به گزارش ایکنا، نشست علمی «امام خمینی و سهگانۀ شریعت، طریقت و حقیقت»، 13 خردادماه به مناسبت سیودومین سال رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی، از سوی مؤسسه علمی و فرهنگی مفتاح کرامت در قم و با حضور فاطمه طباطبایی، همسر گرامی مرحوم حاج سیداحمد خمینی و مدیر گروه عرفان اسلامی پژوهشکده امامخمینی و انقلاب اسلامی و حجج اسلام قاسم کاکایی، استاد گروه الهیات دانشگاه شیراز و محمدرضا غفوریان، استاد دانشگاه صنعتی امیر کبیر و از اساتید حوزه علمیه قم برگزار شد.
متن سخنان فاطمه طباطبایی، همسر مرحوم حاج احمد خمینی و عروس امام خمینی به شرح زیر است:
این سه اصطلاح از اصطلاحات مشهور و رايج مكتب عرفان است و بحثی دروندینی است و اکثر بزرگان عرفان بر مبنای گفتاری از پیامبر اکرم(ص) که فرمودند: «الشریعه اقوالی و الطریقه احوالی و الحقیقه راس مالی» به شرح این مطلب پرداختهاند و بهرغم اختلاف نظر در تفاسیر و ارتباط این سه با یکدیگر به تألیف کتابها و مقالاتی پرداختند که میتوان به عارف شیعی سیدحیدر آملی عارف قرن هشتم اشاره کرد که کتابی با همین عنوان به رشته تحریر در آورده است.
آنچه موجب میشود که عارفان در مظان اتهام قرار گیرند، شبههانگيزی بر خی از عارفان در تشبيه و تمثيلهايی است كه برای اين سه اصطلاح به كار بردهاند. به عنوان مثال گفتهاند «لوظهرت الحقايق بطلت الشرايع» یا « طلب الدليل بعد الوصول الي المدلول قبيح و ترك دليل قبل الوصول الي المدلول مذموم» از این رو تصور شده اینان براین باورند که شریعت برای عوام و مبتدیان است و به حقیقت رسیدگان نیازی به شریعت ندارند یا شریعتمداران، دیگرند و به حقیقترسیدگان دیگر.
خواجه عبدالله انصاری در تعریف مینويسد: شريعت را تن شمار و طريقت را دل و حقيقت را جان. و مولانا جلال الدين از تمثيل شمع، راه، مقصد استفاده كرده و میگويد: شريعت همچو شمع است ره مینمايد و بيآنكه شمع بهدست آوری راه رفته نشود. چون در ره آمدی آن رفتن تو طريقت است و چون رسيدی به مقصود آن حقيقت است. همچنین در تشبيه ديگری اين سه اصطلاح را به پوست و مغز و روغن بادام تشبيه میکند.
اگر كسی به ادبیات مولوی اشرافی كامل نداشته باشد اینگونه تمثیلات و تشبیهات رهزن او خواهد بود و میپندارد مولوی برای هر یك از این سه مقوله ساحت و حد و مرزی جدای از یکدیگر قائل است و بر این باور است که بعد از رسیدن به حقیقت دیگر نیازی به شریعت نیست، حال آنكه جمله پایانی مولوی در همین مقدمه دفتر پنجم بیان این نكته است كه این سه مرتبه در درون یكدیگرند و همواره به هم نیازمندند و تصریح میكند كه شریعت «علم» است و طریقت «عمل» و حقیقت «وصول الی الله» و شیخ محمود شبستری در گلشن راز در شرح و بسط آن مینویسد: اگر چه این تشبیه شبهانگیز و سئوالبرانگیز است اما هیچ راهی برای رسیدن به مقصد جز با چراغ و شمعی كه فراز و نشیب راه را تا سرمنزل مقصود نشان دهد و ما را از تاریكیها و غول و اغتبالها و خوف و خطرها حفظ كند راه درست و راستی نخواهد بود. با این بینش است كه معلوم میشود هیچ روغن سالمی بدست نمیآید مگر از مغز بادام سالمی كه در پوستة مناسب خود به كمال برسد. بدینسان جز از طریق شریعت و رعایت موازین آن هرگز طریقت حاصل نخواهد شد.
بحث ما در اینجا بیان نظرات امام خمینی است که به نظر میرسد از ویژگیهای عرفان امام در زمان ما است که بهخوبی توانستند این سه اصطلاح عرفانی را که همواره معرکهآرای محفل بزرگان بوده است، با هم تلفیق و سازگار کنند. ایشان از جایگاه مرجعیت شیعه و فقیه صاحب فتوا با طرح مطالب ناب عرفانی و با بهکاربردن برخی از این اصطلاحات در محافل عمومی و از طریق رسانه عمومی توانستند هم گرایش و تمایل اهل معنا را به دنیای فقاهت و مرجعیت جلب کنند و هم فضا را برای پذیرش اصحاب نقل و عقل هموار کنند که من تصور میکنم در نوع خود خدمتی به تاریخ عرفان اسلامی و گسترش آن در فضاهای علمی کشور چه در حوزههای علمیه و چه در دانشگاهها شدند که همین نشست امروز توسط مؤسسه مفتاح کرامت شاهد مدعای ماست و مقالات و کتابها و نشست های تخصصی در حوزه علمیه و رشتههای دانشگاهی و حتی در حوزه های هنری در قالب فیلم و تئاتر و موسیقی، ثمره همان نگاه امام به عنوان رهبر جمهوری اسلامی است؛ ایشان بهخوبی توانستند با تنزیه و تعدیلی که نسبت به عرفان و عارفان داشتند آن بدگمانیها را برطرف کنند. زیرا هم اهل نقل دریافتند که غور کردن در باطن دین و پی بردن به اسرار آن و هموار کردن طریقت برای رسیدن به حقیقت با تقوا و فقاهت و مرجعیت مخالفت ندارد. هم اهل عرفان و اشراق دریافتند كه در میان اهل «علم و فقه و اجتهاد» شخصیتهای برجستهای یافت میشوند كه نه تنها در علوم عقلی و معارف دینی خبره و صاحبنظرند بلكه با برخورداری از نفس قدسی و قلب زكی دارای تجربههای عرفانی و شهودهای غیبیاند و به متون عرفانی تسلط کامل دارند.
امام افزون بر کتابها و نوشتههای خود در سخنرانیهای بعد از انقلاب نیز هم از اصطلاحات عرفانی یاد کردند و هم به مسائل مهم عرفانی اشاره کردند که تفسیر سوره حمد ایشان از رسانه عمومی بیانگر این مطلب است. در نگاه امام شریعت نسخه اصلاح امراض نفسانی است كه به غیر از حق تعالی كسی از آن اطلاع ندارد و فقطوفقط به تعلیم حضرت ربوبی است. این قوانین از طریق «وحی و الهام» توسط پیامبر به انسانها ابلاغ شده است. سالك طریق پس از كشف حقیقت و وصول به آن نیز همچنان متأدب به آداب شریعت باقی خواهد ماند. ایشان شریعت اسلام را برترین شرایع میدانند – دعای سحر 62- و در بیان ملاك ارجحیت آن مینویسند: «شریعت اسلام به سه مقام ـكه اساس شرایع و مدار تشریع استتـ بازگشت دارد» ازاینرو با این تعابیر هیچگونه مجالی برای ایراد متدینان و مقدسان به عرفانی كه امام ترسیم كرده و به آن دعوت مینمودند باقی نماند. از این مطالب باور ایشان نسبت به دین و انسان و حقایق هستی نیز فهمیده میشود.
ایشان علوم شریعت یعنی عقاید، اخلاق و احکام را با مقامات و نشئات سهگانه انسان معنا میکنند؛ بدین صورت که حوزه عقاید را با نشئه غیبیِ وجود و عالم عقل، حوزه اخلاق را با نشئه برزخ و عالم خیال و حوزه احکام را با نشئه دنیا و مقام ملک و عالم شهادت مرتبط میدانند که هرکدام در دیگری تاثیر و تاثر دارند و تکمیل و اِکمال هر کدام به تکمیل و تکامل دیگری مرتبط است. هرکدام به منزله ظاهر و باطن یکدیگرند و غایت همه آنها هم سعادت حقیقی انسان است (الموسوعه، ج46، ص427-8) و با صراحت میگویند: «بدان كه هیچ راهی در معارف الهیه پیموده نمیشود؛ مگر آنكه ابتدا كند انان از ظاهر شریعت و تا انسان متأدب به آداب شریعت حّقه نشود، هیچیك از اخلاق حسنه از برای او به حقیقت پیدا نشود و ممكن نیست كه نور معرفت الهی در قلب او جلوه كند و علم باطن و اسرار شریعت از برای او منكشف شود (شرح چهل حدیث، ص8).
دین در نگاه ایشان مجموعهای به هم پیوسته، نظاممند و منسجم دارای ساختار خاص سیاسی فرهنگی، عبادی، اقتصادی و نظامی است و چنانکه گفته شد از سه بخش جداییناپذیر احکام، اخلاق و عقاید در سطوح مختلف تشکیل شده است؛ از اینرو برای شناخت دین باید هرسه حوزه مورد تحقیق محققان قرار گیرد و در غیر این صورت دین به درستی شناخته نمی شود.
در قسمت احکام، مباحث مربوط به اجتماعیات، معاملات، سیاسیات و عبادات، مطرح میشود و در بخش اخلاق، اخلاق فردی، اجتماعی و کاربردی و درحوزه عقاید نیز مسائل معرفتی در سطوح گوناگون کلامی، عقلی، عرفانی، مورد بحث و تحقیق قرار میگیرد و برای شناخت دین حقیقی، باید همه لایهها و ابعاد آن شناخته گردد. در غیر این صورت هیچ کس نمی تواند ادعا کند که دین را شناخته است.
در کتاب شرح جنود عقل و جهل صفحه 9 بهگونهای از پیوند شریعت و طریقت و حقیقت سخن میگویند و مینویسند: «چه بسا کسانی که صرف عمر در توحید علمی نموده و تمام اوقات را به مطالعه و مباحثه و تعلیم و تعلم آن مصروف کردند و صبغه توحید نیافتهاند و عالم الهی و حکیم ربانی نشده، تزلزل قلبی آنها از دیگران بیشتر است، زیرا که علوم آنها سمت آیه بودن نداشته و با ارتیاضات قلبیه سروکار نداشتهاند وگمان کردند با مدارسه فقط، این منزل طی میشود. »
دین اسلام با چنین قرائتی دین تفکر و عقلانیت و در عین حال دین عمل است، دینی است که انسان را به شناخت احوال خود و سایر موجودات فرا میخواند و ارتباط آنها را با خود و خالق و جهان هستی تنظیم میکند. امام براین باورند که همه علوم شرعی مقدمه معرفت الله و حصول توحید در قلب است و تصریح میکنند که: «علم فقه نیز مقدمه عمل است و اعمال عبادی هم مقدمه حصول معارف و تحصیل توحید و تجرید است. علم اخلاق نیز مقدمه تهذیب نفس است و تهذیب نفس هم مقدمهای است برای حصول حقایق معارف و لیاقت نفس برای جلوه توحید» (همان ص10). اینچنین است که پیوند نظر و عمل و همسویی و ارتباط تنگاتنگ شریعت و طریقت و حقیقت در نگاه ایشان آشکار میشود.
امام خمینی براین باورند همانگونه که انسان دارای مراتب وجودی است و همه ابعاد و مراتب وجود او در هم تنیده و مرتبط با یکدیگر و در یکدیگر تأثیر و تأثردارند، احکام دینی نیز دارای مراتب است و هرکدام با ابعاد وجود انسان مرتبط است. کارکرد دین در نگاه ایشان، اعطای حیات تعقلی به انسانی است که رسالتش جانشینی خداوند در زمین است و به تعبیر مرحوم سبزواری در اسرار الحکم موجودی که «هیکل توحید است» (اسرار الحکم، نسخه کریم فیضی، ص 622) که «واحدشان کل و کلِّشان واحد است» و خداوند فرمود: «من قتلَ نفسا ً بغیر نفسٍ او فساداً فی الارضً فکانَّما قتلَ الناس جمیعاً» (مائده 35).
التزام به شریعت و فهم اسرار احکام الهی موجب پیوند عقل انسان با وحی و عقل فعال میشود و با ظهور عقلانیت، ارتباط وجهه ملکی انسان با عالم ملکوت و جبروت برقرارمی گردد. چنین شریعت و طریقتی انسان را اشرف مخلوقات و به تعبیر مرحوم حاجی سبزواری مثلِ اعلای حق میسازد (همان، ص 548 ) و آدم حقیقتی است جامع ِکل مثل ندارد، متن است و همه ممکنات شرح او لّف است و همه نشرِ او (همان ص570). در باور امام خمینی دین و احکام دینی برای محقق ساختن اراده خداوند از آفرینش موجودی هم صفت با خویش است که اراده کرده خلیفه و جانشین او در زمین باشد و همانگونه که خود کریم و صاحب کرامت است به انسان نیز کرامت عطاکرده «لقد کرمنا بنی آدم».
بدیهی است این کرامت باید برای او تعریف شود، راهکار وصول و ظهور آن به او تعلیم داده شود و سازوکار وصول به آن جایگاه نیز آموزش داده شود و همچنین الگوهایی برای سهولت کار مشخص شوند، تا انسان با آگاهی (نظر) و داشتن قدرت اختیار و عقل و تدبیر، این کرامت را در وجود خود به ظهور برساند (عمل). ولی آنچه امروزه از رفتار و کردار و گفتار برخی از پیروان ادیان دیده میشود احساس میشود بهجای پرداختن به لایههای باطن دین و شناختن موقعیت و منزلت انسان و همچنین فهم عمیق گزارههای آسمانی و وحیانی به تنوع و تکثر و شاخهشاخه کردن حقایق دینی میپردازند و متأسفانه برخی هم فقط به وجهه ظاهری آن توجه میکنند و آن را شریعت میدانند و خود را متشرع مینامند.
حال آنکه ظهور کرامت و کسب مقام خلیفه اللهی برای انسان، بدون شریعت وطریقت یعنی حرکت در افاق و انفس، ظهور پیدا نمیکند. یکی از ویژگیهای انسان کریم از منظر قران کریم عدم سبقت از قول خداوند و عمل به اوامر الهی است: لایسبقونه بالقول و هم بامره یعملون؛ انسان کریم، در حالی که همواره اوامر حق را گردن مینهد و به شریعت ملتزم است در راستای امر حق هم حرکت میکند نه از قول و سخن خدا منحرف میشود و نه پیشی میگیرد و نه از حرکت باز میایستد.
بدیهی است برای شریعتمدار بودن، یک) عنصرآگاهی ومعرفت حق؛ دو) قدرت و استیلای برنفس، لازم و ضروری است. تحقق این دو بهویژه استیلای بر نفس و مراتب آن و منطبق ساختن آن با مراتب نظام هستی به برنامهریزی دقیق و سیاستگذاری همه جانبه نیازمند است که با طریقت منطبق است.
از آنجا که در اندیشه امام مانند بزرگان خلف خود، عالم ملک سایه و رقیقه عالم ملکوت و عالم ملکوت نیز سایه عالم جبروت است و هریک از عوالم بر یکدیگر تأثیر و تأثر دارند به همین مثابه ظاهر احکام شریعت نیز با باطن آن پیوند دارند، از ظاهر احکام به باطن رفتن و کشف اسرار احکام، طریقت و یافتن منشاء و اسرار احکام، حقیقت است. از این رو امام ایستادن در معانی عرفی و محدود کردن عبادات را به قشر و صورت و هیئت ملکی مخالف عقل و نقل میدانند که انسان را قانع و واقف میکند و از سیر علمی و عملی باز میدارد (رک سرالصلوه ص18-19). حاجی سبزواری شریعت را به لباس نمازگزار همانند میسازد و متذکر میشود اگر به هواهای نفسانی و نیتی غیر قرب حق آمیخته باشد مانند لباسی است که نماز با آن جایز نیست (سبزواری، اسرار الحکنم، ص595).
امام مینویسند برخی اهل باطنند و برخی اهل ظاهر (اداب نماز 80-81 ) ولی عارف کامل کسی است که جامع هردو است زیرا ظاهر بدون باطن، جسدی بدون روح و دنیایی بدون اخرت است (دعای سحر، 62). بنابراین در نگاه امام متون دینی منحصر در احکام دین نیست بلکه عمیقترین معارف توحیدی نیز در آنها بیان شده است و همین امر از وجوه اعجاز قران است و برتری کلام اهل بیت هم این است که ماهرانه این معانی ژرف را در سخنان خود چنان گنجاندهاند تا عامی و عارف به حسب فهم و مسلک خود از این خوان الهی بهره و توشهای برگیرد (آداب نماز، ص185-6؛ موسوعه، ج48، ص227-8).
همچنین معتقدند برای راه یافتن به معارف توحیدی و اسرار دین و رسیدن به حقیقت، اصول و قواعد رایج در اجتهاد مصطلح حوزه کافی نیست و باید از مبانی و قواعد و روشهای مناسب دیگری هم استفاده کرد. از این رو متذکر میشوند: از برای هر علمی اهلی است و از برای هر میدانی فارِسی است؛ یعنی گمان نشود که آیات توحید یا اخبار شریفه و خطبهها و ادعیه و مناجات ائمه(عهم) که مشحون از معارفند، انسان میتواند به فکر خود و ظهور عرفی بفهمد. این خیالی است بس خام و وسوسه شیطانی است که قطاع الطریق راه انسانیت است و دام گشوده تا انسان را از معارف بازدارد وابواب حکمت و معرفت را بر او سدّ کند و او را در وادی حیرت و ضلالت سرنگون کند.
یکی از حقایق هستی در باور امام اصل توحید است که از همان باور به وحدت شخصی وجود نشات میگیرد و نکته مهم این است که امام از این اصول، دستورات سلوکی و طریقتی را استخراج میکنند و در پاریس در جواب خبرنگار روزنامه تایمز که از اعتقادت ایشان پرسش میکند میگویند: این اصل به ما میآموزد که انسان در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانی نباید اطاعت کند مگر این که اطاعت او اطاعت خدا باشد. پس هیچ انسانی هم حق ندارد انسانهای دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند. همچنین هیچ فردی حق ندارد انسانی یا جامعه و ملتی را از آزادی محروم کند. رفتار و روابط او را بنا به درک و شناخت خود که ناقص است یا بنابر امیال و خواسته خود است تنظیم کند. قانونگذاری برای بشر تنها در اختیار خدای تعالی است همچنان که قوانین هستی و خلقت را نیز خداوند مقرر فرموده است. سعادت انسان و جوامع بشری در گرو اطاعت از قوانین الهی و همان شریعت است که توسط انبیا به بشر ابلاغ شده و علت انحطاط بشرهم سلب آزادی و تسلیم دربرابر غیر خدا و مهجوریت از قران است.
بدیهی است باور به چنین شریعتی امام را به مبارزات اجتماعی سیاسی و مقابله با استکبار کشانده است. زیرا براساس این باور انسان باید علیه این بندها و زنجیرها و دیگرانی که او را به اسارت دعوت میکنند، قیام کند و خود و جامعه خود را آزاد سازد تا همگی تسلیم و بنده خدا باشند. در این برداشت از دین همه انسان ها در پیشگاه خداوند یکسانند. او خالق همه است و همه مخلوق و بنده او هستند و امتیاز فردی بر فرد دیگر بر معیار و قاعده تقوا و پاکی از انحراف و خطاست. بنابراین با هر چیزی که برابری را در جامعه برهم میریزد و امتیازات پوچ و بی محتوا را در جامعه حاکم میسازد باید مبارزه کرد.
در اندیشه امام مبارزه سیاسی بخشی از وظایف و واجبات دینی و احکام شریعت است. زندگی پیامبر(ص) و امام علی(ع) را مثال میآورند که هم رهبر مذهبی و هم رهبر سیاسی بودند. همچنین به سخن امام علی(ع) اشاره میکنند که میگویند: خداوند از دانشمندان پیمان گرفته که بر سیریِ ستمگر و گرسنگی مظلوم سکوت نکنند. (خطبه 3 معروف به شقشقیه).
مذهب ودین در نگاه امام خمینی تنها یک رابطه شخصی ومعنوی بین انسان و خدا نیست. از این رو اسلام دارای نظام خاص اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی است و برای تمامی ابعاد و شئون زندگی فردی و اجتماعی قوانین خاصی وضع کرده است و جز آن را برای سعادت جامعه نمیپذیرد. شریعت اسلام همزمان با اینکه به انسان میگوید خدا را عبادت کن و چگونه عبادت کن به او میگوید چگونه زندگی کن و روابط خود را با خدای خود و سایر انسانها چگونه تنظیم کن حتی میگوید جامعه اسلامی با سایر جوامع چگونه روابطی را باید برقرار کند.
آنچه از سخنان امام استنباط میشود این است که شریعت در جمهوری اسلامی، احکام اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و غیره است که حدود آن را دین معین کرده است از این رو امام تاکید کردند، قانون اساسی جمهوری اسلامی باید توسط خبرگان، منطبق بر قانون اسلام نوشته شود (20/مهر 1357) و از آن مهمتر تاکید ایشان بر رای و پذیرش مردم در رفراندوم قانون اساسی قابل اهمیت است. از این رو حضور فقیه جامعالشرایط در راس هرم جمهوری را مطرح میکنند چرا که او میتواند احکام شرعی (شریعت) را بر اساس نیازهای جامعه با توجه به عنصر زمان و مکان تبیین کند.
انتهای پیام