تطور کارکرد غنا و موسیقی از صدر اسلام تا قرن دوم هجری
کد خبر: 3961388
تاریخ انتشار : ۰۷ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۸:۱۴
حجت‌الاسلام سروش محلاتی بیان کرد:

تطور کارکرد غنا و موسیقی از صدر اسلام تا قرن دوم هجری

سروش محلاتی ضمن اشاره به سه کارکرد اساسی غنا و موسیقی در صدر اسلام، به توضیح درباره تطور کارکرد غنا از صدر اسلام تا قرن دوم هجری در منطقه حجاز پرداخت.

به گزارش ایکنا؛ هفتمین جلسه درس‌‎گفتار نوروزی «غنا و موسیقی» با سخنرانی حجت‌الاسلام سروش محلاتی، 7 فروردین‌ماه در فضای مجازی برگزار شد. گزیده‌ای از بحث این جلسه از نظر می‌گذرد؛

آن‌گونه که بحث غنا را طراحی کردیم، این بحث در سه مرحله انجام می‌شود: مرحله اول حکم عقل، مرحله دوم دلالت آیات قرآن و مرحله سوم بررسی روایات. از امروز مرحله سوم را آغاز می‌کنیم. در مباحث فقیهان ما این بحث پررنگ‌تر تلقی می‌شود. روایات فراوانی در موضوع غنا از ائمه(ع) وارد شده است. بر حسب ادعای محدثی مانند شیخ حر عاملی، مولف کتاب وسایل الشیعه که یک رساله‌ای مستقلاً درباره غنا تألیف کرده است، حدود سیصد روایت درباره غنا وجود دارد. شاید این عدد بر حسب آنچه از روایات شماره می‌کنیم، مقداری اغراق‌گونه به نظر برسد، به هر حال روایاتی که در موضوع غنا است، روایات فراوانی است. البته همه این روایات مربوط به بحث ما نیست، ولی تعدادی از آنها باید مورد بررسی قرار بگیرد.

پیش از آنکه بحث درباره روایات را آغاز کنیم، نیازمند هستیم نسبت به دو موضوع آگاهی پیدا کنیم. موضوع اول این است که فضای صدور این روایات چگونه بوده است. این روایات اکثر قریب به اتفاقش از امام صادق(ع) است. روایت قبل از امام صادق و بعد از امام صادق نادر است، لذا باید پایان دوره امویان و آغاز دوره عباسیان یعنی قرن دوم هجری که فضای صدور این روایات است، مورد بررسی قرار دهیم تا معلوم شود امام صادق(ع) یا حضرت باقر(ع) در چه فضایی درباره غنا صحبت می‌کردند. غنا در آن شرایط چه معنا و مفهومی داشته است. چه غنایی در حجاز شایع و رایج بوده است.

موضوع دیگری که پیش از ورود به روایات مورد نیاز ماست، این است که فتاوای اصحاب را بررسی کنیم. مقصودم این است که صحابه پیامبر اکرم و تابعین و فقهایی که در آن دوره تا عصر امام صادق بودند چه نظری درباره غنا داشتند. اطلاع از فضای عمومی مسلمانان از نظر حکم شرعی برای ما مهم است. چه بسا آنچه در روایات از ائمه وارد شده است، ناظر به آرایی باشد که در آن عصر و زمان در میان مسلمانان رایج بوده است. بعد از این دو مقدمه وارد بررسی روایات خواهیم شد.

خود بررسی روایات هم در دو مرحله انجام شود. یکی درباره دلالت روایات دال بر حرمت و دیگر درباره اینکه آیا روایات دال بر حرمت معارض دارد یا ندارد و با بحث تعارض چه باید کرد. در نهایت باید مفاد روایات با مفاد آیات قرآن که قبلاً مورد صحبت قرار گرفت، مورد سنجش قرار بگیرد. این بحثی است که ما در پیش داریم و امیدواریم تا پایان هفته بحث روایات را به پایان برسانیم.

جلسه امروز را به مقدمه اول اختصاص می‌دهیم که به نظرم در فهم روایات نقش مهم و اساسی دارد و آن اینکه فضای صدور این روایات چگونه بوده است؛ یعنی جامعه اسلامی در عصر اموی و عباسی چه وضعی داشته است. آیا مردم غنا را می‌شناختند یا نه. آیا غنا در بین آنها رایج بوده است یا نه. غنایی که می‌شناختند چه نوع غنایی بوده است. اگر این فضا برای ما مشخص شود، سوالاتی که اصحاب ائمه از آن بزرگواران می‌کردند، برای ما روشن‌تر می‌شود. وقتی از غنا سوال می‌کنند، سوال از چه پدیده ای است و این پدیده دارای چه بار معنایی بوده است. قهراً پاسخ ائمه ناظر به همان پرسش‌ها و موضوعاتی است که اصحاب درک می‌کردند.

اگر بخواهم حساسیت بیشتر شما را جلب کنم، به این مثال توجه کنید. ما در قرآن نامی از غنا نمی‌بینیم. نه غنا و نه مفاهیم دیگری که مترادف این لفظ باشند؛ ولی وقتی به عصر امام صادق می‌رسیم، می‌بینیم موضوع غنا فراوان در روایات انعکاس پیدا می‌کند. اینجا با یک سوال مواجه می‌شویم و آن سوال این است چرا در دوره‌ای در صدر اسلام، نام غنا و حکم غنا دیده نمی‌شود، اما در یک دوره دیگر، این موضوع یک موضوع حساسیت برانگیز شده است و حکم آن مورد توجه قرار گرفته است. وقتی به قرآن کریم توجه می‌کنیم، می‌بینم در قرآن حکمی برای مسائلی که در آن زمان مورد نیاز بوده، مطرح شده است. مثلاً موضوع ربا با شدت مطرح شده است، موضوع خمر و قمار به صراحت آمده است. حتی بعضی از موضوعاتی که از نظر ما چندان اهمیتی ندارد، در قرآن مورد تصریح قرار گرفته است، مثلاً به اعراب تذکر داده شده است وقتی وارد خانه می‌شوید از در وارد شوید. در قرآن آمده وقتی نزد پیامبر هستید، صدایتان را بالا نبرید. پس قرآن همین مسائل عادی را بیان فرموده است. در کنار این فهرست متنوع از موضوعات، موضوعی به نام غنا را نمی‌بینم، اما بعد از گذشت یک قرن در جامعه اسلامی موضوعی به نام غنا دارای اهمیت می‌شود، مورد بحث قرار می‌گیرد و ائمه درباره آن بیاناتی دارد که نشان می‌دهد آن روز در جامعه اسلامی یک موضوع مهم بوده است.

خوشبختانه موضوع غنا در صدر اسلام از موضوعاتی است که محققان تاریخ، آن را مورد تحقیق قرار دادند و در اختیار ما قرار دادند و ما برای فهم روایات از تحقیقاتی که محققان ارائه کردند، استفاده می‌کنیم. چند منبع در این زمینه وجود دارد. منبع اول کتاب «المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام» اثر جواد علی است. قبل از تحقیقاتی که ایشان ارائه کردند، کتاب‌های دیگری هم بوده است. از جمله آنها کتاب تاریخ ابن خلدون است. ابن خلدون در مقدمه خودش بحث غنا را در صدر اسلام مورد بررسی قرار داده است. البته در منابع تاریخی هم فصلی در این زمینه داریم.

پیش از اینکه از این منابع استفاده کنم و جملاتی از آنها را برای شما بخوانم، مطلبی را به عنوان چکیده این بحث ارائه می‌کنم تا بر اساس این کلیتی که از این منابع استفاده می‌شود، استنادات تاریخی را عرض کنم. از مجموعه این منابع چنین استفاده می‌شود؛ در عصر نزول قرآن در جاهلیت و آغاز اسلام غنا در حجاز چندان رواجی نداشته است و در میان عرب‌ها امر رایجی نبوده است. نه اینکه به طور کلی وجود نداشته است، اما مورد اعتنا نبوده است. جهتش این است غنا و آوازخوانی می‌تواند سه شکل داشته باشد. شکل اول و دومش در حجاز مطرح نبوده و شکل سومش به شکل ساده‌ای مطرح بوده است.

شکل اولش غنا و موسیقی به لحاظ علمی است که یکی از شاخه‌های دانش بشری به حساب می‌آید و از گذشته هم یکی از شاخه‌های علوم بوده است. این شاخه از علم برای عرب‌ها ناشناخته بوده است، در حالی که برای ایرانیان شناخته شده بوده است. این یک شکل غنا است. عرب‌ها در بدویتی که زندگی می‌کردند با فرهنگ و تمدن بشری کمتر آشنا بودند. شکل دوم غنا، غنا به عنوان مهارت هنری است که شخص خواننده از قواعد و اصولی استفاده می‌کند و یک اثر هنری موثر را خلق می‌کند. این نوع از مهارت و خلاقیت بر اساس اصولی که در خواندن آواز رعایت شود، برای ایرانیان شناخته شده بود و رواج داشته، در حالی که برای عرب‌ها ناشناخته بوده و از چنین امری اطلاع نداشتند. شکل سوم یک آوازخواندن طبیعی است که پشتوانه علمی ندارد؛ به عنوان مهارت هنری هم تلقی نمی‌شود. الآن هم در همه جوامع افراد آواز می‌خوانند، ولی مطابق قاعده نیست. غنایی که در حجاز وجود داشته، چنین غنایی بوده است.

بعد از وفات پیامبر اکرم(ص) در دوره خلیفه دوم و بعد از آن، فتوحات اسلامی به قوت انجام گرفت و سرزمین اسلامی گسترش پیدا کرد و اعاجم یا فرس وارد حوزه اسلام شدند. قهراً وقتی مرزهای اسلام از حجاز گسترش پیدا کرد و ایران و مناطق دیگر را فتح کردند، فاتحان با فرهنگ جدید آشنا شدند. در این فرهنگ، عناصر جدیدی وجود داشت که برای مسلمان‌ها که چنین پدیده‌هایی را تجربه نکرده بودند، جذاب بود. از جمله این پدیده‌ها غنا و آوازخوانی بود. با فتوحات، توجه مسلمان‌ها به موضوع آواز فراوان شد و سعی کردند این فرهنگ را به حجاز منتقل کنند. وسیله انتقال، برخی آوازخوان‌هایی بودند که ایرانی بودند و معمولاً کنیز بودند. به هر حال غنا از سوی ایرانیان به مسلمان‌های حجاز منتقل شد.

در مرحله سوم در دولت‌های اموی و عباسی، گرایشی به استفاده کردن از غنا به وجود آمد و بر اساس این گرایش، سراغ آوازخوان‌ها رفتند و مجالسی تشکیل می‌دادند که مجالس غنا بود و غنا را در سمت و سوی لهویات خودشان سوق دادند و تغییر ماهیتی اتفاق افتاد. بله، در ایران باستان هم کمابیش غنایی که وسیله عیاشی باشد، وجود داشت، اما غنا در سطح عمومی مردم یک هنر فاخر بود، ولی بعداً دستگاه خلافت صرفاً به عنوان وسیله‌ای برای فسق و فجور از آن استفاده کرد و مجالس ترتیب می‌دادند و آوازخوان‌ها را می‌آوردند.

انتهای پیام
captcha