علم، حلم و عبادت؛ اضلاع سه‌گانه خیر
کد خبر: 3845650
تاریخ انتشار : ۱۳ مهر ۱۳۹۸ - ۰۹:۲۱
حکمت‌های امیر/ برداشت ۹۳

علم، حلم و عبادت؛ اضلاع سه‌گانه خیر

گروه معارف ــ بر اساس حکمت ۹۳ نهج‌البلاغه، زیادتی علم، بزرگی حلم و مباهات به عبادت در دایره تعریف خیر قرار می‌گیرد و حمد و استغفار همچون دو بال پرواز این خیر معرفی شده‌اند.

علم، حلم و عبادت؛ اضلاع سه‌گانه خیر

در حکمت 93 نهج‌البلاغه آمده است: «وَ سُئِلَ (عليه السلام) عَنِ الْخَيْرِ مَا هُوَ فَقَالَ لَيْسَ الْخَيْرُ أَنْ يَكْثُرَ مَالُكَ وَ وَلَدُكَ وَ لَكِنَّ الْخَيْرَ أَنْ يَكْثُرَ عِلْمُكَ وَ أَنْ يَعْظُمَ حِلْمُكَ وَ أَنْ تُبَاهِيَ النَّاسَ بِعِبَادَةِ رَبِّكَ فَإِنْ أَحْسَنْتَ حَمِدْتَ اللَّهَ وَ إِنْ أَسَأْتَ اسْتَغْفَرْتَ اللَّهَ وَ لَا خَيْرَ فِي الدُّنْيَا إِلَّا لِرَجُلَيْنِ رَجُلٍ أَذْنَبَ ذُنُوباً فَهُوَ يَتَدَارَكُهَا بِالتَّوْبَةِ وَ رَجُلٍ يُسَارِعُ فِي الْخَيْرَاتِ وَ لَا يَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ التَّقْوَى وَ كَيْفَ يَقِلُّ مَا يُتَقَبَّلُ».

« از امام عليه السّلام پرسيدند كه خير و نيكى چيست آن حضرت (در تفسير آن) فرمود 1- خير و نيكى آن نيست كه دارائى و فرزندت بسيار گردد، بلكه خير آنست كه دانشت افزون و حلم و بردباريت بزرگ شود، و بر اثر اطاعت و بندگى پروردگارت به مردم سرفرازى كنى، پس اگر نيكى كردى خدا را سپاسگزارى، و اگر بد كردى از خدا آمرزش بخواهى، 2- و در دنيا خير و نيكى نيست مگر براى دو مرد: مرديكه گناهان بجا آورده را به توبه تلافى نمايد، و مرديكه در كارهاى خدا پسند بشتابد (هر چند اندك باشد) 3- و كارى كه با تقوى و پرهيزكارى انجام گيرد اندك نيست، و چگونه عملى كه مقبول و پذيرفته مي‌شود اندك مى‌باشد».

در این حکمت، امام(ع) در پاسخ سؤالی درباره خیر برآمده است، ابتدا انگاره‌های غلط شایع را می‌پیراید و ازدیاد مال و فرزند را از دایره آن بیرون می‌داند و سپس به تعریف و تحدید خیر پرداخته، زیادتی علم و بزرگی حلم و مباهات به عبادت را در این دایره بر می‌نشاند. او سپس حمد و استغفار را به عنوان دو پای راه بردن خیر بر می‌شمارد و آن‌گاه از بازگشت و سرعت در خیرات سخن می‌گوید.

پیش‌تر نیز به مناسبت، از تعریف «خیر» سخن رفت و تفاوت آن با «نعمت» بیان شد. خیر بهره‌برداری از نعمت‌هاست و خیر کثیر همان کوثر است که بهره‌برداری زیاد از نعمت‌های هر چند اندک محسوب می‌شود. خیر اقدام و به‌کارگیری بوده و در آن عنصر شناخت فرصت‌ها و استفاده و سعی نهفته است. چه بسا نعمت‌های فراوان (مانند مال و فرزند) که به کار گرفته نشوند و در مسیر دهنده آن نعمت‌ها نقد نشوند و خیری در آنها نباشد. اینجاست که تعلقش را به علم و حلم و عبادت می‌توان دریافت که هر سه حاصل جد و جهد و تلاش آدمیست؛ شناخت و دانش که حاصل بهره‌برداری از نعمت تفکر و ذهن و عقل انسان است و حلم و صبری که از تلاش و مبارزه درونی انسان با خویش حاصل می‌شود و عبادتی که نشانه اغتنام فرصت است و جهت‌دهنده به همه تلاش‌های دیگر ما. این‌ها همه از جنس تلاش و بهره بردن از فرصت‌ها و امکانات و استعدادهای ما به شمار می‌آیند، یکی در حوزه ذهن و عقل و دیگری در ساحت اخلاق و آن آخری در حوزه ارتباط با خداوند.

ایجاد و گسترش و زیادت رابطه شناختی انسان با طبیعت و هستی پیرامونش (علم)، بزرگ کردن و عظمت دادن به دایره وجودی خویش و فراتر بردن مرزهای تحمل خویش (حلم) و تعمیق رابطه خود با خداوند و بالا رفتن از نردبان هستی به سوی او (عبادت). اما این سه با یکدیگر بی‌ارتباط نیز نیستند، این علم است که می‌تواند مبنای حلم و حوصله و صبر قرار گیرد و این دو به همراه هم انسان را در جایگاه درست عبادت معبود می‌نشانند. چگونه می‌توان بر عبادت (نه فقط مشکلات و سختی‌های فیزیکی آن) فائق آمد، وقتی در تاریکی و ظلمت خویش مانده‌ایم و راهی به سوی نور وجود او نیافته‌ایم و لذا صبر و تحملی هم بر ادامه عبادت رهایی بخشش فراهم نکرده‌ایم.

اما در ادامه علی(ع) حمد و استغفار را چون دو بال پرواز این خیر معرفی می‌کند. «حمد» و سپاس، قرار دادن فرد است در موقعیت گشودگی نسبت به نعمت‌های خدا و شناخت آنها. حمد یعنی من فرصت‌ها، موقعیت‌ها، امکانات و نعمت‌هایی را که در اختیارم گذارده است، خوب می‌شناسم و آنها را به خداوند ربط می‌دهم و وظیفه‌ام را در قبال بهره‌برداری و به کارگیری‌شان در جای درستشان برای همو «شکر» به خود یادآور می‌شوم. وقتی در موقعیت حمد و سپاس قرار می‌گیریم، فرصت‌ها و نعمت‌ها را بهتر می‌بینیم و کفرانشان نمی‌کنیم، به آنها کفر نمی‌ورزیم و پوشیده و در خاکشان نمی‌کنیم؛ یعنی گشودگی در قبال نعمت‌ها، گشودگی‌ای که مقدمه بهره‌برداری از آنها خواهد شد.

و البته در هر حرکتی، خطا و خرابی وجود خواهد داشت. مهم این است که به هنگام شناخت آثار سوء عمل‌های‌مان در صدد جبران و اصلاح برآییم (غفران یعنی پوشاندن و جبران). یعنی پذیرش مسئولیت خطاهای خود و تلاش برای جبران آنها، خطاهایی که حین بهره‌برداری و کار با نعمت‌ها به وجود می‌آیند و از کمی علم یا کوچکی حلم و یا گم کردن هدف و آرمان و معبود واقعی سر می‌زنند. این استغفار یعنی توجه به نتیجه عمل و فراتر رفتن از حد وظیفه. ما در قبال نتیجه و آثار عمل‌های‌مان نیز مسئولیم و وقتی جایی را خراب کردیم، باید بازگردیم (توبه) و آن را اصلاح کنیم (استغفار). البته کار ساده‌تر آن است که فقط از گذشته و خرابی‌های به عمل آورده اظهار ندامت کنیم و یا به آن لعنت فرستیم، ولی برای خویش وظیفه‌ای در اصلاح آن نبینیم و با این نوع فرار به جلو، خود را از سنگینی بار شناخت شرایط نو به نو شونده جدید و حلم و صبر در ماندگاری بر شرایط سخت برهانیم!

اگر دنبال خیر عدالت بوده‌ایم، اما ظلم کرده‌ایم، اگر به دنبال پاکی بوده‌ایم، اما فساد به بار آورده‌ایم، اگر می خواسته‌ایم فاصله‌های فاحش طبقاتی را برداریم، اما دیگران را در همان جایگاه‌های اشرافی نشانده‌ایم و یا خود در همان‌جا نشسته‌ایم، اگر به دنبال آزاد کردن بیانه‌ها و انسان‌ها از قید و بند انسان‌هایی مانند خودشان بودیم، اما ....، اگر و اگر و اگر ...، با همه این اگرها باز هم نمی‌شود از مسئولیت خود فرار کرد، حتی به جلو! اینجا مقام استغفار ما را در صحنه نگاه می‌دارد و به اصلاح می‌خواند. استغفار یعنی ماندن و شناختن و حلم ورزیدن و اصلاح خرابی‌ها و جبران نادانی‌ها و کج‌روی‌ها و ..... . ابتدا باید مسئولیت خود را در این خرابی‌ها پذیرفت و سپس در صدد اصلاح برآمد. اگر اهداف درست بوده‌اند که عدالت و آزادی و استقلال و عزت و پیشرفت و آبادانی کشور و رشد و تعالی انسان‌ها را کمتر کسی است که نفی کند. در این صورت می‌ماند راه طی شده و شیوه‌های به کار رفته و سیاه‌مشق‌های خط خطی شده که باید با حلم و بردباری و دقت و موشکافی شناخت و به سراغشان رفت و برایشان برنامه داشت و مبارزه کرد و صفحه‌ای نو نوشت و این راهیست که هر ملتی که موفقیتی کسب کرده، از آن راه رفته است، راه استغفار، راه ایجاد خیر و رستگاری فردی و اجتماعی. در ادامه علی(ع) از سرعت در خیر نیز به عنوان خیر سخن می‌گوید. زمان ما اندک است و فرصت‌ها چونان ابر در گذرند و کندی و ایستایی را بر نمی‌تابند. جهان و هستی برای هیچ قومی صبر نخواهد کرد.

در پایان، او نکته‌ای بسیار مهم را در تبیین کار خیر گوشزد می‌کند و آن اینکه در انجام کارها و اطلاق عنوان خیر بر آنها، مهم‌تر از حجم عمل، نیت و تقوای همراه آن است. کارها را با حجم آنها نمی‌سنجند، بلکه با جهت آنهاست که معیارشان مشخص می‌شود. اینکه کاری که انجام شده بزرگ است، اما من را هیچ تغییری نداده و در سر جای سابقم مانده‌ام و چه بسا غرور ناشی از آن پایین‌ترم برده، این یعنی خیری در آن کار رخ نداده است. تقوا ملاک این عمل‌هاست. گاه می‌شود که خصلت قوم بنی‌اسرائیل را پیدا می‌کنیم و در قبال کارهایی که وظایف بندگی‌مان در حوزه‌های فردی و اجتماعی است، به دنبال آب و رنگ و حجم و اندازه آن می‌گردیم و وقتی آب و رنگ نداشت و کوچک به نظرمان رسید، به دنبال آب و رنگ دادنش می‌رویم، همان کاری که بنی‌اسرائیل در قبال آن گاو و کشتنش انجام دادند. اینجا برایمان بزرگی امر و مهابت آمر مهم نیست و به دنبال بزرگی و جلوه «مامورٌ بِه» می‌گردیم. این‌جاست که علی(ع) ما را به تقوا و قبول عمل و انگیزه‌ها و معیارهای درست سنجش خیر فرا می‌خواند.

یادداشت از داریوش اسماعیلی، معاون فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان

انتهای پیام

captcha