دنیاگریزی عامل عقب‌ماندگی مسلمانان شد / تحریف معنوی قرآن با تحقیر دنیا
کد خبر: 3933866
تاریخ انتشار : ۱۸ آبان ۱۳۹۹ - ۱۵:۴۴
ناصر مهدوی:

دنیاگریزی عامل عقب‌ماندگی مسلمانان شد / تحریف معنوی قرآن با تحقیر دنیا

ناصر مهدوی با اشاره به تفکرات دنیاگریز در اندیشه علمای اخلاق و فقه بیان کرد: باور به آلودگی و ترک دنیا عمومیت داشته و باعث عقب‌ماندگی ما شده است. هنوز هم در جامعه امروز ما بی‌میلی برای کارهای بزرگ را حس می‌کنید و ساختن و آباد کردن کار سختی است. در حالی که قرآن تأکید دارد که آخرت مهم است، اما آخرت نیز از این دنیا می‌گذرد و حیات آخرت وابسته به دنیا می‌شود.

به گزارش ایکنا، ناصر مهدوی، دین‌پژوه و استاد دانشگاه، شب گذشته، 17 آبان‌ماه، از صفحه اینستاگرام خود و به صورت زنده با موضوع «ارزش زندگی» به ایراد سخن پرداخت که در ادامه متن آن را می‌خوانید؛

ارزش زندگی به این دلیل مهم است که آموزه‌های دینی و ملی ما این نبوده که به ما القا کنند و ما را تربیت کنند که زندگی اهمیت دارد و باید از زندگی لذت ببریم و اگر در اینجا نتوانیم از زمان‌مان بهره ببریم، انسان موفقی نیستیم. تاریخ عمدتاً تهاجمی بوده است و نسل‌های ما همیشه در یک دوران ناامنی زندگی کرده‌اند؛ یعنی بعد از دوران اولیه پیروزمندانه تاریخی که داشتیم که دوران یونان باستان و ... بوده است، ما آدم‌های نسبتاً بزرگی بودیم، ولی بعدها دوره‌های مختلفی می‌رسد و مرتباً افول به وجود می‌آید و در دوران ساسانیان جدایی و شکاف به وجود می‌آید تا اینکه به دوره ما می‌رسد و ما تجربه زندگی آزاد و دموکراتیک که به فردای خود امید داشته باشیم را کم داشته باشیم.

تحقیر دنیا در اندیشه علمای اخلاق

البته در دنیا نظام‌های دموکراتیک آمدند و حقوق انسان و آزادی و اخلاق جدی گرفته شد، اما ما از این نعمت حریت و زندگی سالم کم بهره‌مند بودیم و یک دلیل، جنبه‌های سیاسی بوده است، اما یک دلیل مهم‌تر مسئله فکری بوده و به ما القا شده که این زندگی خیلی مهم نیست و ما آمده‌ایم تا به آخرت برویم و در بیشتر کتب اخلاقی این طور است و مرحوم نراقی نیز که به بحث زهد می‌رسد به قدری زندگی مادی را تحقیر می‌کند که انسان از طبیعت و رفاه نفرت پیدا می‌کند.

در کتب اخلاقی گذشته ما این طور است تا کتاب‌هایی که این اواخر چاپ شده است که ما دنیاستیز و زندگی‌ستیز بوده‌ایم. یک وقت واژه دنیا را به کار می‌بریم که تعابیر تندی در قرآن و روایات در این زمینه وجود دارد، اما بزرگان ما فکر می‌کردند که دنیا یعنی همین لذت‌های اجتماعی و می‌گفتند هرچقدر لذت اجتماعی شما کمتر شود و به پول و زن و فرزند و ... اهمیت ندهید، آدم‌های سبک‌باری هستید و لذا خداوند در قیامت سهم بزرگی به شما می‌دهد. این یکی از اندیشه‌هایی بود که یکی از دلایل عقب‌ماندگی مسلمانان و ایرانیان شد.

در زمان زرتشت، موبدان بودند که این شعارها را می‌دادند که اگر کسی به سراغ کار و ... برود اهریمن است. حالا هم خیلی از شیعیان حکومت را در اختیار ائمه(ع) می‌دانند. در مکاسب شیخ انصاری آمده که حکومت فقط باید به دست امام زمان(عج) باشد و باید تا آن زمان انتظار بکشیم، اما قرآن به هیچ وجه این طور نیست و یک حقیقتی است که به زندگی این جهانی اهمیت می‌دهد و دنیا نوع نگاه آدمی است و در ذهن ما رخ می‌دهد و آنجا که آدمی برای متاعی سبک شخصیت خود را قربانی می‌کند و شخصیت خود را لکه‌دار می‌کند، این عبارت از دنیاست و با کسب علم و معرفت تفاوت دارد.

زندگی چیست؟

کسب و کار و تحصیل و تلاش و تجارت و هنر، فرصت‌های زندگی است و همه اینها امکاناتی برای ماست که بهره‌مند شویم و بر دوش اینها بایستیم و بعد بزرگ شویم. بدون کار و اندیشه نمی‌توانید بزرگ شوید و هنوز هم می‌گویند در استرالیا آدم‌هایی هستند که به صورت بدوی زندگی می‌کنند که ادبیات، زبان و ... ندارند و مانند حیوان زندگی می‌کنند، چون آنچه زندگی را زندگی می‌کند همین معاشرت‌های روزمره و خرید و تجارت و کسب و کار و آموختن و هنر است و اگر اینها را از آدم بگیرید، زندگی، زندگی نیست.

در تاریخ به جای اینکه بگویند سر خم کردن در مقابل متاعی حقیر دنیاست، اساساً زیستن بر روی این کره خاکی را زندان تلقی کرده‌اند و گفته‌اند ما اینجا گرفتاریم، تا اینکه یک روزی بمیریم، تا از این قفس بگذریم. در دوران جبهه یک شهیدی بود که سنگ به دهان می‌گذاشت تا حرف نزند، در حالی که بسیار انسان‌های پاک بودند و باید به روحشان درود فرستاد، اما معلمی داشتند که این طور دستور می‌داد. تاریخ تصوف را که ببینید، این طور است که بزرگان ما در رنج بسیاری زندگی می‌کردند و تن را آزار می‌دادند و یک نوع خودآزاری داشتند. امام محمد غزالی آموزه‌های تلخی هم داشته است و می‌گفت که یک جایی بخوابید که کمر شما درد بگیرد و لباس ژنده بپوشید تا هوس، شما را از پا درنیاورد و در استحمام نیز امساک کنید.

فقهای ما نیز این طور بودند. مرحوم کلینی روایات عمیق ائمه(ع) را آورده است، اما روایاتی هم بوده که چندان صحیح نبوده و او آورده است. مثلاً می‌گوید اگر آدم جزام بگیرد این توفیق خداست و باید صبر کنید؛ یعنی اگر کلینی بود می‌گفت اتفاقاً خوب است که کرونا آمده و بزرگان ما فکر می‌کردند فقر و بدبختی لطف خداست و ما در این فضا بزرگ شده‌ایم.

چرا عقب‌ماند‌ه‌ایم؟

در قم، آکادمی علوم اسلامی وجود داشت و آنها هم می‌گفتند که فقر را خدا خواسته است، اما این واژه در قرآن، ادعای معاندین پیامبر(ع) است و وقتی می‌خواستند با پیامبر(ص) مقابله کنند می‌گفتند، اگر خدا می‌خواست به اینها پول بدهد، می‌داد. بنابراین، فقر و غنا را خدا می‌خواهد و بعد این ایده بزرگان ما نیز شده است. این تفکر، عمومیت داشته است و می‌گفتند این دنیا آلوده است و هرچقدر اینجا سختی بکشید، آن دنیا بهشت در انتظار شماست و اینها دلیل عقب‌ماندگی ما بوده است و هنوز هم در جامعه امروز ما بی‌میلی برای کارهای بزرگ را حس می‌کنید. در جامعه ما ساختن و آباد کردن بسیار کار سختی است.

هنر نیز همواره برای ما حرام و موجب سرزنش بوده است و برخی می‌گفتند دین داریم و دیگر عقل و هنر و ... را لازم نداریم و نکته اینکه صادق‌ترین آدم‌ها این حرف‌ها را زده‌اند. مرحوم نراقی یک شخصیت بزرگی بود و روح لطیفی داشت، اما این حرف‌ها را نیز می‌زد. فیض کاشانی نیز بسیار آدم بزرگی است، اما وقتی از دنیا صحبت می‌کند، به دنیا می‌تازد و به نام دنیا، زندگی را خورد و خمیر می‌کنند، اما زندگی، کار و تلاش و هنر و فکر و فرهنگ است و وقتی اینها را تخریب کنید، آدمی تخریب می‌شود و اینها می‌گفتند که آخرت را باید حفظ کرد.

در قرآن نیز این تعابیر را داریم، اما در قرآن اشاره می‌کند که درست است آخرت مهم است و در آنجا به جاودانگی می‌رسید، اما آخرت نیز از این دنیا می‌گذرد و با این وصف زندگی دنیوی، مهم‌تر از آخرت نیز می‌شود. برای اینکه جهان آخرت که بسیار ساحت درخشانی است، بستگی به زندگی دنیا دارد و لذا در قرآن زندگی اهمیت دارد، اما یکی از چیزهایی که تحریف معنوی شد، این بود که زیستن در این جهان مادی را به اسم دنیا تحقیر کردیم و همین باعث درماندگی بسیاری از مسلمانان شد.

غنیمت حافظ و مولانا

دو چهره در این زمینه شاخص هستند؛ یکی حافظ است که مدام این ادبیات را دارد. مثلاً می‌گوید «خیز و در کاسه زر آب طربناک‌ انداز، پیشتر زان‌که شود کاسه سر خاک انداز» حافظ در این زمینه استثناست که مکرر هشدار می‌دهد که زندگی شما جدی است و باید به زندگی اهمیت دهید و اگر به این زندگی اهمیت ندهید عمرتان تباه شده است و دوم هم مولاناست. حافظ می‌گوید «وقت را غنیمت‌دان آن قدر که بتوانی». می‌گوید زندگی موهبت است و باید غنیمت دانست و اینها موهبت تکرارناپذیر است و اگر اینها را از دست بدهیم، فقیرترین آدم هستیم. یک نویسنده‌ای هم هست که یک نفر را دید که 40 سالش است و به او می‌گوید تو 35 سال است که در 5 سالگی مانده‌ای. این یعنی به زندگی اهمیت ندادی و فکر کردی زندگی عرصه بازی است.

وجود آدم‌هایی مانند مولانا و حافظ برای زندگی غنیمت است. مولانا می‌گوید «پیش از آنکه شب شود جامه بجو، روز را ضایع مکن در گفت‌وگو». این حرف مهمی است، یعنی قبل از اینکه فرصت زندگی از بین برود، برای شخصیت خودت یک رخت مناسب خرد، رشد و وقار بدوز. زندگی ارزش دارد و اگر این کار را نکنی، در قیامت خداوند به دست‌های خالی چیزی نمی‌دهد و راهی برای جبران هم نخواهد بود.

گزارش از مرتضی اوحدی

انتهای پیام
captcha