کد خبر: 4281307
تاریخ انتشار : ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۱
جرعه‌ای از کوثر نهج‌البلاغه/ ۸

نهج‌البلاغه؛ منبعی برای فهم تقوا

یک پژوهشگر قرآنی برای تمرکز بر موضوع تقوا، مطالعه نهج‌البلاغه را پیشنهاد داد و گفت: در این خصوص باید بر خطبه همام که سیمای جامع پرهیزکاران را ترسیم می‌کند، متمرکز شد.

نهج‌البلاغه امیرالمؤمنین(ع)در روزگاری که ذهن‌ها از هیاهوی بی‌وقفه‌ اطلاعات پراکنده آکنده شده است، رجوع به متون ریشه‌دار و نجات‌بخش بیش از همیشه ضروری به نظر می‌رسد و چه متنی گرانسنگ‌تر از نهج‌البلاغه که از سرچشمه‌ حکمت امام علی(ع) جاری شده و قرن‌هاست که دل‌ها و جان‌ها را سیراب می‌کند؟ با تأکید دوباره رهبر معظم انقلاب بر اهمیت آشنایی با این میراث معرفتی، خبرنگار ایکنا از اصفهان به سراغ علی‌اکبر توحیدیان، پژوهشگر قرآن و دکترای علوم قرآن و حدیث رفته است تا در بخش هشتم سلسله‌گفت‌وگوهای «جرعه‌ای از کوثر نهج‌البلاغه»، به بررسی موضوع تقوا از نگاه امیرالمؤمنین(ع) و خطبه همام بپردازد. در ادامه، شماره هشتم گفت‌وگویی را می‌خوانیم که ما را از ظاهر واژگان عبور می‌دهد و به جان کلمات می‌برد.

ایکنا ـ در مقدمه گفت‌وگو بفرمایید بهترین منبعی که می‌تواند برای مطالعه موضوع تقوا مورد استفاده قرار گیرد، چیست؟

من پیشنهاد می‌کنم که برای تمرکز بر موضوع تقوا، از نهج‌البلاغه به‌‌مثابه بهترین کتاب برای فهم قرآن بهره‌برداری شود.

ایکنا ـ منظور از تقوا چیست و چرا برای فهم آن، نهج‌البلاغه را پیشنهاد کردید؟

اینک که بعد از هفت گفت‌وگوی مقدماتی با شخصیت عزیز، عظیم و مظلوم امیرالمؤمنین، امام علی(ع) و ویژگی‌ها و خصوصیات منحصر به‌فرد کتاب مستطاب نهج‌البلاغه به‌مثابه أخ‌القرآن و مصادر، اسناد، ترجمه‌ها و شروح آن اجمالاً آشنا شدیم، به‌ اذن الله با توکل بر او و استمداد از خود مولی(ع)، وارد دریای بی‌کران و بی‌کنار نهج‌البلاغه می‌شویم و در حد بضاعت اندک خود، به غواصی گوهرهای ناب از ظاهر و باطن، سطح و ژرف این بحر عمیق و أنیق می‌پردازیم.


بیشتر بخوانید:


بنابر ضرورت، بحث‌مان را از موضوع بسیار مهم و کاربردی تقوا و شناخت اهل تقوا آغاز می‌کنیم؛ زیرا خداوند متعال در قرآن مجید، عاقبت خیر، نیک و موفق را فقط برای تقوا و متقین معرفی می‌کند و می‌فرماید: «وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى» (طه/۱۳۲)، «وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» (قصص/ ۸۳)، «إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفَازًا.» (نبأ/ ۳۱)

تقوا با مراتبی که دارد، «نتیجه» ایمان، یقین، ذکر، اجرای اوامر و نواهی، پیروی از صراط مستقیم و عبودیت خداوند است که به‌صورت بزرگترین و اساسی‌ترین ملکه‌ اخلاقی برای انسان‌ها حاصل می‌شود: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ... لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» (بقره/ ۱۸۳)، « ...وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» (بقره/ ۶۳ و اعراف/ ۱۷۱)، «وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ... لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» (انعام/ ۱۵۳) و «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ... لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ.» (بقره/ ۲۱)

رعایت تقوا به‌ معنای پرهیز از گناه و خویشتن‌داری در مقابل هوای نفس در ابتدای سلوک (تقوای عام که دوری از محرمات و ترس از عذاب دوزخ است)، انسان را به مراتب بالاتری از ایمان و یقین و سپس به مراتبی بالاتر از تقوای ابتدایی و عام می‌رساند و به تقوای خاص که دوری از شبهات محسوب می‌شود و در نهایت، به تقوای خاص‌الخاص که استفاده از حلال در حد ضرورت و درواقع مقام حق تقاته، یعنی فنای فی‌الله و رضوان الهی است، نائل می‌شود.

بنابراین، لازم است به پای درس بزرگترین معلم تقوا، أصلُ‌التقوی، أهل‌التقوی، امام‌المتقین، یعنی مولی علی(ع) بنشینیم. ابتدا از خطبه‌ «صفات‌المتقین» مشهور به خطبه‌ «همام» آغاز می‌کنیم و بعد از اتمام خطبه، ان‌شاءالله به ادامه‌ موضوع تقوا در مواضع دیگر نهج‌البلاغه خواهیم پرداخت.

میان عموم پرسش‌هایی مطرح است، اعم از اینکه تقوا چیست؟ متقین چه کسانی هستند؟ سیمای متقین چگونه است؟ شب و روز و عملکرد متقین چگونه است؟ برای پاسخ به این پرسش‌ها شایسته است به سراغ امام‌المتقین، امیرالمؤمنین(ع) برویم و در خدمت «خطبه همام» یا «صفات‌المتقین» باشیم. شماره این خطبه مهم و خاص در نسخه‌های گوناگون به‌دلیل ارتباطش با سایر خطبه‌ها تفاوت دارد؛ در نهج‌البلاغه دشتی، شماره ۱۹۳، فیض‌الاسلام، ۱۸۴، ابن‌ابی‌الحدید و عبده، ۱۸۶ و ملافتح‌الله ۱۸۲ آمده است.

علاوه بر نهج‌البلاغه، این خطبه در کتب معتبر دیگر قبل و بعد از سیدرضی، همچون امالی صدوق، کافی کلینی، مرآت‌العقول مجلسی، عیون‌الاخبار ابن‌قتیبه و تحف‌العقول حرّانی با کمی تفاوت نیز آمده و شروح متعددی از سوی بزرگان به فارسی و عربی، به نثر و نظم بر آن نوشته شده است.

ایکنا ـ لطفاً به بررسی تقوا از منظر خطبه «همام» بپردازید. امام علی(ع) چگونه توصیف صفات متقین را آغاز می‌کند و چه پیامی در آن نهفته است؟

در آغاز، خطبه با مقدمه‌ای شروع می‌شود و بعد وارد متن خطبه می‌شویم: «رُوِیَ أنّ صاحِباً لأَمیرالمُؤمنِینَ(ع) یُقالَ لَهُ هَمّامُ کانَ رَجُلاً عابِداً...؛ یکی از یاران امیرمؤمنان علی(ع) به نام هَمّام که مردی عابد، پرهیزکار، مجتهد و متهجد بوده است...» (هَمّام در لغت یعنی کسی که چون آهنگ کاری کند، آن را انجام می‌دهد. هُمام نیز به معنای دلیر، بخشنده، بلندهمت و شیر درنده است. «هِمام» جمع «هُمام» است.)

بعضی از کتب تاریخی اشاره دارد که هَمّام پسر شُرَیح بود. در زیرنویس نهج‌البلاغه مرحوم دشتی به اینکه همّام بن شریح از شیعیان امیرالمؤمنین(ع) محسوب می‌شود، اشاره شده است. بعضی از کتب هم نقل کرده‌اند که ایشان هَمّام بن‌ عباده است. به‌طور قطع، ایشان از اصحاب خاص امام(ع) بود. مرحوم کلینی(ره) در کافی، ایشان را این‌گونه معرفی می‌کند: «...و کانَ عابِداً ناسِکاً مُجتَهِداً.» استاد مطهری(ره) در کتاب «سیری در نهج‌البلاغه»، همام را این‌طور معرفی کرده‌ است: «از یاران باوفای علی(ع) که دلی از عشق خدا سرشار و روحی از آتش معنا شعله‌ور داشت.»

او با اصرار از امام علی(ع) خواست تا سیمای کاملی از پارسایان برایش ارائه دهد: «فَقالَ لَهُ: صِفْ لِی الْمُتَّقینَ حَتّى کَأَنی أَنظُرُ إِلَیْهِمْ. فَتَثاقَلَ (ع) عَنْ جَوابِهِ؛ به آن حضرت عرض کرد: ای امیرمؤمنان! پرهیزکاران را برایم آنچنان وصف کن که گویی آن‌ها را با چشم می‌نگرم. امام(ع) در پاسخ او درنگ کرد.»

امام ابتدا سکوت کرد؛ «تثاقل» یعنی خودداری‌ از پاسخ‌دادن، مطلب را به نحوی برگزارکردن تا بلکه طرف مقابل اصرار نکند؛ سپس امام(ع) فرمود: «ثُمَّ قالَ: یا هَمّام! اتَّقِ اللّهَ وَ أَحْسِنْ، فَإِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ؛ آن‌گاه فرمود: ای همام! تقوای الهی پیشه ساز و نیکی کن که خداوند با کسانی است که تقوا پیشه کنند و کسانی که نیکوکارند.» ولی همام به این مقدار قانع نشد (و توضیح بیشتر خواست و اصرار ورزید)... به عبارتی همام، امام را در شرایطی قرار داد که ایشان لازم دانست جواب جامعی به او بدهد.

در ادامه خطبه می‌خوانیم: «حَتّى عَزَمَ عَلَیْهِ، فَحَمِدَ اللّهَ و أَثنى عَلَیْهِ، وَ صلّى عَلَى النَّبِىِّ(ص) ثُمَّ قالَ(ع): ...؛ تا اینکه امام(ع) تصمیم گرفت صفات متقین را مشروحاً برای او بازگو کند. پس حمد خدای را به‌جا آورد و ثنا کرد و بر پیامبرش(ص) درود فرستاد، سپس فرمود: ... .» 

البته در اینجا نکاتی وجود دارد که باید بازگو شود؛ اول اینکه عبارت قرآنی امیرالمؤمنین(ع)، یعنی: «إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ» آیه آخر یا ۱۲۸ سوره نحل است: «بی‌تردید و به‌درستی که خداوند، یار و پشتیبان پرهیزکاران است، آنان‌ که در همه‌ حال نیک‌کردار و اهل احسان‌اند.»

دومین نکته راجع به شرایطی است که ترسیم کردیم. این‌طور نبود که امام(ع) و همام در جایی تنها باشند و این گفت‌وگو مطرح شود، بلکه در جمعی بودند. یکی از دلایل تثاقل و سکوت امام این بود که ایشان نمی‌توانست تمام مطلب را در این جمع بیان کند. فرد یا افرادی در آنجا حاضر بودند که ظرفیت و یا لیاقت شنیدن این مطالب را نداشتند؛ پس امام(ع) در ابتدای امر در جواب‌دادن مقداری درنگ کرد تا آن فرد یا افراد که ظرفیت شنیدن ندارند، مجلس را ترک کنند.

البته برای تثاقل امام(ع)، علاوه بر آن علت که عرض کردیم، علل دیگری هم گفته شده است: ۱ ـ مصلحت‌اندیشی (إنّ المصلحة فی تأخیر الجواب). ۲ ـ افزایش شوق سؤال‌کننده (همّام) برای بستر‌سازی و آمادگی بیشتر در فراگیری ۳ ـ کاهش مسئولیت سؤال‌کننده (همّام)؛ چون تا وقتی شرایط گفته نشده باشد، مسئولیتی متوجه شنونده، یعنی فرد متقی نیست؛ ولی وقتی شرایط گفته شد، بنده موظف به وظایف و تکالیف جدید می‌شود. ۴ ـ خوف و نگرانی از جان‌دادن همّام در همان ابتدای ماجرا و زمینه‌سازی برای کاهش احساسات او. ۵ ـ ایجاد فرصت تنازل آن مطالب عالیه در ذهن و لسان امام(ع)، به‌طوری‌ که برای شنوندگان قابل فهم باشد. لازم به تذکر است که منعی هم برای جمع همه‌ این علل وجود ندارد، گرچه برخی بر بعضی از آن‌ها از زوایایی نقد دارند.

«أمّا بَعدُ، فَإِنَّ اللّهَ ـ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى ـ خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیًّا عَنْ طَاعَتِهِمْ؛ اما بعد (از حمد و ثنای الهی)، خداوند منزه و والا خلق را آفرید، در حالی‌ که از اطاعتشان بی‌نیاز بود...» حضرت به‌دلیل بیان فصیح‌تر، این عبارتی را که عرض کردیم، با جمله‌بندی دیگری توضیح می‌دهد: «لأَنَّهُ لا تَضُرُّهُ مَعْصِیَةُ مَنْ عَصَاهُ؛ زیرا نه عصیان گنهکاران به او زیان می‌رساند (و بر دامان کبریایی‌اش گردی می‌نشاند.)» این جمله هم مکمل و متمم عبارت قبلی است و هم نوعی دلیل محسوب می‌شود که معصیت گناهکاران هیچ ضرری به خدا نمی‌رساند.

«وَ لاتَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ. فَقَسَمَ بَیْنَهُمْ مَعَایِشَهُمْ؛ و نه اطاعت مطیعان به او نفعی می‌بخشد. پس از آفرینش آنان، روزی و معیشتشان را با روش حکیمانه‌ای در میان آنان تقسیم کرد...»؛ یعنی تمام آنچه را برای ادامه زندگی، چه برای انسان‌ها و حیوانات در عالم خاکی و چه جن و مَلَک در عوالم خودشان نیاز است، تقسیم کرد.

«وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْیَا مَوَاضِعَهُمْ؛ و هر یک را در جایگاه دنیوی‌اش جای داد» برای مثال ماهی که در دریاست، با توجه به موضع خود به امکاناتی نیاز دارد، یا مرغی که در آسمان پرواز می‌کند، امکانات دیگری برای خودش احتیاج دارد و... . این تصویری کلی از آفرینش محسوب می‌شود که حضرت برای همام و همین‌طور چشمان همه ما که این خطبه را می‌خوانیم، ترسیم کرد.

«فَالْمُتَّقُونَ فِیهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ؛ ولی پرهیزکاران در این دنیا صاحب فضائلی هستند» عبارت «فِیهَا» به دنیا برمی‌گردد. «هُم» هم تأکید و هم حصر برای متقین به‌شمار می‌رود و زائد نیست. متقین هم در این دنیا و هم در دنیای دیگر، شاخص هستند. این شاخص‌بودن را از کجا گرفتند؟ از یک‌سری صفات کسب کردند که اگر ما هم به آن صفات متخلق شویم، در زمره متقین قرار خواهیم گرفت.

زهراسادات محمدی

انتهای پیام
captcha