هفته وحدت حوزه و دانشگاه، یکی از مهمترین رویدادهای تاریخی و فرهنگی ایران بهشمار میرود. این رویداد، نقطهای از تاریخ ایران است که تعهد و همبستگی میان دانشمندان و روحانیون ایرانی را نشان میدهد. به همین مناسبت، خبرنگار ایکنا از اصفهان گفتوگویی با علیاکبر توحیدیان، دکترای علوم قرآن و حدیث و پژوهشگر قرآنی انجام داده است. در دو شماره پیشین، به وجوه اشتراک و اختلاف حوزه و دانشگاه، سابقه تأسیس هر یک از این دو مرکز علمی و اینکه رسیدن به تمدن نوین اسلامی از بستر کدامیک محقق میشود، پرداخته شد. آنچه در شماره پیش رو میخوانیم، درباره تفکیک این مراکز علمی و رویکرد علما نسبت به حوزه و دانشگاه است.
در قسمت قبل از شیخ بهایی نام بردیم؛ ولی نمونههای دیگری همچون فارابی، ابنسینا، خواجه نصیر، خوارزمی، فزازی، فرغانی، بنوموسی، عمر خیام، غیاثالدین جمشید کاشانی، ابنهیثم، ابن اسحاق کندی، زکریای رازی و دهها دانشمند دیگر را میتوان نام برد که محصول مدارس دینی و علمی قدیم بودند و با وجود گذشت زمان و نابودی بسیاری از آثارشان، یادگارهای ارزشمندی از آنان باقی مانده است.
بیشتر بخوانید:
دلیل معرفی شیخ بهایی بهمثابه دانشمند الگو، علاوه بر ویژگیهایی که گفته شد، ملموسبودن بعضی از آثار معماری و شهرسازی او در اصفهان، احساس نزدیکی نسل امروز با او، امکان زیارت مدفن او در مشهد مقدس در جوار امام هشتم(ع) و قطعیت در شیعهبودن اوست.
در این راستا، کتاب «دانش مسلمین» از علامه محمدرضا حکیمی، «نقش دانشمندان اسلام در پیشرفت علوم» از شهید آیتالله مفتح، «تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی» از استاد زینالعابدین قربانی و «خدمات متقابل اسلام و ایران» از استاد شهید مطهری برای مطالعه و مزید اطلاع عزیزان معرفی میشود.
علامه حکیمی در اواخر کتاب «دانش مسلمین» نام ۱۵۰ کتاب را در موضوع مورد بحث ما با عنوان کتابنامه، نام برده است. از نمونههای امروزی و معاصر خودمان میتوان از شهیدان چمران و فخریزاده نام برد که هم در علوم روز، پیشتاز و ممتاز بهشمار میرفتند و هم از معارف دینی به اندازه کافی برخوردار بودند.
به نظر میرسد ما امروز به مراکزی نیاز داریم که ترکیبی از حوزه و دانشگاه باشد؛ حوزهای که دانشگاهی و دانشگاهی که حوزوی باشد. مکتب امام صادق(ع)، جابر بن حیان تربیت میکند. او هم دین را به خوبی میشناسد و هم علم شیمی را در حد اعلی میداند.
من به تفکیک مراکز علمی امروزین نگاه خوبی ندارم؛ زیرا این تفکیک تا حدی پیش رفت که به تفرقه و تقابل تبدیل شد، تا جایی که سران انقلاب احساس کردند که باید وحدت حوزه و دانشگاه را مطرح کنند؛ چیزی که متأسفانه در عمل اتفاق نیفتاد و در حد نازلی به آن توجه شد.
برای نمونه چند کار انجام دادند که هیچکدام وحدت لازم را ایجاد نکرد؛ ایجاد دفاتر نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، تأسیس انجمنهای اسلامی در دانشگاهها و عناوین مشابه آن، ایجاد رشتههای علوم اسلامی در دانشگاهها، بهکارگیری روحانیون در هیئت علمی دانشگاهها و اضافه کردن دروس معارف برای همه رشتهها، از جمله اقدامات در این زمینه بود؛ولی گذشت زمان نشان داد که این کارها ما را به هدف اصلی نرسانده و حتی گاهی اثر معکوس و گاهی هم خنثی داشته است.
شما به تحرکات صهیونیستها نگاه کنید. آنها بهصورت ذاتی باطلند؛ ولی راه را در راستای منافع باطلشان درست رفته و میروند. دانشمندانی تربیت کردهاند که به علم روز مجهزند و دربست در خدمت اهداف صهیونیسم با تعصب کامل فعالیت میکنند و نتیجهاش این میشود که هر روز یکی از رهاوردهای علمیشان را به عرصه میآورند که برای جهان علم و فناوری جنبه جدید و بدیعی دارد.
علمای دینی معاصر ما با رویکردهای متفاوتی به این نیاز توجه داشته و راهها و روشهای متنوعی برگزیدهاند که میتوانیم در چهار دسته تقسیم کنیم؛ دسته اول علمایی مانند حضرت امام(ره)، علامه طباطبایی(ره)، علامه طهرانی(ره)، آیتالله حسنزاده آملی(ره)، آیتالله جوادی آملی، آیتالله مصباح یزدی(ره)، آیتالله مکارم شیرازی، آیتالله سبحانی و بسیاری دیگر از علمای ربانی، نامدار و صاحب اثر، تحصیلات حوزوی محض به اضافه مطالعات شخصی در زمینههایی داشتهاند که در فهرست دروس رسمی حوزهها نبوده است.
دسته دوم، علمایی هستند که گرچه تحصیلات دانشگاهی نداشتند و تحصیلاتشان منحصراً در حوزه بود؛ ولی با دانشگاهها مرتبط بودند و به طرق گوناگون با دانشگاهیان در زیر یک سقف گرد میآمدند. برخی حتی در دانشگاه تدریس میکردند و برخی با تشکیل جلسات جوانپسند در بیرون محیط دانشگاه، پیام خود را به دانشگاهیان میرساندند. بهترین مصداق برای نوع اول، استاد شهید مطهری(ره) و برای نوع دوم، مقام معظم رهبری هستند.
استاد شهید مطهری(ره) با نوشتن کتابهای عالمانه با قلم و بیان روز دانشگاهی و سخنرانیهای عمیق خود در مکانهای متعدد از جمله حسینیه ارشاد تهران و اجتماعات علمی دیگر، شخصیت علمی خود را به دانشگاه معرفی کرد و حتی برای تدریس در دانشگاه دعوت شد و کتابهای آشنایی با علوم اسلامی نظیر فقه و اصول فقه، منطق و فلسفه، کلام و عرفان را به همین منظور تألیف کرد.
مقام معظم رهبری نیز به شکلی دیگر به رسالت خود جامه عمل پوشاند و با سخنرانیهای کلاسی، آموزشی و مدون، نسل جوان مشهد را با معارف ناب اسلام آشنا میکرد. کتاب ارزشمند «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن»، محصول همان جلسات کمنظیر است.
دسته سوم، علمایی هستند که تحصیلات حوزوی و دانشگاهی را توأمان داشتند. شاخصترین روحانیون در این دسته، شهید آیتالله دکتر بهشتی(ره)، شهید آیتالله دکتر مفتح(ره) و شهید حجتالاسلام والمسلمین دکتر باهنر(ره) هستند که علاوه بر تحصیل در حوزه و دانشگاه، به تدریس در این دو نهاد علمی اشتغال داشتند و منشأ اثر بودند.
دسته چهارم، روشنفکران دینی بودند که بدون لباس روحانیت با تحصیلات دانشگاهی و مطالعات دینی به رسالت خود عمل میکردند. در این دسته دانشمندانی بودند که تحصیلات دانشگاهیشان علوم انسانی و الهیات نبود و بعضاً در رشتههای فنی مهندسی و یا پزشکی و... تحصیل کرده بودند؛ ولی در جایگاه چهره روشنفکر دینی مطرح بودند. از این دسته میتوان به دکتر علی شریعتی و مهندس مهدی بازرگان اشاره کرد.
ضمن احترام وافر به همه علما و دانشمندان دستههای چهارگانه بالا و توقیر و تقدیر از مساعی مخلصانه و مجاهدانه آنان، نیازهای امروز با هیچکدام از این چهار دسته بهطور منفرد و منحصر برآورده نمیشود و همانگونه که عرض کردیم، باید مراکزی ویژه برای تربیت عالمان دینی همچون شیخ بهایی ایجاد شود که با نظامی آموزشی و پژوهشی مرکب از علوم اسلامی، علوم فنی و مهندسی، پزشکی، ریاضی، طبیعی و... فعالیت کنند تا اتحاد و وحدت حقیقی حوزه و دانشگاه را حداقل در بخشی از نظام آموزش عالی کشور محقق سازند.
به بیانی دیگر، دانشگاهی حوزوی و حوزهای دانشگاهی مطلوب است، بهطوری که بهصورتی نظاممند مبتنی بر آموزش، پژوهش، تزکیه و تعلیم توأم با هم البته مرتبط با فضای بیرون و پیرامونی اعم از صنایع گوناگون رفاهی و دفاعی، کشاورزی، تجارت، اقتصاد، سیاست، طب، علوم طبیعی، فضا و نجوم، شیمی، فیزیک و... باشد تا شاهد خروجیهایی از این نهاد مرکب باشیم که هم فهم درست، دقیق و عمیقی از دین، مذهب و معارف ارائه دهند و هم در علوم روز و جدید متخصص و متمحض باشند.
زهراسادات محمدی
انتهای پیام