برد، به آن سمت حرکت کرده و از چنین دست از آثاری که در حوزه ادبیات در گونه‌های متنوع ادبیات پایداری دسته‌بندی می‌شود استقبال می‌کند. بله؛ این آثار ادبی هستند، فقط داستان نیستند.

در مواجهه با دوستانی که نام بردم باید گفت؛ اگر می‌توانید کاری را عرضه کنید که مخاطبان را به سمت خود بکشانید. کار نو و بدیعی عرضه کنید که مخاطب را جذب قلم و نوشتارتان کنید. احساس می‌کنم چون آن‌ها در این قضیه ناتوان هستند به تضعیف جبهه مقابل می‌پردازند. کسانی مثل من که در دو حوزه مجزا چون «رمان و داستان» و «مستندگاری» مشغول فعالیت هستند می‌بینند نگاه دوستان نامبرده به این حوزه از روی ساده‌انگاری و تضعیف است و به این دست از کارها «ناداستان» می‌گویند و به‌ کار خود لقب «داستان» می‌دهند!

بازهم تأکید می‌کنم که آثار حوزه ادبیات پایداری در شاخه‌های مستند؛ خاطره؛ تاریخ شفاهی؛ روایت و نظایری از این ‌دست نیز ادبیات است. شاهد ادعای من آثار درخشانی است که از قرون گذشته به دست ما رسیده. چقدر کتاب ارزشمند زندگی‌نامه و سفرنامه داریم، نباید آنها را ادبیات خطاب کنیم؟ مثلاً سفرنامه ناصرخسرو را باید چه بنامیم؟ بگوییم «ناداستان!» همان‌طورکه شعر کلاسیک قالب خاص خود را دارد مثلاً غزل؛ مثنوی؛ قطعه و... اما در آن تعلیق وجود ندارد. گره وجود ندارد. روایتی دارای وزن، قافیه و ردیف است و طبق قاعده خودش پیش می‌رود. بعد ما بیاییم آن را «ناداستان» خطاب کنیم؛ چرا؟ تا شعری که مخاطبش بیشتر از شعر ماست را تحقیر کنیم! اگر ادعا می‌کنید که کار شما قوی‌تر است و ادبیات حساب می‌شود؛ برای جذب مخاطب در ساحت خلق رمان و داستان که تخصص شماست مبتنی بر شخصیت‌های بزرگ و ماندگار دفاع مقدس، مقاومت و ادبیات پایداری قلم بزنید و تلاش کنید.

پایان بخش اول....

گفت‌وگو از عباس کریمی‌عباسی و امین خرمی

تصویر: استودیو مبین

تدوین: حامد عبدلی

عکس: محمد نمازی

انتهای پیام
captcha