یکی از مسائل مهم در اندیشه و تفکر امام(ره) به ویژه در عرصه مدیریت کشور وحدتگرایی و تبدیل نکردن جامعه به دوقطبیهای کاذب سیاسی است که ریشه در همان تفکر صدرایی امام(ره) دارد، اما آنچه در واقعیت سیاسی رخ داده بیانگر آن است که جریانهای سیاسی به این میراث بنیانگذار کبیر انقلاب توجهی نداشته و جامعه را به ویژه در آستانه انتخابات گرفتار این دوقطبیهای سیاسی میکنند.
ایکنا درباره این موضوع و مسائل دیگر ذیل آن از جمله لوازم تحقق خواست رهبر معظم انقلاب مبنی بر حضور همه ایرانیان در انتخابات با عماد افروغ، جامعهشناس و استاد دانشگاه، گفتوگویی انجام داده است که مناسب دیدیم در ایامالله دهه فجر و روزهای کم باقیمانده تا انتخابات منتشر شود.
ایکنا ــ چرا جریانهای سیاسی کشور به رویکرد وحدتگرا و ضد دوگانه امام(ره) در عرصه مدیریت کشور بیتوجه بوده و اتفاقاً در اغلب موارد با استفاده از تاکتیک دوقطبیسازی کاذب، سعی در کسب قدرت و رأی مردم داشتهاند؟
در بهترین و خوشبینانهترین حالت میتوان گفت جریانهای سیاسی مبنای نظری، فلسفی، عرفانی، کلامی و فقهی و به ویژه همان مبنای فلسفی امام(ره)، به مثابه زیرینترین لایه فکری، را درک نکردند که حکایت از یک «ناثنویتگرایی» و «کلگرایی توحیدی» دارد. من سالها پیش که بر روی موضوع آزادی و دموکراسی در اندیشه امام(ره) تحقیق و پژوهش میکردم بیان کردم اگر کلگرایی توحیدی و منظومهنگری امام(ره) درک نشود نمیتوان دیدگاه ایشان را درباره خیلی از مفاهیم و مقولات سیاسی و اجتماعی درک کرد. متأسفانه این مسئله درک نشده و اینکه من مدام از انقلاب صدرایی سخن میگویم منظور این است که باید تفکر صدرایی امام(ره) درک شود. چرا ایشان میگوید اگر یک برگ از هستی جدا شود یعنی کل هستی منقلب شده است؟ این نشانه همان نگاه منظومهای امام(ره) است. ایشان حتی تفسیری عرفانی و الهی از پستترین لایه زمین عطف به همان روایت «لو دُلّیتم بحبل الی الارضین السفلی لَهَبطتُم علی الله» (اگر با ریسمانی به سوی زمینهای زیرین فرستاده شوید بر خدا فرود میآیید) دارد؛ این نگاه یکپارچه طبیعت را در مقابل مابعدالطبیعه، پست و کثیف نمیداند. این نگاه در تفسیر سوره حمد امام(ره) موج میزند و آنجا قرآن «سر است سر سر است»، انسان «سر است سر سر است سر مستتر به سر است» و طبیعت و جسم را نیز سر بیان میکنند. این نگاه منظومهای خیلی زیباست، یک نگاه دیالکتیکی غایتنگر که متأسفانه فهم نشده است.
حتی حکمت نظری و عملی در نگاه امام(ره) به هم ارتباط دارند. ایشان در جایی میفرمایند عدهای میگویند نظر این است، عمل آن است و بعد خود امام(ره) میفرمایند در نظر هم عمل لازم است و الا شیطان از مؤمنان است. شیطان در بحث نظری که مشکلی ندارد بلکه در عمل مشکل دارد. در واقع در نگاه امام(ره) شکاف نظر و عمل هم وجود ندارد.
در همین موضوع مدیریت که در سؤال شما مطرح شد باید گفت مدیریت متکثر امام(ره) ریشه در همان نگاه نظری ایشان دارد و امام(ره) «وحدت در عین کثرت» در حکمت نظری را در حکمت عملی و مدیریت به کار بردند. ایشان هیچگاه اجازه نداد مدیریت کشور در اختیار یک جناح قرار گیرد؛ آن هم جناحی که حتی آداب جناح خودش را هم نمیشناسد و نه فلسفه سیاسی و نه مرام سیاسی دارد. علاوه بر اینکه توجهی به اشتراکات و مایههای مورد نیاز یک فعالیت گروهی ندارد و حتی دیدگاههای خودش را نیز مکتوب نکرده است و این هر دو جناح و گروه سیاسی عمده کشور را شامل میشود.
اما با نگاهی واقعبینانه باید گفت اندیشه امام(ره) از سوی جریانهای سیاسی فهم شده اما منافع اقتضا نمیکرده به آن عمل کنند و به شدت هم به این دیدگاه اعتقاد دارم و معتقدم جریانهای سیاسی بیشتر به دنبال مصادره امام(ره)، ارزشها و ارکان رکین جمهوری اسلامی به نفع منافع گروهی و جناحی خود هستند و بعینه قابل مشاهده است و این خود را در سیاستهای امنیتی و مصلحتگرایانه نشان میدهد که در واقع منافع نظام و کشور و مصالح نظام نیست بلکه همان منافع و مصالح جناحی خودشان است که پشت سنگر انقلاب و نظام و مصلحت پنهان میشود.
ایکنا ــ آیا روی آوردن گروهها و جناحهای سیاسی به دوقطبیسازی به مثابه سادهترین روش و تاکتیک به دلیل انحطاط فکری و اندیشگی آنها نیست؟
در بهترین حالت این تاکتیک دوقطبیسازی از سوی جریانهای داخلی شبیهسازی از روی رقابتهای انتخاباتی در انگلیس یا آمریکاست که دو حزب عمده وجود دارند و به طور طبیعی در رقابتها دو قطب متضاد شکل میگیرد و لذا تصور میکنند در ایران هم باید برای کسب رأی دوقطبیسازی کرد. این در حالی است که جامعه ایران طیفی است. اگر آنجا رقابتها دوقطبی شده عقبه اقتصادی، مدنی و سیاسی آن روشن است، اما جامعه مدنی ایران طیفی است و اقتصاد کشور قطبی نشده است. اما عدهای از اقطاب شناختهشده سیاسی به شکل کاذب میخواهند جامعه را قطبی نشان دهند چون منافع بیشتری تأمین میشود. اگر جامعه دوقطبی و دوگروهی شود منافع به صورت 50_ 50 تأمین میشود ولی اگر قطبها بیشتر شود منافع و سهمها کاهش مییابد.
یک بار در مصاحبهای بیان کردم که جامعه ایران طیفی است نه قطبی و نباید فریب این بازیها و قطبیتسازیهای کاذب را خورد. مشاهده شد که هر دو جناح پشت همدیگر و علیه این سخن درآمدند و گفتند کسی که با چپ و راست مخالف است با اصل انقلاب و نظام مخالف است و اینجا هر دو انقلابی شدند. در حالی که امروز همه این مسائل را میفهمند. آمارها و پیمایشها از جمله آمارهای ایسپا هم این را تأیید میکند. در آن سالی که آمار ایسپا به دست من رسید نشان میداد حدود 26 درصد مردم ایران گرایش به دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب دارند. در این میان تکلیف آن 74 درصد چه میشود؟ به همین خاطر است هرگاه که در رقابتهای انتخاباتی کاندیداها متکثر میشوند، حضور مردم هم حداکثری میشود و وقتی رقابتها قطبی میشود از حضور مردم در انتخابات کاسته میشود. به نظر من مردم با عمل خود طیفی بودنشان را نشان میدهند اما متأسفانه این واقعیت طیفی خود را در نظام سیاسی نشان نداده است. اگر این اتفاق میافتاد خیلی از این شکافها، مشکلات و دعواها به وجود نمیآمد. اما عدهای دعوا و درگیری کاذب ایجاد میکنند و متأسفانه نماینده و معرف مردم هم نیستند ولی در پشت سنگر دفاع از منافع و مصالح مردم پنهان شدهاند.
ایکنا ــ رهبر معظم انقلاب برای تحقق مشارکت حداکثری سخنی به این مضمون فرمودند که هر ایرانی حتی اگر با نظام مخالف است و از شخص ایشان خوشش نمیآید، به خاطر کشور و امنیت ایران در انتخابات شرکت کند. به عقیده شما لوازم تحقق مشارکت حداکثری چیست؟
بدون تغییر ساختاری نمیتوان همه افراد را برای حضور در انتخابات اقناع کرد. برای تحقق این امر شورای نگهبان باید دقت و سختگیری بیشتری کند؛ اما این سختگیری را باید در جاهای اساسی انجام دهد. به عبارتی سؤالات چپ و راستی نکند و مسائلی را مورد سنجش قرار ندهد که ربطی به نمایندگی ندارد. نماینده باید به لحظ فکری قوی و دارای طرح و الگو بوده و از این رابطه قدرت ـ ثروت به دور و سالم باشد. در واقع پرونده زندگی او بررسی شود که زیست سالم اقتصادی، مالی و اخلاقی داشته یا زیست دلالانهای داشته است. به عبارتی شورای نگهبان باید نامزدهایی را تأیید کند که معرف جامعه باشند نه معرف و نماینده خط و خطوطها. این خط و خطوطها الزاماً مساوی با انقلاب نیستند. خیلی افراد هستند که درک انقلابی، هویتی، فرهنگی و معرفتی بالاتری دارند و قادرند وظایف نمایندگی را بهتر و متعهدانهتر ایفا کنند. اما متأسفانه به این مسائل توجهی نمیشود و ملاکهای روشنی حاکم نیست.
برای نمونه از انتخابات حزبی سخن گفته میشود و بعد طرح استانی شدن انتخابات مطرح میشود در حالی که این دو با هم سازگار نیستند. حزبی شدن راههای خودش را دارد و حزب میتواند در اقصی نقاط کشور دفتر بزند و نیروهای خودش را داشته باشد. آیا لازم است حتما در سطح استانی باشد؟ لذا تحقق مشارکت حداکثری همه ایرانیان هم نیاز به تحول ساختاری به ویژه در سازوکارهای تعیین صلاحیت و انتخاب نماینده و هم فرهنگسازی در جامعه دارد. یک دلیل و یک علت داریم؛ باید به مردم گفت دلیل اهمیت حضور در انتخابات این است که ایرانی هستید، دغدغه دارید، ارزشهایی برایتان محترم است، پس به اینها ارج بیشتری بگذارید. هر قدر هم که علتها خراب باشند دلیلی بر این نیست که شمای مردم ناامید شوید و باید با حضور خود ایجاد تغییر کنید.
به عبارتی اگر تمام عوامل مستعد یک رفتار کجرو شوند دلیلی بر آن نیست که من مبتلا به آن رفتار کجرو شوم و باید امتحان خود را پس بدهم. در چنین شرایطی باید برای مردم ایرانی بودن، هویت فرهنگی و تاریخی را تبیین کرد و اگر عدهای خراب هستند نباید ناامید شد و در انتخابات حاضر شد. حال که این مردم میخواهند بیایند باید راهها را باز کرد و چه کسی باید راهها را باز کند؟ شورای نگهبان و مجاری ذیربط.
ایکنا ــ شما به طیفی بودن و نه قطبی بودن جامعه مدنی ایران اشاره کردید. آیا در جامعه طیفی تحزب در عالم واقع میتواند جایگاهی داشته باشد؟
اگر بخواهیم جایگاه تحزب را در جامعه حل کنیم باید گفت حزب مصداق عینی جامعه مدنی است و لذا ابتدا باید دانست جامعه مدنی چیست و جامعه مدنی ایران چگونه است و حزب متوجه شود چه وظیفه و جایگاهی دارد. احزاب موجود فعلی کشور اغلب دولتساخته هستند و با تشکیل دولت ایجاد میشوند. در حالی که احزاب وقعی دولتساز هستند. بارها بیان شده که باید به سمت حکومت حزبی رفت، ولی سؤال این است مگر کسی جلوی آن را گرفته و مخالف آن است. این همه احزاب پروانهدار در کشور وجود دارد که میتوانند فعالیت حزبی کنند اما نه فقط در شب انتخابات. این به خاطر آن است که اینها حزب به ماهو حزب نیستند؛ حزب باید فلسفه سیاسی و ایدئولوژی مشخص و برنامه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی معلوم، عضوگیری و منابع مالی تعریفشده داشته باشد. اما کدام یک از احزاب کشور اینگونه هستند؟ لذا در جامعه مدنی طیفی احزاب جایگاه دارند و مردم میتوانند احزاب معرف خود را در واقعیت ببینند و احساس کنند هر یک از احزاب حرف و نظر آنها را بیان میکنند. اما چون احزاب ما کارکرد واقعی حزب را ندارند مردم هم به آنها اقبال نشان نمیدهند. بیشتر احزاب کشور با هدف تصدی قدرت دولتی و مواهب پس قدرت دولتی، مانند ثروت اقتصادی و سرمایههای فرهنگی و سیاسی فعالیت میکنند نه اینکه بخواهند تحققبخش بسیاری از خواستها و آرزوهای مردم باشند. تشکیلات آدابی دارد که به آن توجهی نمیشود. زمانی من استاد راهنمای پایان نامهای بودم و براساس مطالعات انجامگرفته مشخص شد بسیاری از گروههای سیاسی شناختهشده آرشیوی از بیانیهها و مسلک و ایدئولوژی خود نداشتند که آن دانشجو مجبور شد برای تحلیل محتوا به بیانیههای آنها در روزنامهها مراجعه کند و این بیانگر همین است که احزاب کشور حزب به معنی واقعی نیستند.
گفتوگو از مهدی مخبری
انتهای پیام