به گزارش ایکنا، دومین جلسه درسگفتار نوروزی «غنا و موسیقی» با سخنرانی حجتالاسلام سروش محلاتی صبح امروز 1 فروردینماه در فضای مجازی برگزار شد. متن بخش اول این جلسه از نظر میگذرد؛
بحثی که جلسه گذشته آغاز کردیم اولین فصل از فصول مختلف بحث غنا و موسیقی است. این بحث را به صورت مستقل در کتب فقهی مطرح نکردند ولی گاه در لابلای مباحث فقهی اشاراتی به این موضوع دیده میشود ولی اهمیت مطلب اقتضا میکند قبل از مباحث دیگر به این بحث بپردازیم و آن این است که آیا حکم غنا یک حکم عقلی است و یا یک حکم نقلی و سمعی است. سرنوشت مباحث آینده تا حدودی زیادی به بررسی این مسئله مربوط است.
ما شبیه این بحث را در مسائل دیگر فقهی هم داریم. مثلا در بحث امر به معروف، در رابطه با ماهیت امر به معروف مطرح است که آیا عقلی است یا نقلی و سمعی است. اتفاقا به شدت مورد اختلاف نظر است و فقها در طول ده قرن گذشته همچنان بر این موضوع وفاقی نداشتند. شخصیتی بزرگی مثل شیخ طوسی و همینطور علامه حلی کسانی هستند که معتقدند وجوب امر به معروف عقلی است. کسی که امر به معروف را واجب عقلی بداند احکامی که در این زمینه استنباط میکند به استناد حکم عقل خواهد بود و بر اساس عقل است که قلمرو حکم خود را مشخص میکند. در برابر، کسانی هستند که آن را واجب سمعی میدانند. سیدمرتضی و خواجه نصرالدین طوسی امر به معروف را واجب سمعی میدانند. منظورم از این مسائل این است توجه به اینکه مبنای یک حکم چیست در مسائل مختلف مطرح است و در باب غنا هم باید به این نکته توجه داشت؛ لذا کسانی که امر به معروف را یک واجب سمعی میدانند به یک نتایج متفاوتی میرسند.
امام خمینی(ره) در کتاب تحریرالوسیله در باب امر به معروف نظرش این است برای امر به معروف باید آمر از امر استفاده کند و دستور و فرمان بدهد. آنچه بر ما واجب است امر کردن است. اگر به جای دستور دادن تقاضا بکنیم شخصی منکر را ترک کند، آیا به وظیفه خودمان عمل کردیم؟ پاسخ ایشان منفی است. از نظر ایشان امر و نهی لازم است. این بر اساس این است که بحث امر به معروف را دائر مدار یک موضوع لفظی قرار دادیم. کسی که برای امر به معروف مبنای عقلی قائل میشود دیگر برایش الفاظ موضوعیت ندارد چون در حکم عقل تفاوتی بین این الفاظ نیست و از هر روشی که تاثیرگذار باشد میتوان استفاده کرد.
با توجه به این مثال وارد بحث خودمان میشویم. بحث در این است آیا موضوع حرمت غنا حکمی است که عقل انسان درک میکند یا اینکه نه، عقل در این زمینه درک و داوری ندارد و باید از نقل و سمع استفاده کنیم. طرح سوال در این زمینه صورت گرفت، امروز هم یادآوری کردم. نکته ای که اینجا مطرح است این است اگر بخواهیم پاسخ دهیم عقل در این زمینه داوری دارد یا ندارد ابتدا باید موضوع را مشخص کنیم. تا وقتی موضوع مشخص نباشد نباید از عقل انتظار داوری داشت. اگر عقل حکم به منع یا تجویز کند باید برایش روشن باشد چه چیزی را ممنوع میشمارد یا چه چیزی را جایز میشمارد.
غنا تعبیری است که برای بسیاری از افراد دارای ابهام است. باید حدود و ثغور آنها را مشخص کنیم تا ببینیم عقل در این رابطه داوری دارد یا نه. اگر تفسیری موسع از غنا ارائه کنیم و بگوییم منظور از غنا خوش صدا بودن است، عقل در این رابطه حکم به منع نمیکند چون صدای خوب داشتن امری ناپسند نیست. اگر غنا عبارت است از بالا و پایین آوردن صدا و چهچهه زدن باشد عقل، حکم به ممنوعیت نمیکند. همینطور اگر منظور از غنا صدایی باشد که لذت بخش است باز هم عقل نمیگوید از هر صدای لذت آوری پرهیز کنیم. پس کسانی که موضوع حکم عقل را در این خصوص مطرح میکنند چه تفسیری از غنا مطرح میکنند که نتیجه آن ممنوعیت است.
اگر بتوانیم در این زمینه تعریفی ارائه کنیم و تعاریف مختلف را از هم تفکیک کنیم آن وقت میفهمیم کسانی که حکم کردند به اینکه عقل، غنا را تجویز میکند با کسانی که حکم کردند عقل غنا را تحریم میکند در واقع هیچ اختلافی با هم ندارند چون درباره دو موضوع نظر میدهند. غنا به یک معنا عقلاً جایز است و غنا به معنای دیگری عقلاً جایز نیست و تناقضی هم در اینجا نیست. پس این اشکالی که مرحوم صاحب جواهر در اینجا مطرح کردند مبنی براینکه غنا موضوعی نیست که عقل آن را ممنوع بشمارد چون غنا نوعی لذت بردن است، ناظر به یک تعریف از غنا است. کسانی که غنا را عقلا ممنوع میدانند تفسیر دیگری از این موضوع ارائه میکنند.
تعبیر صاحب جواهر این است چگونه میتوان گفت غنا از نظر عقل ممنوع است در حالی که ما لذتهای مختلفی را در زندگی خودمان تجربه میکنیم. ایشان در نقد سخن استادش اینطور میفرماید: «لكنه كما ترى ضرورة عدم كونه كذلك فان الطرب والخفة ونحوهما قد حلل كثير من أسبابها كالجماع وتقبيل المحبوب المحلل وضمه والمسامرة معه ونحوها مما يفيد الإنسان طربا».
این تعبیر بر اساس یک تفسیر از غنا درست است ولی ممکن است ما درباره غنا یک تفسیر حداقلی داشته باشیم، یک تفسیر مضیق داشته باشیم که بر اساس آن حکم غنا متفاوت خواهد بود. بر اساس این تفسیر مضیق، غنا طرب است اما یک نوع طرب خاص و شدید. علامت این طرب چیست؟ این حالاتی که در روح انسان اتفاق میافتد گاه قوی است و گاه ضعیف است. طرب هم چنین است. طرب شدید چگونه است و با چه آثاری شناخته میشود؟
بر اساس این تفسیر مضیق گفته میشود غنا طربی است که انسان را از حالت عادی و طبیعی خارج میکند. انسان دو امتیاز اساسی دارد. امتیاز اولش این است که از اراده برخودار است، امتیاز دوم این است که از عقل برخودار است. طرب شدید حالتی است که در انسان اتفاق میافتد و انسان عقل و اراده خودش را از دست میدهد، یعنی تعادل روحی خودش را از دست میدهد، اقداماتی انجام میدهد که بر اساس عقل و فکر و اراده نیست؛ یعنی از خود بی خود میشود. عدهای از بزرگان ما گفتند غنا چنین ماهیتی دارد. غنا را باید بر اساس تاثیری که در انسان میگذارد تعریف کرد و تاثیر غنا در طرب شدید است و طرب شدید در از دست دادن تعادل عقلی و سرزدن رفتارهای غیر عقلانی است. غنا میتواند چنین تاثیری بر انسانها داشته باشد و گاهی اوقات انسان را از خود بی خود میکند.
انتهای پیام