در حکمت شماره 102 نهجالبلاغه امام علی(ع) آمده است: «وَ عَنْ نَوْفٍ الْبَكَالِيِّ قَالَ رَأَيْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) ذَاتَ لَيْلَةٍ وَ قَدْ خَرَجَ مِنْ فِرَاشِهِ فَنَظَرَ فِى النُّجُومِ فَقَالَ لِى يَا نَوْفُ أَ رَاقِدٌ أَنْتَ أَمْ رَامِقٌ فَقُلْتُ بَلْ رَامِقٌ فقَال: يَا نَوْفُ طُوبَى لِلزَّاهِدِينَ فِى الدُّنْيَا الرَّاغِبِينَ فِى الْآخِرَةِ أُولَئِكَ قَوْمٌ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ بِسَاطاً وَ تُرَابَهَا فِرَاشاً وَ مَاءَهَا طِيباً وَ الْقُرْآنَ شِعَاراً وَ الدُّعَاءَ دِثَاراً ثُمَّ قَرَضُوا الدُّنْيَا قَرْضاً عَلَى مِنْهَاجِ الْمَسِيحِ.يَا نَوْفُ إِنَّ دَاوُدَ ع قَامَ فِى مِثْلِ هَذِهِ السَّاعَةِ مِنَ اللَّيْلِ فَقَالَ إِنَّهَا لَسَاعَةٌ لَا يَدْعُو فِيهَا عَبْدٌ إِلَّا اسْتُجِيبَ لَهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ عَشَّاراً أَوْ عَرِيفاً أَوْ شُرْطِيّاً أَوْ صَاحِبَ عَرْطَبَةٍ؛ از نوف بكالى، نقل شده كه در يكى از شبها، امام على [عليه السلام] را ديدم براى عبادت از بستر بر خاسته، نگاهى به ستارگان افكند، و به من فرمود: خوابى يا بيدار؟ گفتم بيدارم. فرمود: اى نوف! خوشا به حال آنان كه از دنياى حرام چشم پوشيدند، و دل به آخرت بستند! آنان مردمى هستند كه زمين را تخت، خاك را بستر، آب را عطر، و قرآن را پوشش زيرين، و دعا را لباس روئين خود قرار دادند، و با روش عيساى مسيح با دنيا بر خورد كنند. اى نوف! همانا داوود پيامبر (كه درود خدا بر او باد) در چنين ساعتى از شب بر مى خاست و مىگفت: اين ساعتى است كه دعاى هر بنده اى به اجابت مى رسدد جز باجگيران، جاسوسان، شبگردان و پاسبانان حكومت ستمگر، و نوازندة طنبور و طبل».
پیشتر در برداشت 28ام درخصوص زهد سخن آورده شد و این که زهد، ترک دنیا نیست، بلکه برداشتن و آوردن آن است؛ خذوا من ممرکم لمقرکم (امام علی(ع))؛ زهدِ اخذ در مقابل زهدِ ترک؛ زهد رها شدن انسان و نه رها کردن دنیا! زهدی که بر «کم» دیدن دنیا و ناچیز بودن آن برای انسان مبتنی است و نه بر«بد» دیدن آن و یا بد بودنش برای وی؛ زهدِ برداشت و نه زهدِ گذاشت؛ زهدِ گرفتن و آوردن و زیاد کردن و نه انباشتن و یا رها کردن و گذاشتن؛ اینکه معنای زهد گرفتن دنیا با دست و کندن هم زمانش از دل است و نه برعکس آن.
و رغبت یعنی گرایش و میل، خواستنی که به دنبال ملاحظه عطاء مستمر خداوند در دل میافتد. این رغبت جای دنیای کنده شده از دل را پر میکند و سبب قوام و پایداری آن زهد میشود. وقتی دنیا (حتی به اندازه تسبیحی در دست) را از دل کندی جای خالی آن را باید با میل و گرایش و رغبتی پر کرد و الا این خلاء ما را میمکد و دوباره بازِمان خواهد کشید. علی(ع) پایههای این زهد را در همین زمین سفت میکند تا بتواند رغبت ما را به آن آخرت فراهم آورد. عبور به آخرت از دل همین زمین و زمینهها و بسترها و بساط گسترده آن ممکن است، از دل همین زمین و خاک و آب آن؛ زهدی واقعی و زمینی که بربستر و خاک و آب همین زمین شکل میگیرد و ما را بالا میکشد.
اینکه قرآن به منزله اساس دیانت، پوشش پنهان زیرین (شعار) باشد و دعا پوشش آشکار(دثار) و اینکه این موضوع را با مفهوم زهد همراه کرده و در ادامه و درشرح آن آورده، شاید بتوان اینطوراز آن برداشت کرد که زهد فروشی میتواند بر این بستر دین رواج یابد و او خواسته تا زاهدان ریایی را از پیش رسوا کند. حرف علی(ع) این است که، اسلام نمایی و دین فروشی به نام زهد ،ممنوع. دعا هم باید مانند لباس رو، آن را بپوشاند، نه آنکه خود وسیله دین نمایی و کاسبی جدید از آن شود.
او سپس شیوه حضرت مسیح را در این باره به ما معرفی و توصیه میکند. خوردن و برگرفتن غذا با اطراف دندانها(قَرض) و نه بلعیدن غذا همه حجم دهان؛ کنایه از ولع نداشتن و میل و رغبت دل را به جایی غیراز این کمها گرو گذاشتن.
او سپس به نوف دربان و نگهبانش رو میکند و او را توصیههایی مناسب حال مینماید. او و هر کسی چون او که در موقعیت نگهبانی و نزدیکی به قدرت قرار گرفته باشد در خطر مسخ شدن از جانب برخی آسیبهای این نقش است؛ جاسوسی و بادیگاردیِ افراد و نه پاس بانی ارزشهای همراهِ افراد میتواند فرد را به مرتبه مسخ شدگی تنزل دهد، مسخ شدگانی که کارشان دورباد و کورباد گفتن است و با طبالی مردم را دورباشمی دهند. علی(ع) در این دل شب وظیفهاش را در قبال هیچ کس فراموش نمیکند او چون همان مسیح به دنبال زنده کردن مردگان است، اما با معجزه سخن و کلام، هم آن که معجزه اسلام است. او چون داوود در این سیاهی شب برخاسته و مزامیرش را بر ما میخواند و چون مسیح در بین ما مردگان قدم میزند و در کار زنده کردن ماست.
(*) نَوف بن فُضالَة بِکالی مشهور به نوف بکالی نگهبان و دربان امام علی(ع) در زمان خلافت ایشان. او برخی از کلمات قصار و خطبههای نهج البلاغه را گزارش کرده است.
یادداشت از داریوش اسماعیلی؛ معاون فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان
انتهای پیام