به گزارش خبرنگار ایکنا؛ رمان اجتماعی «ماهیها پرواز میکنند» نوشته مریم بصیری در ۱۴ فصل به نگارش درآمده و به همت انتشارات کتاب جمکران روانه بازار نشر شده است. زینب آزاد نقدی بر این کتاب نوشته و برای انتشار در اختیار گروه فرهنگی ایکنا قرار داده است. در ادامه این یادداشت از نظرتان میگذرد.
در این روزها که اهالی مجازی درگیر سفرنامه آنلاین حامد عسکری هستند، «ماهیها پرواز میکنند» را خواندم. روایت حج از دید یک دختر دانشجوی معماری! این کتاب بیشتر از اینکه رمان باشد سفرنامه است و دست مخاطب را میگیرد و به اماکن تاریخی مدینه میبرد.
مریم بصیری طبق روال سابق خود دخترانهترین روایت را به خورد مخاطب داده و با نگاه کاملاً زنانه این کتاب را به رشته تحریر درآورده است. در این کتاب روایت ۱۰ روزهای را از نگاه «ماهی» میخوانیم. دختر چشم آبی و اهل اقلید که برای تحصیل در دانشگاه، خانه و خانوادهاش را رها کرده و راهی کورهراههای تهران شده است و به همراه «ارمغان» در بالاخانه یک خانم مسن زندگی میکند.
«بانو» به سبب عدم توانایی جسمی از شرکت در مراسم حج ممنوع میشود و فیش حجش را به ماهی میبخشد. جوانکی که تقیدی به دین و مذهب ندارد و صرفاً به نیت تهیه آلبوم عکسی برای پایاننامهاش راهی این سفر معنوی میشود. حتی فرصت نکرده است در جلسات آموزشی شرکت کند. در همان یکی دوتایی هم که شرکت کرده یا حواسش پیش «پیمان» بوده یا خواب!
دنیای او با دنیای تمام همسفرانش متفاوت است، اگرچه در بین همان همسفران تازه عروس و دامادی هستند که برای ماه عسلشان به همراه فیلمبردار راهی شدهاند، اما باز هم ماهی با همه آنها فرق میکند. در همان فرودگاه برخلاف میل باطنیاش «ننه ترلان» را به او میسپارند. ارمغان که دختر بیقید و بندی است با زبان پرعشوهاش، بمانعلی (پسر ننه ترلان) را مجاب میکند که ننه ترلان را هم به او بسپارند و او را هم به ماهی ...
اگرچه داستان تعلیق به خصوصی ندارد، اما نویسنده داستان را به روانی پیش میبرد و خواننده را به دنبال خود میکشد. مسافران را تک به تک سوار هواپیما میکند، در جستجوی وسایلشان در فرودگاه عربستان حیران میشوند و پس از آن به هتل محل اسکانشان میرسند. در این میان پابهپای ماهی حرص میخورند و دنبال راه فراری برای رهایی از ننه ترلان میگردند. اینکه این دختر تا این حد از سادگی یک پیرزن روستایی کسر شأنش میشود طبیعی است؛ جوان است و گریزان بودنش از خانواده هم مزید برعلت. از طرفی هم در زمان مفقود شدن ننه ترلان خودش را به آب و آتش میزند و مدینه را زیر و رو میکند. این تناقض به سبب محیط معنوی است یا تحول موجود در تقدیر او؟
نویسنده راوی دوم شخص را با زاویه دید کاملی انتخاب کرده است. این امر خواننده را تا حد بسیار زیادی گیج میکند، طول میکشد تا در میان خطوط کتاب، خودش و داستان روایت شده را پیدا کند. در وهله اول توی ذوق میزند و ممکن است از ادامه مطالعه کتاب صرف نظر کنند، اما اگر بر متن سوار شوند، لذت بخش خواهد بود.
شکی نیست که شخصیت محوری داستان «ماهی» است و پرداخت مناسبی هم روی آن شکل گرفته است، اما عدم پرداخت به دیگر شخصیتها از نقاط ضعف این مجموعه است که تا حد بسیار زیادی به چشم میآید. بر خلاف آن پرداخت به پیرامون و اماکن درگیر شده در داستان به خوبی شکل گرفته است.
خواننده در میانه داستان همپای ماهی اضطراب میکشد. نویسنده با ترفند کوتاه کردن جملات و بیان پیوسته، مخاطب را در این اضطراب شریک میکند. به این امر کشمکش درونی ماهی با خودش را هم اضافه کنید تا توازن در ذهنتان برقرار شود. البته این کشمکش مقطعی و موقتی است، اما تا حدودی داستان را متعادل میکند.
از دیگر نکات موجود در کتاب این است که ماهی در قید و بند دین و مذهب نیست، اما نکات ریزی از عقاید اعراب و مخالف بودن برخی از آنها با عقاید شیعیان ایران را به طور دقیق میداند. مانند «تا حالیش کنی آنجا مُهر پیدا نمیشود و روی همان فرشها سجده میکنند...»، اما مشخص نمیشود این اطلاعات را از کتابچه کوچکی دارد که پیش از سفر خریداری کرده یا نه؟ نوع تربیت و رویه زندگیاش که نمیتوانسته این اطلاعات را به او آموزش دهد.
در این ۱۰ روز سفره عمره، ماهی همان قدری که سرگرم عکاسی از معماری عربستان است، از تحول درونی خود بیخبر است و در انتهای داستان با یک ماهی جدید مواجه میشود. تلاش نویسنده در به ثمر رساندن این سیر تحولی ابتر مانده و نتیجهاش مبتلا به کلیشه شده است. در همان میانه کتاب انتهای ماجرا قابل حدس است و خواننده به نیت نویسنده پی میبرد، این امر به خاطر پیرنگ یک خطی داستان است و علت دیگری به ذهن نمیآید.
در هر حال، اگر علاقهای به سفرنامههای کوتاه و جمع و جور دارید، این روایت زنانه از سفر عمره را مطالعه کنید.
انتهای پیام