به گزارش ایکنا از اصفهان، هر روز در محیط اطراف خود با افرادی مواجهیم که بهجز کسب نمرات بالا در دوران تحصیل، در سایر جنبههای زندگی از جمله تعامل و روابط بینفردی و دستیابی به احساس رضایتمندی و خوشبختی، ناتوان و ناموفقاند. این در حالی است که تعداد بسیاری از افرادی که به ظاهر باهوش و تحصیلکرده نیستند، گویی همیشه و همهجا موفق، خوشبخت، سرحال و شادند.
علت این پدیده به رشدیافتگی هوش هیجانی مربوط میشود؛ هوشی که تشخیص و اندازهگیری آن دشوارتر از اندازهگیری ضریب هوشی یا تجربه است. جوامع امروزی بیشتر وقت و انرژی خود را صرف دستیابی به موفقیت تحصیلی، تجربه و هوش شناختی میکنند و از هوش هیجانی و اثرات آن بر موفقیت در زندگی غافلاند. انسان به این نکته توجه ندارد که میتوان هوش هیجانی را آموخت، بهکار گرفت و در سایه آن حس بهتری داشت؛ حس بودن، حس خوشبختی و... .
رشد و پرورش هوش هیجانی در عصر حاضر، موهبت بزرگیست که میتوان در سایه آن بسیاری از مشکلات را مدیریت کرد. هوش هیجانی به انسان کمک میکند تا استرسهای ذهنی خود را کاهش دهد، تعامل اجتماعی مناسبی با دیگران برقرار کند، اعتمادبهنفس خود را ارتقا دهد و هوش عاطفیاش را تقویت کند.
هوش هیجانی از ابتدای حیات همراه انسان بوده و هست و وجود آن برای بقا امری ضروری است. انسان هیچگاه نباید به بهانه منطقی بودن، خود را از نعمت هیجان محروم کند؛ مغز چه بخواهیم و چه نخواهیم، مسیرها و ارتباطات هیجانی دارد. حتی دانشمندان ثابت کردهاند که توانمندیهای هیجانی انسان از هوش شناختی یا IQ بیشتر بوده و در پیشبینی موفقیت او در زندگی کارآمدتر است.
«هوش هیجانی؛ مهارتهای درونفردی» عنوان کتابی است که به آموزش مهارتهای مربوط به پرورش هوش هیجانی که جزو مهمترین مهارتهای فردی است، میپردازد. این کتاب را رضاعلی نوروزی، سمیه موسوی و شیرین عظیمیفر تألیف کردهاند و نشر یار مانا آن را منتشر کرده است.
در این کتاب، نویسندگان در فصول خودآگاهی، ابراز وجود، عزت نفس و استقلال و خودشکوفایی و در قالب بیان داستانهایی مجزا به آموزش چگونگی پرورش هوش هیجانی و مهارتهای درونفردی پرداختهاند.
در فصل اول، نویسنده حین بیان داستان فردی که در زندان مجبور است در جلسات متعدد مشاوره شرکت کند، از زبان مشاور به بیان چگونگی افزایش خودآگاهی و خودشناسی میپردازد. مکالمات و گفتوگویهای بین علی، شخصیت اصلی داستان و مشاور بهطور کامل بیان شده و گویی مخاطب پا به پای علی، خود را در جلسه مشاوره حاضر میبیند و مخاطب مشاور قرار میگیرد. موضوعاتی همچون شناسایی، بیان و تنظیم احساسات، متوقف نشدن در گذشته، قدرت افکار، فکر، احساس و عمل، خواستهها، اقدامات و... از موضوعاتیست که در این فصل به شرح و تفسیر آنها پرداخته شده است.
نویسنده در فصل دوم کتاب با بیان داستانی دیگر به اهمیت موضوع ابراز وجود در پرورش هوش هیجانی اشاره کرده و از موضوعاتی همچون هوش جرئتورزی و انواع ترسهای انسان سخن گفته است. او در ادامه به معرفی چند بازی برای شناخت بهتر هوش هیجانی روی آورده و بازی ذهنی تعمیم، فاجعهسازی، برچسب زدن، ذهنخوانی، فیلتر ذهنی و شخصیسازی را آموزش داده است.
در ادامه سه سبک رفتاری متفاوت شامل منفعل، جرئتورز و پرخاشگر مطرح و علائم زبان بدن و زبان کلام آنها با هم مقایسه شده است. حقوق و مسئولیت و توانایی نه گفتن نیز از موضوعات دیگریست که در این فصل مورد واکاوی قرار گرفته و راهکاری چندمرحلهای برای افزایش توان نه گفتن به این شرح مطرح شده است: بیان جملهای مثبت در ابتدای سخن، استفاده از لحن نرم در صحبت کردن، بیان دلایل نه گفتن با کسب اجازه از طرف مقابل و مرحله آخر توافق کردن با طرف مقابل.
نویسندگان در فصل سوم با بیان داستانی نو به طرح موضوع عزت نفس پرداختهاند. آنها معتقدند اگرچه اعتمادبهنفس ضرورتاً تضمینکننده موفقیت نیست، اما نبود آن نیز به یقین باعث شکست میشود. نویسندگان از زبان مشاور داستان، به بیان گامهای اصلی مسیر افزایش اعتمادبهنفس پرداخته و گام اول را شناسایی خود، نقاط ضعف و توانمندیهای فرد دانستهاند. مشاور داستان گام دوم را چنین مطرح میکند: «خودتان را همانگونه که هستید و با تمام ویژگیهای درونتان دوست بدارید.» گام سوم این است که سعی کنید عملکرد مغز، افکار و باورهایتان را در نظر بگیرید و آنها را مدیریت کنید. مشاور قصه هر یک از این گامها را با توضیحات نسبتاً مفصلی برای مخاطب تشریح کرده و با دادن تمرینهایی، در پی آموزش بهتر این مفاهیم به اوست.
در فصل چهارم نویسنده به بیان موضوع استقلال و خودشکوفایی میپردازد. او معتقد است در دنیا جای کافی برای همه وجود دارد؛ پس به جای اینکه جای دیگران را بگیریم، باید سعی کنیم که جای خودمان را پیدا کنیم. مشابه فصول قبل، در این فصل نیز با بیان داستانی به ذکر نکاتی همچون هدف بزرگ و اصلی زندگی، منابع افزایش انگیزه، تکنیکهای تصویرسازی ذهنی، خودانتقادی سازنده و... پرداخته شده است. نویسنده کتاب را با این جمله انگیزشی به پایان میبرد: «اکثر دانهها هرگز رشد نمیکنند؛ پس اگر واقعاً میخواهید چیزی اتفاق بیفتد، بهتر است بیش از یک بار تلاش کنید.»
الههسادات بدیعزادگان
انتهای پیام