کد خبر: 4220204
تاریخ انتشار : ۱۸ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۰
ایکنا گزارش می‌دهد

سیاه‌پوشان دردانه امام رضا(ع) در حرم امامزاده امیراحمد کاشان

حرم امامزاده سلطان امیراحمد(ع) کاشان در شب شهادت نهمین امام شیعیان، مملو از مردمی بود که سیاه‌پوش دردانه امام رضا(ع) بودند؛ هر کس در سرش سودای کاظمین افتاده بود و راه رفتن نداشت، در حرم نوه بزرگوار آن حضرت در این خطه از دارالمؤمنین کاشان گرد آمده بود.

مراسم شهادت امام جواد (ع) در حرم امامزاده امیراحمد کاشانپنجشنبه است و شب زیارتی اباعبدالله‌الحسین(ع)؛ با اینکه هفدهمین روز خرداد را می‌گذرانیم، به لطف باران‌های گاه‌ و‌ بی‌گاهی که مهمان آسمان شهرمان می‌شود، هنوز از تب تابستان چندان خبری نیست. صدای زیارت عاشورا از بلندگوها در فضا طنین انداخته و همه با آن زمزمه می‌کنند. 

کمی بعد از آن، حجت‌الاسلام بی‌باک بر منبر نشست و سخنانش را با مقدمه‌ای آغاز کرد و گفت: انسان گاه آسایش دارد؛ اما آرامش ندارد. وقتی آرامش ندارد، به اهل بیت(ع) بدبین می‌شود. حال این سؤال مطرح است که در چه مسیری باشیم تا آرامش داشته باشیم؟ بدانید که طبق احادیث، آرامش را خداوند در دنیا خلق نکرده است؛ ولی انسان همیشه در دنیا به دنبال آرامش می‌گردد. 

به چهره غم‌زده زنان و مردان سیاه‌پوشی نگاه می‌کنم که در میان واژه‌هایی که می‌شنوند، گم شده‌اند و به سخنانی که از سیستم صوتی آستان پخش می‌شود، گوش جان سپرده‌اند. سخنران با بیان داستانی ادامه داد: روزی مردم مدائن به امیرالمؤمنین(ع) نامه نوشتند و حاکمی برای خود درخواست کردند. ایشان سلمان را انتخاب کرد. مردم مدائن بر دروازه شهر ایستادند و منتظر فرستاده علی(ع) شدند.

وقتی سلمان آمد، با نهایت خضوع روی خاک‌ها نشست و گفت: آمدم تا مشکل شما را حل کنم. مشکل‌تان چیست؟ گفتند: ما در این منطقه، دزدان زیادی داریم. گفت: اینکه مسئله‌ای نیست، آن سوتر یک سگ است. بگو سلمان، غلام علی(ع) تو را می‌خواند. مردی با تعجب به سراغ سگ رفت و همین جمله را به حیوان گفت. سگ آمد و سرش را روی نعلین سلمان گذاشت. سلمان گفت: از این پس مسئولیت آرامش این شهر با شماست. بعد هم به مردم گفت: بروید مغازه‌ها را باز بگذارید و با آرامش به منزلتان برگردید. مردم پس از نماز صبح دیدند که تمام دزدها در خیابان افتاده‌اند و سگ‌ها پاسبانی می‌کنند.

آیا مقام سلمان از شما بالاتر است که می‌تواند چنین اتفاقی را رقم بزند؟ خیر. اثبات می‌کنم که مقام شما بیشتر است. سلمان وقتی به دنیا آمد، گبرزاده بود؛ اما زمانی که ما به دنیا آمدیم، شیعه بودیم. سلمان فقط ۱٠ سال آخر عمر را خدمت پیامبر(ص) و امام علی(ع) سپری کرد؛ اما چند سال است که ما خدمتگزار امیرالمؤمنین(ع) هستیم؟ به اندازه تمام عمر. از زمانی که در شکم مادر بودیم.

اغلب مادران با پوششی از چادر سیاه در کنار فرزندانشان در مجلس نشسته‌اند؛ مادرانی که یک روز پای این فرزندان شده‌اند و در دوره بارداری و شیردهی آنان را به مراسم اهل‌ بیت(ع) آورده‌اند و اکنون دست در دست همدیگر، قدم به مجلس گذاشته‌اند. این جملات حجت‌الاسلام بی‌باک توجهم را جلب می‌کند: در دنیایی زندگی می‌کنیم که آرامش نیست. اگر همسری دارید که نان حلال به منزل می‌آورد، قدردان باشید؛ چون در زمانی هستیم که لقمه حلال کم شده است. حرام، آرامش را از انسان سلب می‌کند. 

وی ادامه داد: امامزاده‌هایی در کاشان هستند که هر کدام زیارت‌نامه دارند. زیارت‌نامه بر دو نوع است: مأثور و غیرمأثور. مأثور یعنی امام معصوم(ع) کیفیت سلام به یک امامزاده را مشخص می‌کند. برای مثال در کربلا و حرم قمر بنی‌هاشم(ع)، زیارت‌نامه، ‌مأثور است و در آن می‌خوانیم: «السلام علیک ایها العبدالصالح.» از ساعتی که انسان به دنیا می‌آید تا زمانی که از دنیا می‌رود، وظیفه‌اش این است که «عبد» شود، آن هم عبد صالح. 

برخورد ما نسبت به مشکلات در دنیا به دو شکل می‌تواند باشد؛ یا اعتراض کنیم و به خدا بگوییم تو با ما به انصاف رفتار نمی‌کنی یا مسیر عبد بودن را بپیماییم و در برابر مشکلات، سر به سجده بگذاریم و الحمدلله بگوییم. اگر در مسیر بندگی باشیم، همیشه آرامش بر زندگی ما حکم‌فرماست. حالا متوجه شدیم که چرا به امام حسین(ع)، «اباعبدالله» یا پدر بندگان خدا می‌گویند. 

پرده‌ها، فرش‌ها و کاشی‌های آبی و فیروزه چشم را می‌نوازد و وقتی با حال‌وهوای امامزاده قرابت می‌یابد، آرامشی خاص را مستولی می‌کند. آقای باقری، ذاکر اهل‌ بیت(ع) روایتگر روضه امام جواد(ع) می‌شود: همسر امام یعنی ام‌فضل، امام را مسموم کرد. امام آب خواست. یکی از کنیزان که صدای ایشان را شنید، آب آورد؛ اما ام‌فضل آب را ریخت. سپس درب حجره را بست و تمام کنیزان را گرد آورد تا کف بزنند و هلهله کنند، برای اینکه صدای ناله امام به گوش کسی نرسد. بعد از شهادت ایشان، کسی جرئت اینکه بدن امام را دفن کند، نداشت.

حتی معتصم دستور داد که بدن مبارک را در کوچه بیندازند. سه روز بدن امام در میان کوچه افتاده بود. بعد به معتصم خبر دادند که وضع خارق‌العاده‌ای پیش آمده. هر میتی اگر سه، چهار روز روی زمین افتاده باشد، بدنش عفونت پیدا می‌کند؛ ولی بدن این مرد روز به روز بر بوی خوشش افزوده می‌شود و اگر مردم این موضوع را بفهمند، اوضاع خیلی بد می‌شود.

اشک در چشمان کوچک و بزرگ حلقه زده است. شاید وقتی نحوه شهادت جوادالائمه(ع) را بیان می‌کند، ذکر مصیبت حسین(ع) هم برای سیاه‌پوشان دردانه امام رضا(ع) تداعی شده است که همه از خود بی‌خود می‌شوند. مردها می‌ایستند و با خواندن نوحه بر سینه می‌کوبند: «میان حجره از پا افتاد، بی‌کس و یار و تنها افتاد/ آن‌قدر کف زدند نامردان، تا که آقا ز آوا افتاد/ دست‌و‌پا می‌زند لب‌تشنه، بسته دشمن بر او درها را» همه هم‌نوا می‌خوانند: «واویلا، واویلا، واویلا.»

مراسم تمام می‌شود. جمعیت در حالی که دلشان به ضریح مشبک سلاله امام‌ جواد(ع)، امامزاده سلطان امیراحمد(ع) گره خورده است، تسلیت‌گویان از رواق خارج می‌شود. باشد که این عرض ارادت‌ها ذخیره آخرت و توشه راهمان شود و اظهار محبت‌مان به این سلاله پاک در یوم‌الحسرة و لحظه‌های سخت دستگیرمان شود.

زهراسادات محمدی

انتهای پیام
captcha