کد خبر: 4305700
تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۳:۰۳
در نشستی به‌مناسبت روز شعر و ادب فارسی بررسی شد

پادزهرهای ادبیات در جهان پراضطراب مدرن

یک کارشناس زبان و ادبیات فارسی گفت: ادبیات پادزهرهایی به ما می‌دهد که کمک می‌کند بتوانیم در برابر انگاره‌های جهان مدرن مانند اضطراب شکست، اضطراب جایگاه، شکست و خودکم‌بینی و همچنین مصرف‌گرایی و مدگرایی تاب بیاوریم.

ادبیاتبه گزارش ایکنا از اصفهان، نشست ادبی «شهریار سخن» به‌مناسبت روز شعر و ادب فارسی و بزرگداشت استاد شهریار، شامگاه گذشته، ۲۶ شهریورماه به همت اداره فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان و با همکاری فروشگاه کتاب سوره مهر و گروه کتابخوانی «بخوانیم و بدانیم» در محل فروشگاه کتاب سوره مهر، واقع در سینما ساحل اصفهان برگزار شد.

سجاد ایران‌پور، کارشناس زبان و ادبیات فارسی در این نشست اظهار کرد: همیشه آنچه درباره ادبیات در پس ذهن من بوده، این است که ادبیات در زندگی روزمره به چه کار ما می‌آید؟ برای اینکه بخواهم این موضوع را دقیق‌تر بیان کنم، باید دو دیدگاه را در این زمینه نقد کنم.

وی افزود: هنگامی که از ادبیات صحبت می‌کنیم، در سه قسمت معنادار می‌شود؛ یکی مدرسه و دانشگاه که ادبیات آکادمیک را برای ما معنا می‌کند. ادبیات دانشگاهی باعث می‌شود ادبیات همچون جزیره‌ای باشد که عموم مردم نتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.

این کارشناس زبان و ادبیات فارسی بیان کرد: مسئله بعدی هویت ماست. هنگامی که درباره ادبیات و زبان فارسی صحبت می‌کنیم، مسئله‌ای که بسیار اهمیت دارد، این است که ادبیات هویت ماست. ادبیات می‌تواند به ما هویت بدهد تا با تاریخ خود ارتباط برقرار کنیم.

وی یادآور شد: ادبیات پناهگاهی برای لذت‌بردن و نوعی تفریح و سرگرمی فاخر است؛ به این معنا که ادبیات را از آن نوع نگاه والایی که دارد، فرومی‌کاهیم. آیا شهریار، فردوسی، حافظ، مولوی، شاملو، فروغ و امثال آن‌ها اشعارشان را در حد یک تفریح ارائه کرده‌اند؟ آیا با این دیدگاه، کارکرد ادبیات را در سطح یک تفریح پایین نمی‌آوریم؟ پاسخ مثبت است؛ اما در کنارش سه دیدگاه دیگر، شامل ادبیات به‌مثابه تفریح، ادبیات همچون عاملی هویت‌ساز و ادبیات آکادمیک جایگاه خود را دارند. ما می‌توانیم قدمی پیش‌تر بگذاریم و به این فکر کنیم که ادبیات به چه کار دیگری در زندگی روزمره ما می‌آید.

زیست خردورزانه با ادبیات

ایران‌پور اضافه کرد: معتقدم که ادبیات در برابر پیچیدگی‌ها و بدبختی‌های زندگی و لحظه‌هایی که انگار چیزی برای چنگ‌زدن نداریم، می‌تواند کاری کند که زیستی سالم‌تر، عقلانی‌تر و خردورزانه‌تر داشته باشیم و مرگمان نیز همان‌طور باشد. موضوع مرگ بسیار مهم است. از کسی پرسیدند چگونه خواهی مرد؟ گفت به من زندگی‌کردن را بیاموز، من خود مردن را خواهم آموخت.

وی توضیح داد: یکی دیگر از کارکردهای ادبیات، ساختن جهان موازی‌ست؛ یعنی یک واقعیت، نه خیال. ادبیات، جهانی واقعی و واقعیت‌هایی موازی با زندگی زیسته خودمان برایمان می‌سازد. جهان مدرن سه تفکر بسیار دقیق دارد که بسیار آسیب‌زاست؛ یکی مسئله مد و مصرف‌گرایی، به این معنا که مثلاً وقتی تلفن همراهم اپل است یا خودروی گران‌تری دارم، پس از بقیه بهتر هستم. به میزانی که مصرف می‌کنم، انسان‌تر و بزرگتر هستم. اصلا چرا تابع مد هستیم؟ برای اینکه می‌خواهیم هویت خودمان را اثبات کنیم. هویت من با لباسی که می‌پوشم، درهم می‌آمیزد و این واقعیتی در جهان مدرن است.

این کارشناس زبان و ادبیات فارسی گفت: بحث دیگری که وجود دارد، احساس شکست و خودبینی در دنیای مدرن است. تفکر مدرنی که می‌گوید تو می‌توانی در زندگی هر آنچه می‌خواهی، بشوی. این نوعی رؤیافروشی بسیار مخرب در زندگی بشر به‌شمار می‌رود. یکی دیگر از انگاره‌هایی که جهان مدرن به ما می‌دهد، احساس شکست است که خود‌بدبینی را به‌دنبال دارد. حال ادبیات چگونه می‌تواند چنین مسائلی را خنثی کند؟ مسئله دیگری که در جهان مدرن وجود دارد، اضطراب جایگاه‌هاست. ما مضطربیم، در حالی که دیگری موفق شده و به فلان موقعیت رسیده است؛ ولی من به وضعیت دلخواهم نرسیده‌ام.

وی تصریح کرد: ادبیات پادزهرهایی به ما می‌دهد که کمک می‌کند بتوانیم در برابر این سه عامل، یعنی اضطراب شکست، اضطراب جایگاه، شکست و خودکم‌بینی و همچنین مصرف‌گرایی و مدگرایی تاب بیاوریم. ادبیات به ما احساساتی می‌دهد که دیده نشده‌اند؛ اینکه بتوانیم خودمان را جای دیگری بگذاریم و با این دیدگاه تربیت شویم.

شعر و عشق؛ عامل جاودانگی شهریار

در ادامه، مهدی حیدری، استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه یزد اظهار کرد: اگر سر بر دیوان شهریار بگذاریم، ضربان‌هایی را بلندتر از سایر ضربان‌ها احساس می‌کنیم. شاید یکی از این ضرباهنگ‌های تندی که از دیوان شهریار می‌شنویم، موضوع عشق و حسرت است. با قرارگرفتن این دو در کنار یکدیگر می‌توانید شخصیت شهریار را خوب بشناسید. احمد غزالی در کتاب خود چنین می‌گوید که عاشقان در معرض ملامت و سرزنش قرار می‌گیرند و این سرزنش در مراحل مختلفی روی می‌نماید.

وی توضیح داد: وقتی شعر شهریار را می‌خوانید، می‌بینید در سنینی که او ازدواج کرده و حتی صاحب فرزند شده، هنوز این عشق در سینه‌اش است و حتی وقتی به سراغش می‌آید، چنین می‌گوید که من با تو کاری ندارم نازنین، ما به عشق تو جوانی دادیم. با آن صورت خیالی معشوق زندگی می‌کند، نه با آن شخصی که جگرگوشه هم از شیر بریده است.

این استاد زبان و ادبیات فارسی گفت: جایی که شهریار به دوره جوانی نگاه می‌کند و می‌گوید چقدر چیزها از دست دادم، عمری سپری شد، اگر این عشق هم نباشد، پس چه دارم؟ دقیقاً حسرتی که نسبت به روزگار جوانی دارد، همان عاطفه‌ای‌ست که در قالب کلمات برش زده و ما لمسش می‌کنیم. 

وی در پایان بیان کرد: در اواخر عمر شهریار مشاهده می‌کنیم که این دردها دوباره به عشق تبدیل می‌شود. لحظاتی که شهریار به این حقیقت می‌رسد که این عشق در وجودش بسیار عمیق شده و با ابدیت پیوند خورده، لحظاتی‌ست که شهریار می‌فهمد شعر و عشق او را جاودانه کرده است.

زهرا مظفری‌فرد

انتهای پیام
captcha