پاسداشت میراث کهن ایران فراتر از تکلیفی فردی و رسالتی است که حراست از هویت ایرانی را تضمین میکند؛ هویتی که در تار و پود تاریخ این سرزمین تنیده شده و فراموشی آن، آیندهای مبهم برای فرهنگ غنی و پویایی رقم میزند که حتی تندبادهای سهمگین تاریخ نتوانسته آسیبی به آن وارد کند.
بخشی از این میراث کهن و ارجمند، پاسداشت آخرین شب پاییز، شب یلداست؛ یلدایی که صرفاً شبی با آداب خاص نیست، بلکه فرهنگی است که هر ایرانی در هر نقطه از جهان باید ماهیت اصیل آن را فراتر از خوردنیها و پوشیدنیهای نمادین درک و منتشر کند. این فرهنگ، هنر با هم بودن در تاریکترین لحظات و حفظ امید جمعی برای سپیدهدمی است که باید بهصورت مشترک ساخته شود.
پاسداری ایرانیان از این میراث، نه برآمده از عادتی کور، بلکه زاییده پایبندی به همان ژرفای اندیشه است. در پشت گردهماییها و خوراکیها، منظومهای از باورها نهفته است؛ یلدا نشانه گذار و تولدی دوباره محسوب میشود؛ پایان پاییز، آغاز زمستان و نوید زایش دگرباره طبیعت. هدف نهایی این آیین، تزریق نوعی از فرهنگ امیدبخش و تابآور به کانون خانواده و جامعه است.
آیینهای کهن در جهان، نماد ریشههای عمیق فرهنگی و برآمده از جهانبینی انسان نسبت به زندگی و آینده خویش محسوب میشوند. شاخص برجسته این جهانبینی، امید است. ایرانیان باستان نیز برای پشت سر گذاشتن سختی زمستان و مقابله احساسی با تاریکی و سرما، مفهوم امیدبخش یلدا را پروراندند. گردهمایی در این شب و انتظار جمعی برای طلوع آفتاب، عملی نمادین برای ابراز این امید بود. خانوادهها تا سپیدهدم بیدار میماندند تا شاهد پیروزی نور بر تاریکی باشند. همین عمل به سنتی آیینی تبدیل شد و دلیل ماندگاری یلدا را فراهم آورد. این شب، به نمادی از تداوم هویت جمعی، انسجام اجتماعی و بهانهای مقدس برای گردآمدن تبدیل شد.
واژه یلدا با ریشه سریانی، در پی غلبه اعراب و زبان عربی در چهار سده نخست اسلامی، بهتدریج جایگزین عبارت فارسی کهن «چله» شد. در دورانی که تولید متون فارسی به حداقل رسیده بود، واژگان عربی بسیاری، از جمله یلدا راه خود را به گنجینه زبانی ایرانیان گشودند؛ اما جالب اینکه این واژه با وجود سریانیبودن، با کلماتی مانند «وَلَد»، «یولَد» و «میلاد» که همگی به معنای «زایش» و «تولد» هستند، پیوند خویشاوندی دارد. گوناگونی نامهای این شب در گوشه و کنار ایران، گواه پویایی این آیین است؛ «چاله گرم کنون» در میان عشایر کهگیلویه، «شولی چله» در یزد و «چلهشو» در مازندران.
یلدا نمادی برای استقامت و تابآوری در برابر تاریکیهاست. این آیین، گذر از تاریکی به روشنایی را نهتنها در تقویم طبیعی، که در تاریخ پر افت و خیز این سرزمین نیز متجلی میکند و فهم لایههای عمیق آن، پاسداشت واقعی این میراث مشترک است. یلدا به ما میآموزد که حتی طولانیترین شبها نیز پایان میپذیرند و پیروزی نور، حکمتی است که در حافظه جمعی یک تمدن ثبت شده است.
خاستگاه فلسفی و اسطورهای یلدا فراتر از آیینی محلی میرود؛ این جشن، تبلور الگویی جهانی برای اندیشه انسان در قالب فرهنگ ایرانی است. گفته شده که علل برپایی جشن یلدا، پیروزی نور و روشنایی بر تاریکی و ظلمت و نمادی از تولد مهر، میترا و خورشید است. انسان فارغ از جغرافیا و اختلافات فرهنگی، با مجموعهای از دوسویگیهای بنیادین روبهروست: تقابل سیاهی با سفیدی، خوبی با بدی، مرگ با زندگی و نور با تاریکی. این الگوی دوگانه در اندیشه ایرانی، قالب ملموس نور و تاریکی را به خود گرفت و در آیینی مانند یلدا متجلی شد. بنابراین، یلدا فقط جشنی ایرانی نیست، بلکه گفتمانی از زنجیره اندیشههای مشترک بشری است که در هر تمدنی، لباس بومی آن فرهنگ را به تن میکند.
عبارت حکیمانه «پایان شب سیه، سپید است»، گویاترین تجلی اندیشه یلدایی در ادبیات کهن فارسی بهشمار میرود که پیام آن امیدواری راسخ و خدشهناپذیر است؛ یعنی سیاهی و تاریکی، هرچند طولانی، همچون شب یلدا در نهایت با طلوع خورشید روشنیبخش از میان خواهد رفت. در آثار منظوم و منثور ادبیات فارسی، ردپای پررنگ یلدا، چه به صراحت و چه به ایهام و کنایه قابل مشاهده است. نمونه دیگر آن، تشبیه بلندی و سیاهی گیسوی معشوق به بلندی و ظلمت شب یلداست؛ آمیزشی استادانه از صور خیال ادبی با باوری کهن.
از سوی دیگر، یکی از نمادهای عمیق فرهنگی در شب یلدا، توجه به میراث مکتوب و ادبی ایران است. رسمهایی چون حافظخوانی، شاهنامهخوانی، مثنویخوانی و تلاوت قرآن فقط برای سرگرمی نیست. این آیینهای ادبی، یلدا را به بهانهای لذتبخش و معنوی برای رجوع به سرچشمههای هویت، حکمت و عرفان ایرانی اسلامی تبدیل کردهاند. خواندن این متون، پیوند نسلها را استحکام میبخشد و عمق فلسفی آیین یلدا را از دل تاریخ تا امروز زنده نگاه میدارد.
نخستین روز زمستان (اول دیماه) در باور ایرانیان باستان، روز ایزدمهر نامیده میشد. مهر، اسطورهای است که در تاریکی مطلق به دنیا میآید. او که خود زاده زمستان است، دشمن سرما و تاریکی محسوب میشود و هرکجا گام مینهد، آنجا را گرم و روشن میکند تا راهی به سوی بهار بگشاید. از همان لحظه تولد، نبرد او با اهریمن تاریکی و سرما آغاز میشود. این نبرد فقط تقابل نور و ظلمت نیست؛ بلکه نبردی میان سرما و بیحاصلی با گرمای رویشبخش است. در لایههای این اسطوره، میتوان ترس باستانی انسان از سرما، تاریکی، خشکسالی و بلایای طبیعی و در مقابل، امید ژرف او به زدودن این مشکلات و فرارسیدن روزگاری نو را مشاهده کرد. هدف نهایی این آیین، تزریق نوعی از فرهنگ امیدبخش و تابآور به کانون خانواده و جامعه است.
ایرانیان از دیرباز در جشنهای خود سفرهای میگستراندند که حریمی مقدس و نمادین محسوب میشد. در شب یلدا نیز این سفره و آنچه درون آن است، روایتهایی نغز دارد: کتاب (نماد دانش و حکمت)، شمعدان (نماد نور و روشنایی)، آب (نماد پاکی و زندگی) و آیینه (نماد شفافیت و انعکاس عالم بالا). خوراکیها نیز هر یک حامل پیامی هستند: انار، نماد وحدت در کثرت و زایش و برکت، هندوانه، نماد باروری، شادابی و دفع سرما و سستی از بدن و کدو حلوایی، نماد گرمی، روشنایی و فراوانی.
پس راز ماندگاری یلدا در طول قرنهای متمادی را میتوان حاصل همگرایی چند عامل دانست؛ پاسخ به نیازی جهانشمول (تقابل با تاریکی و سرما)، تبدیل این پاسخ به آیینی نمادین و امیدبخش، تجسم آن در قالب سفرهای مقدس با مفاهیم عمیق و نهایتاً تکیه بر ستون استوار ادبیات که غنای فکری آن را تضمین کرده است. یلدا فقط یک شب نیست؛ آیینهای است که در آن، تابآوری، امید و خرد جمعی یک تمدن به خوبی نمایان است.
اما امروزه سطحینگری به این آیین و غفلت از فلسفه عمیق ماندگاری آن مشهود است. متأسفانه در سالهای اخیر، بر اثر دگرگونی گفتمانهای فرهنگی، فلسفه بنیادین گرامیداشت یلدا تا حد زیادی به حاشیه رانده شده و آیین یلدا بیشتر به مواجههای نمادین و نمایشی تقلیل یافته است. تمرکز اصلی بر تزئین سفره، بدون درک معنای نمادین اجزای آن و شادی و خوشی در لحظه، به جای نگاه امیدبخش به آینده و تقویت پیوندهای عاطفی، از چالشهای جشن یلدای نسل جوان است.
از سوی دیگر، گرایش آنها به گردهماییهای دوستانه در بیرون از خانه به جای کانون خانواده، نشانهای از همین تغییر فرهنگی محسوب میشود. هر چند نباید توقع داشت که نمادهای فرهنگی در برابر تغییرات جامعه مقاومتی مطلق داشته باشند، اما شایسته است که نمادی با عمری دراز چون یلدا تغییر ماهیت پیدا نکند و مفهوم اصیل آن که در قالب خوراکیهای رنگارنگ و شادیهای عمیق تجلی یافته است، به نسلهای بعد آموزش داده شود.
انتهای پیام