انقلاب اسلامی ایران با هر مقیاسی که در میان بگذاریم جریان قدرتمند و افتخارآمیزی است. در تمام حوزههای نرم و سخت، دانشهای تجربی، انسانی و دینی و نیز در زمینه مدیریت و رهبری در سطح جهان رخداد افتخارآمیزی است.
عیب ناقدان داخلی و دلسوز و خودی ما این است که به شرایط و دشواریها و فشارها و محدودیتهای انقلاب اسلامی توجه نمیکنند یا کم توجه میکنند و خیلی زود در هنگام نقد و ارزیابی از ذهن میبرند.
انقلاب اسلامی را با چین، ژاپن، کره و ترکیه مقایسه میکنند و سپس نتیجه میگیرند که وضع بدی داریم. مشکل مقایسه همین است؛ مگر هیچ کدام از این کشورها با نمی از چالشهای انقلاب اسلامی مواجه بودند و سپس مقاومت کردند و رشد کردند؟ انقلاب اسلامی نیامده با دست خالی، خزینه به تاراج رفته، چالشهای فراوان نظری و حقوقی و ... با جهانهای گرسنه و متوحش و ددمنش غربی، عربی و عبری مواجه شد. در همان آغاز راه از داخل جریانهای خونآشام و از خارج نزدیک عربی جنگ ویرانگر و از خارج دورتر همه اینها مدیریت میشد و محاصرههای بزرگ جهانی بر ما آغاز شد. امام(ره) که بزرگ ما بود و رهبر اصلی همه چیز، بهجز دو سه سال اول انقلاب تمام مدیریت و رهبری خود را در زمان جنگ به سر برد.
اصلاً ادعای بنده این است که انقلاب اسلامی شرایط طبیعی و عادی نداشته است، در نتیجه با هیچ کشوری که شرایط عادی دارد قابل مقایسه نیست. به نوعی میشود ادعا نمود که شرایط ایران بعد از انقلاب با شرایط کشورهای درگیر در جنگهای اول و دوم مقایسه شود.
آنچه در ایران رخ داده تا حالا یک معجزه بوده است؛ دستاوردهای ایران به برکت اسلام و قرآن کریم و رهبریهای بزرگ و با طهارت حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری در تمام عرصهها افتخارآمیز است.
سر خم کردن و خرد شدن هیبت امروز آمریکا و اسستیصال محض و مطلق او و همپیمانان عرب و عبریاش که چهار دهه، انقلاب را آن گونه درگیر ویرانگرترین فشارها کرده بودند، مگر جز این است که اتفاقات بزرگی در این سرزمین افتاده است؟
از این رو به نظرم به دور از مقایسهها و سرکوفتزدنها بایستی این حقیقت را همه بپذیریم و تصور بنده است که میپذیریم. شرایط تشنج گفتمانی و مبادله اتهامها و اظهار اینکه من از شما انقلابیترم و شما ارادت و محبت و اعتقادتان به انقلاب کمتر است و امثال آن باعث شده است که نوعی گفتوگوی عصبی و متشنج میان ما باشد، البته این گفتوگو خطرناک است. خودیها را به جان هم میاندازد.
از زاویه دوم اگر به انقلاب نگاه کنیم و به ادبیات حضرت امام راحل و نیز گفتمان مقام معظم رهبری توجه شود واقعاً فرصتسوزیهای بسیار بزرگی بوده است؛ ریزشهای خطرناکی بوده است. امکانات در دسترسی که به جای فرصتسازی به فرصتسوزی مبدل شده هم بوده و هست.
ما در مقایسه با دوران طاغوت و نیز در مقایسه با دیگر کشورهای بیادعای خدا و عدالت و اخلاق رشدهای خیرهکننده داشتهایم، اما اگر قرار است مقایسهای باشد بایستی با آنچه در پرتوی یک بینش و نگاه الهی و اسلامی و در سایه مقایسه با تجربههایی مانند سطح اخلاقیت و عدالت سیاسی حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام خود را بسنجیم.
ما که انقلاب را برای کمی بهتر شدن از دیگران راه نینداختیم. گفتیم شاخص و تراز انقلاب و حکمرانی ما فلان عناصر بر اساس فلان منابع و با فلان مرجعیت خاص است. ادعا کردیم که ما الگوی جهانی در اقتصاد و سیاست و اخلاق و غیره به انسان قرن خود نشان خواهیم داد. گفتیم که این انقلاب تهمیدکننده ظهور منجی عالم است. پیداست که بخواهیم یا نخواهیم سقف انتظارات را بالا بردیم، کار بدی هم نکردیم، اما به این انتظار با سقف بالا همه بایستی ملتزم باشیم.
کسی که گله میکند، انتظار بالایی دارد. ضمن تأیید او بایستی او را به تعادل در نگاه و توجه به کارنامه کارهای شده هم فرا بخوانیم. کوبیدن متقابل یاران انقلاب بهویژه حوزه علمیه اتفاق خوشایندی نیست.
واقعیت این است که دو جریان، آشکارا در تقابل با هم قرار دارند با این که اصلاً هر دو جریان خودیاند؛ یکی جریانی که بر طبل نشدهها میکوبد و از به هر دلیل کاری با شدهها ندارد. اصراری هم ندارد به آنها کد بدهد، استناد کند و بر جسته نماید و تصور میکند رسالت او این است که عناصر و عوامل مانع تحقق و علل نشدهها را برجسته کند.
دیگری هم ضمن آن که در سویدای دل و جان خودش نقدها را قبول دارد اما بیش از آن که ذهن خود را بر آنها تمرکز نماید غالباً از بیان یک طرفه نقدها عصبی میشود. او هم البته توجه زیادی به نقدها نمیکند و غالباً دل در هوای شدهها و کارنامه درخشان انقلاب دارد.
هر دو جریان انقلابیاند به این معنا که از خود انقلاب و باورمند به آن هستند. هر دو، هنوز هم اصل انقلاب، اصل قانون اساسی، اصل خط امام(ره) و رهبری، اصل حکومت اسلامی را قبول دارند، اما در ارزیابیها به دلایلی راه متفاوتی رفته و میروند؛ یکی، فشارها و محاصرهها و دستاوردهای معجزآسای حضرت امام(ره) و رهبری و انقلاب را میبیند و افتخاراتی که این ملت بعد از چهل سال فشار و رنج و محاصره در جهان کسب کرده و قلههایی که جوانان ایرانی در تمام عرصهها در سطح جهانی فتح کردهاند را میبیند و از بزرگ کردن و علنیسازی نقدها هراسان و نگران میشود و دیگری جریانی که حقاً و انصافاً نسبت به دستاوردهای بزرگ و خیرهکننده انقلاب بیتوجه شده است.
ما برای رشد این انقلاب به هر دو نیازمندیم؛ احساس رضایتهای غلوآمیز و نابردباری در برابر نقد و ملاحظه و اعتراضها سیر مبارک رشد ما را کند میکند و شاید باعث پیامدهای بدتری هم باشد. شما به جایگاه ایران اسلامی در عرصه نظامی و سیاسی منطقهای میپردازید، البته که در این جایگاه ما پیروزمندانه در جهان سربلندیم. اما آیا همین رشد خیرهکننده در عرصه نظامی را در عرصه تأسیس دانشگاههای علمی ( انسانی و تجربی و دینی) در جهان داشتهایم؟ الان قصد ارزیابی ندارم صرفاً به عنوان مثال میخواهم بگویم که هر دو جریان بایستی به هر دو طیف ماجرا توجه کنند. ناقدان بیتوجه به دستارودهای نیروبخش و روحیهدهنده و امیدآفرین باید بدانند که این مسیر باعث سردی و دلخوری و نومیدی در جامعه میشود لذا این روش را تعدیل کنند. نیز افرادی که ابعاد دستاوردی و کارنامه انقلاب را درخشان میدانند و افتخارآمیز، باید بدانند که غفلت از چالشها و نشدهها و رخنهها و نفوذهای خطرناک میتواند مانند موریانه این ساختمان بزرگ را بعد از چند دهه از پای بست بلرزاند. تصور این است که ادبیات فعلی که با نوعی اتهامزنی دو طرف همراه است میتواند جای خود را به ادبیات همدلانه و معقول و تعدیل شده بدهد.
حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی میرزایی
عضو هیئت علمی جامعةالمصطفی(ص)
انتهای پیام