امام علی، در کار بازتعریف، تبیین و حفاظت از ارزش‌های توحیدی
کد خبر: 3618091
تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱۳۹۶ - ۱۲:۱۱

امام علی، در کار بازتعریف، تبیین و حفاظت از ارزش‌های توحیدی

گروه معارف: در چهارمین حکمت نهج‌البلاغه امام علی(ع)، آمده است: «الْعَجْزُ آفَةٌ وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ وَ نِعْمَ الْقَرِينُ الرِّضَى؛ ناتوانى، آفت؛ و شكيبايى، شجاعت؛ و زهد، ثروت؛ و پرهيزكارى، سپرِنگه دارنده است؛ و چه همنشين خوبى است راضى بودن و خرسندی».

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از اصفهان، در این سخن، امام صفاتی را بر می‌‎شمرد و به توضیح آن‌ها می‌پردازد، واژگانی که همه با آن‌ها آشناییم و چندان نیاز به شرح و توضیح ندارند. صبر، شجاعت، زهد، پرهیزکاری و رضایت و خوشنودی و در تعریف آن‌ها باز از کلماتی روشن و سرراست و بدون پیچیدگی استفاده می‌کند کلماتی چون آفت و شجاعت و ثروت و سپر. 
به‌نظر می‌رسد آنچه بیش از توضیح این لغات روشنگری به همراه داشته باشد، دلیل انتخاب آن‌ها از جانب امام است. چرا این صفات انتخاب و از بین سایر صفات برکشیده شده‌اند؟ چه شرایط و نیازی امام را به ضرورت طرح و توضیح این صفات رسانده است؟ مخاطب این سخنان کیست؟ امام در چه دوره‌ای از زندگی‌شان این واژه‌ها را شرح می‌دهند؟ آیا در دوران زمام‌داری‌شان است؟ یا در دوران خانه نشینی؟ آیا وقتی از صبر می‌گویند به صبر خودشان در آن دوران تلخ رسیده بوده‌اند و این کلام مسبوق به آن تجربه سنگین است؟ و یا آینده خود را با آن توضیح می‌دهند؟ آیا علی (ع) که این جملات را می‌گوید بر منبر خلافت در کوفه نشسته است؟ یا در صحنه نبرد است؟ و یا در مزارع اطراف مدینه در کنار چاه‌های ینبوع؟ در چه حالتیست؟ خار در چشم و استخوان در گلو؟ یا سر در چاه؟ زانوانش را در بغل گرفته است یا شمشیرش را در کف یا قلمش را در بین انگشتان؟ یا.....  
به گمانم پاسخ به این سوالات  در درک مفهوم این سخن و پس زدن غبار ابهام از آن روشنگری بیشتری خواهد داشت. متاسفانه بنده در تاریخ ذکر این حکمت‌ها توفیقی نیافتم ای کاش دوستان تاریخ‌دان کمک نمایند تا این عبارات تاریخ و جغرافیای‌شان معلوم شود (بالاخره نقش پژوهش‌های تاریخی همین جاهاست که اهمیت می‌یابد). اما تا آن زمان چاره‌ای نمی‌ماند جز تحلیل‌ها و حدس‌ها و رمزگشایی‌هایی از درون متن آن هم توسط مخاطبی پس از 14 قرن فاصله و این کار آسانی به نظر نمی‌رسد.
از نوع واژگان به کار رفته شاید بتوان این گونه برداشت کرد که مخاطب علی(ع) گروهی هستند که شجاعت برایشان ارزش است و عجز و ناتوانی ضد ارزش. گروهی که دست گرفتن سپر برایشان آشناست و اهمیت آن را لمس می‌کنند. کسانی که البته از زهد به ثروت میل کرده‌اند و صبر و شکیبایی‌شان در معرض تزلزل قرار گرفته است و طمع در جای رضایت همنشین شان شده است.
نگاهی به این‌ها که گفته شد شاید ما را به سمت کوفه و دوران زمام داری علی و سپاهیان و سربازانی هدایت کند که در این پادگان -شهر گرد هم آمده‌اند. مردمی که فتوحات و ثروت و غنیمت‌های جنگی چون جادوگری آن‌ها را فریفته است و صبر و قرارشان را در مقابل دنیای فتنه‌گر گرفته و تحمل‌شان را در افزودن ثروت و چرب و شیرین دنیا افزوده و سپر دفاع شان را در هجوم لذت‌ها و تمنیات دنیوی از دست شان انداخته و از یاد خدا و توجه به پیام توحیدی پیامبر دورشان کرده است. آن‌ها که از سربازان آگاه و مجاهدان زاهد و عارفان شب زنده دار و بی‌توجه به دنیا به سربازانی با اطاعتی کور تبدیل شده‌اند و سربازی، کسب و کارشان شده است و هدف شان به جای پیشبرد پیام توحید، پر کردن جیب‌ها و انبان‌های‌شان؛ جیره خوارانی ناآگاه و کور اما طماع و دنیا پرست! جنگاورانی قلب ماهیت یافته. همان‌ها که اندکی بعد به امید جایزه‌ای و سکه‌هایی سر از تن فرزندش جدا خواهند کرد! آری با این‌هاست که علی صحبت می‌کند شاید برخی را نجات دهد با همین کلمات ....می‌شود سوز و احساس و شفقت علی را در پشت این جمع آوری کلمات و شرح دادن‌ها دید. سقوط در سراشیبی‌ای که آغاز شده بود و سیلی که در راه است و سدی که علی با کلمات در مقابلش می‌بندد! مصالح‌اش آگاهی و انذار. یک تنه، نگران و دلسوز، چون نوح، کشتی نجاتی می‌سازد برای این قوم، دیواره‌هایش همه از جنس کلام!
او آینده را می‌بیند و سرانجام این تندخویانِ سبک مغزِ بی‌ظرفیت و افراطیِ  دور افتاده از روح و انگیزه اسلام را پیش بینی می‌کند، این است که صبر را از میان خصلت‌ها بر می‌کشد تا از افراط و تصمیمات نسنجیده و روحیه خشن و نظامی گری ِ آن‌هایی که با دیدن کوچکترین موضوعی که آن‌ها را نا خوش می‌آید، برآشفته می‌شوند و آشوب به پا می‌کنند جلوگیری کند او این صبر را شجاعت می‌نامد. شجاعت آن نیست که با هر مسئله‌ای شمشیر از نیام برکشی و به جنگ برخیزی؛ صبر و تحمل عالی‌ترین نوعِ شجاعت است.
و زهد و بی رغبتی به دنیا را و دل نسپردن به آن را عمده می‌کند تا ثروت طلبی کور و اقتصاد و مادی‌گری و دنیاگرایی افراطی را که در مسیر مبارزه با دربار شاهان و پادشاهان و حکومت‌های اطراف چشم آن‌ها را گرفته است و چون ماری به خانه قلب این مجاهدان دیروز و جیره بگیران چشم بسته امروز رسوخ کرده است از خانه قلب آن‌ها خارج کند و یا حداقل برخی را نجات دهد. این‌ها همه چهره‌های دنیاست که در زمان علی به جامعه او حمله کرده است و علی به مبارزه با آن‌ها پرداخته. انذارشان می‌دهد واژه‌ها و ارزش‌های مورد قبول و احترام آنان را تعریف مجدد می‌کند و ازروح جدید در آن می‌دمد.
خطبه‌ها و گفته‌های او در زمان پیامبر نیست علی در زمان حکومتش این سخنان را می‌گوید، گفته‌هایی که بیش از هر کس می‌تواند خودش را محدود کند و در آماج تیز همان انتقادات و در موضع پاسخگویی قرار دهد. علی مانند روشنفکران و سیاسیونی نیست که وقتی خارج قدرتند زبان نقدشان تیز می‌شود و حکومت را نقد می‌کنند و وقتی در مصدر کار و حکومت قرار می‌گیرند ساکت می‌شوند! او برعکس وقتی بیرون حکومت است ساکت و حتی مشاور است و چون به حکومت می‌نشیند مواعظ سیاسی و اخلاقی‌اش که حکومت را و شخص حاکم را در موضع پاسخگویی قرار می دهد آغاز می‌کند!
او همچنین در قبال مردم‌اش و رشد آن‌ها خود را مسئول می‌بیند و در قبال ضعف‌های آنان ساکت نیست جامعه و مردم را نیز نقد می‌کند هر چند این نقدها برایش محبوبیت به همراه نیاورد و کارش را در حکومت‌داری سخت‌تر کند.
با این توضیح شاید بهتر این جملات فهم شوند که عجز در صبر ورزیدن و عجز در زهد داشتن و عجز در ورع و پرهیزگاری صفاتی هستند که طرح کردن شان علت داشته است و آفت در پی آورده؛ (اشرافیت دوباره سر برآورده در بین مردم و نظامیانی که شجاعت را در خشونت حمله و جنگ می یابندو سپرِ دفاع شان در مقابل وسوسه اقتصاد و دنیا از دست افتاده است) و دیده‌ایم که این عجز چه آفت‌هایی را در پی کشیده است و دیده‌ایم که چه فرجامی را به دنبال آورده است.
شاید آخرین ترکیب بندی امام دقیق‌ترین کلید رمزگشایی از این حکمت عمیق باشد آنجا که رضایت را نیکوترین همنشین معرفی می‌کند. این همنشین نیک در کنار هرچه و هر کس که بنشیند او را تبدیل می‌کند و خاصیت تبدیل کنندگی دارد، نه تنها در مورد افراد که حتی در مورد صفات و خصوصیات! که اگر صبر بخواهد به شجاعت تبدیل شود یا زهد به ثروت و پرهیز به سپر راهش همنشینی با رضا و خوشنودی نسبت به خدا و داده‌ها و فرستاده‌ها و ستانده‌هایی اوست.
رضایت صبر را به شجاعت تبدیل می‌کند! مگر شجاعت چیزی جز جرات ورود در عرصه‌ها و معرکه‌های سخت و نفس‌گیر و پایداری در آن‌هاست؟ و مگر این جز به رضایت به داده‌های حضرت حق میسر می‌شود؟ و مگر ثروت جز اندوخته‌های محفوظ ماست؟ و مگر این اندوخته‌ها بدون حفاظ و امنیت باقی می‌مانند و جزوِ سرمایه ما به حساب می‌آیند؟ و مگر تا تو از داشته‌هایت راضی نباشی در حفظشان خواهی کوشید؟ مقام رضا و خوشنودی تو را در معرکه‌هایی که هر دم ثروت وجودی تو را افزایش می‌دهند ثابت و پایدار نگاه می‌دارد و به تو ظرفیت ماندگاری و صندوق پس انداز بزرگتری هدیه می‌کند. همین همنشین نیکوست که باعث می‌شود تا سپر از دست نیاندازی و آن را در مقابل‌ات نگاه داری چون از سرمایه وجودی گرانقدری که در اختیارت گذارده‌اند راضی و خوشنودی.
یادداشت از داریوش اسماعیلی/ معاون فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان
captcha