کد خبر: 4232539
تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۳:۴۸
شرحی بر آیه «وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ»

زنده به گوری استعدادهای انسانی

مرحوم آیت‌الله طالقانی مصداق بارز آیه «وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ» را سرکوب استعدادها و ظرفیت‌های وجودی انسان‌ها و حق‌کشی‌ها می‌داند، برخلاف عموم مفسران که صرفاً به بیان شأن نزول این آیه و پیوست تاریخی آن یعنی زنده به گور کردن دختران در دوران جاهلیت اشاره و اکتفا کرد‌ه‌اند.

استعدادهای انسانیعموم مفسران شیعه و سنی در ذیل آیات 8 و 9 سوره تکویر، «وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ» و «بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ»، صرفاً به بیان شأن نزول آیه و پیوست تاریخی آن یعنی زنده به گور کردن دختران در دوران جاهلیت اشاره و اکتفا کرد‌ه‌اند؛ اما تعداد محدودی از مفسران، از جمله مرحوم آیت‌الله طالقانی در تفسیر اجتهادی و سیاسی اجتماعی خود با عنوان «پرتوی از قرآن»، از بیان ظاهری و ماهیت تاریخی این آیات فراتر رفته و تفسیر متفاوتی بیان کرده‌اند که در نوع خود جالب توجه و محل تأمل است.

ایشان مصداق بارز «وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ» را ناظر بر ظلم به همه بی‌گناهان تحت فشار می‌داند و می‌گوید: «گويا از همه ستم‌زده‏‌ها به «الْمَوْءُودَةُ» تعبیر شده كه نمونه‌‏ای‌ست از كشتن و نابود كردن یک موجود زنده قابل، مستعد و بی‌گناه كه تازه چشم به دنيا گشوده، استعدادش ظاهر نگشته و كارى از وى سر نزده تا كشنده‌‏اش در جواب پرسش از اين جنايت، پاسخ و عذرى داشته باشد. به اين معنا، هر موجود زنده و مستعدى كه ظالمانه نابود شود، هر استعداد زنده‏‌اى كه خفه گردد و هر حقى كه از ميان برود، مَوْءُودَةُ است.»

آیت‌الله طالقانی در ادامه و پس از اشاره به چندین روایت در باب «مَوْءُودَةُ» می‌گوید: «از اين روايات برمی‌آيد كه مقصود از «مَوْءُودَةُ» در اين آيه، مخصوص دختر زنده به گور شده نيست.» فارغ از مباحث تخصصی تفسیر این آیات که در تخصص و صلاحیت متخصصان رشته‌های تفسیر و علوم قرآن قرار دارد، نوع تفسیر آیت‌الله طالقانی ناظر بر ضرورت حفظ حرمت و کرامت‌ انسانی است و آن هم از این منظر که هر انسانی نه تنها به لحاظ طبیعی حقوقی دارد که باید از آن برخوردار باشد، بلکه به حسب بهره‌مندی از عقل و شعور، از استعدادها و ظرفیت‌های بالقوه‌ای نیز برخوردار است که نباید آنها را نادیده گرفت، پایمال کرد یا کنار گذاشت، بلکه باید محترمانه پذیرفته شوند، به این استعدادها مجال رشد و شکوفایی داد و در جامعه انسانی به آنها عينيت بخشید.

تاریخ بشریت گویای حق‌کشی‌های فراوان و سرکوب استعدادها و ظرفیت‌های وجودی انسان‌های خلاق و بالقوه‌ای‌ست که با از بین رفتن‌ این استعدادها، نه تنها کرامت انسانی هتک و زایل شده، بلکه فرصت‌های قابل توجهی از جامعه انسانی به محاق رفته‌اند که بر اساس این آیات، این به محاق رفتن به‌منزله زنده به گور شدن و یا به مسلخ رفتن انسانیت است.

اما اینکه چرا و چگونه استعدادها و ظرفیت‌های وجودی انسان‌ها محترم شمرده نمی‌شود و زایل می‌شود، محل تأمل است. شاید اولین دلیل آن به خود ما انسان‌ها بازمی‌گردد؛ یعنی در تقابل دو ساحت «من حقیقی» و «من نفسانی» که به تعبیر اریک فروم، دو وجه عوالم انسانی است، به «من نفسانی» خود اجازه جولان داده‌ایم.

در ساحت من نفسانی است که حس مالکیت، زیاده‌خواهی و قدرت‌طلبی انسان غلیان می‌کند و مجال خودباوری و خودآگاهی از او سلب می‌شود؛ اینجاست که رذیلت‌های اخلاقی‌ از جمله خودخواهی و حسادت بر انسان غلبه می‌یابد و هر انسانی فقط خود را برخوردار از حقوق طبیعی می‌داند و این حقوق و استعدادها را برای دیگران لحاظ نمی‌کند. مادامی که چنین تمایلات نفسانی‌ای در گستره جامعه متکثر انسانی راه یابد و در پیوند با قدرت و سیاست قرار گیرد، اخلاق اجتماعی و کرامت انسانی نیز تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد. 

نادیده گرفتن استعدادها و سرپوش گذاشتن بر آنها، در ساحت قدرت عاری از اخلاق، نمود بیشتری پیدا می‌کند؛ چرا که دایره تنگ و محدود قدرت و مرزبندی‌های ناشی از آن و منفعت‌طلبی‌های گروهی، حزبی و...، به خودی خود، استعدادها و ظرفیت‌های متنوع انسانی را نادیده می‌گیرد و مجال رشد و شکوفایی به آنها‌ نمی‌دهد. در چنین شرایطی‌ست که توسعه‌ای رقم نمی‌خورد و جامعه از حرکت حیاتی و دینامیک خود باز می‌ماند؛ چرا که توسعه را استعدادهای انسانی رقم می‌زنند.

بهنام افشار، روزنامه‌نگار 

انتهای پیام
captcha