به گزارش ایکنا، نخستین نشست از سلسله نشستهای «آرامشبخشی عاشورا» که به همت کانون توحید برگزار میشود، شب گذشته 18 مردادماه همزمان با شب اول ماه محرم با سخنرانی حجتالاسلام محمدعلی شاهآبادی در موضوع «آرامش انسان با انسان آرام» برگزار شد.
شاهآبادی سخنان خود را با ارائه تعریفی از آرامش آغاز کرد. متن سخنان شاهآبادی از نظر میگذرد.
گفتهاند توضیح مفاهیم ساده از سختترین مشکلات است. در اینجا برخی آرامش را به ضد خودش تعریف کردند؛ گفتند آرامش ضد خشونت است. آنچه خشونت را از بین میبرد به انسان آرامش میدهد. این آرامش، هم در فضای بیرونی اتفاق میافتد و هم در فضای درونی انسان. در فضای درونی خشم، تعصب، نادانی، ناتوانی و ... انسان را دچار اضطراب و بحران میکند و آرامش را از انسان میگیرد. وقتی شما میتوانید آرامش بیرونی پیدا کنید که ابتدا در درون خودتان به آرامش رسیده باشید.
چگونه میتوان در درون خود به آرامش رسید؟ وقتی شما بتوانید بر ترس خود، بر تعصب خود، بر ناتوانیهای خود غلبه کنید به آرامش میرسید. منشا کنترل کجاست؟ آن موقعی که شما قدرت پیدا کنید. زندگی بدون فراز و نشیب نمیشود. در سایه این فراز و نشیبها بالندگی به وجود میآید بنابراین اگر دنبال این باشیم فراز و نشیبی نباشد، این امر اتفاق نمیافتد. تنها راه آرامش، کنترل است و کنترل در سایه کسب قدرت است.
سوال این است منابع قدرت چیست؟ قدرتهایی که بشر میشناسد عموما در یک تقسیمبندی عام دو دسته هستند؛ مادی و معنوی. آنچه ما با تمرین در حیطه علوم انسانی بشری میشناسیم تقویت قدرت اراده است. اراده ما را تقویت میکنند و با تقویت اراده خشم خود را کنترل میکنیم، گفتوگوی دیگران را کنترل میکنیم، قدرت تفکر منطقی را در خودمان افزایش میدهیم، حتی قدرت نقد خودمان را پیدا میکنیم. در کنار این، یک قدرت دیگری هست. این قدرتهایی که تا به حال نام بردیم بر قدرت اراده مبتنی است و برخاسته از قدرتهای درونی انسان است. چون انسان محدود است. این قدرتها هم به طور طبیعی محدود هستند.
یک قدرت معنوی هست به نام قدرت الاهی. خدا خالق تمام قدرتهاست. وجودی است که به همه قدرتها قدرت داده، او قدرت را خلق کرده است. این سوال مطرح میشود آیا پیوند با این قدرت برای همه ممکن است یا فقط افراد ویژه و خاصی مثل پیامبران بودند که توانستند با این قدرت پیوند پیدا کنند. در بین قدرتهای مادی و معنوی از یک نظر اشتراک است، از نظر دیگری تفاوت. از چه جهتی مشترکند؟ از این جهت که هر کس تمرین کند و شرایط لازم را فراهم کند، میتواند از این قدرت بهرهمند شود. فرقی بین هیچ یک از انسانها نیست. بله، انبیا همیشه این شرایط را داشتند ولی اینطور نیست که آنها که این کار را کردند، دیگران نمیتوانند. بحث معجزات الاهی متفاوت است؛ اما اینکه انبیای الاهی قدرتهایی داشتند و آن قدرتها را در سایه بندگی به دست آوردند مورد اتفاق است.
روایتی هست که با مضمون مشابه هم از پیامبر(ص) و هم از امام صادق(ع) نقل شده است. راوی میگوید: یا رسول الله، وقتی خدمت شما میرسیم و از محضرتان مرخص میشویم انگار روی هوا راه میرویم. احساس میکنیم سختیها و کدورتها از ما فاصله گرفته است. جوابی که پیامبر(ص) و امام صادق(ع) دادند مشابه هم است. حضرت فرمودند اگر بتوانید این حالت را در خودتان حفظ کنید رفت و آمد ملائکه را خواهید دید. مهم حفظ آن حالت است. این قدرت معنوی است. بنابراین اگر بپرسیم برای همه ممکن است؟ پاسخ بله است، پیوند با این قدرت معنوی برای همه ممکن است. همانطور که اگر صاحبان مهارتهای مادی، مدتی کار و تمرین خودشان را رها کنند افت میکنند، قدرت معنوی هم همینطور است. به تعبیر بزرگان اگر ناپرهیزی کنید، این حالت از انسان گرفته میشود. بنابراین با حفظ شرایط، دستیابی به این قدرت ممکن است. با این قدرت معنوی انسان میتواند به آرامش برسد. خدای متعال علاوه بر اینکه این قدرت را در فطرت بشر نهاده است و انسان با معرفت فطری به آن میرسد هر آینه راهنمایانی هم برای انسان قرار داده است.
ممکن است کسی سوال کند این معرفت فطری چگونه است؟ من یک مثال بزنم. بچهها مشغول بازی هستند. یک دفعه یک اتفاقی برایشان میافتد و ترسی به آنها دست میدهد. به مجرد اینکه این ترس به وجود میآید، یکباره صاحب قدرتی که میشناسند را صدا میکنند. صاحب قدرت او پدر و مادرش است. این یعنی چه؟ بچه کار خودش را میکند، ولی جوهر وجودی او، قطبنمای وجود او رو به سوی پدر و مادر دارد. هر گاه ما به این برسیم که بتوان آن جوهر وجودی خودمان را به سوی خدا قرار دهیم، این پیوند برقرار شده است. «الا بذکر الله تطمئن القلوب» به همین معناست. لذا در روایت آمده است مومن در میان مردم مانند مردم زندگی میکنند ولی مانند مردم نیست چون قلبش جای دیگری است.
خدای متعال این معرفت را در همه قرار داده است. اگر ما خود به این برسیم که رسیدهایم، اگر نرسیم راهنمایانی برای ما قرار داده است. آن راهنمایان چند خصوصیت دارند. مهمترینش این است که در راه هدایت به هیچچیز و هیچکس نیاز ندارند. برای هدایت بشر، به هیچکس جز خدای متعال نیاز ندارند لذا آنها همواره در سایه امن الاهی زندگی میکنند. ما هم باید دستورالعمل آنها را اجرا کنیم و هنگام بروز مشکلات از آنها استمداد بطلبیم چون آنها در ساحل آرامش خدا هستند و میتوانند این امنیت را به ما هم برسانند. یکی از این راهنمایانی که در این ساحل آرامش است، امام حسین(ع) است. وقتی شما به زندگی امام حسین(ع) توجه کنید هر آینه این آرامش را در زندگی حضرت به صورت برجسته میبینید. البته کربلا یک فصل درسآموز بلکه درسآموزترین فصل هدایتهای امام حسین(ع) است و عاشورا شاهبیت این قصیده است.
شما میبینید که بزرگترین ترسی که بشر دارد مرگ است. یا ترس از مرگ ناشی از این است که مرگ برای انسان پایان همه لذتهاست یا ناشی از این است که مرگ، روبرو شدن با اشتباهات خودمان است. در هر صورت ما از مرگ میترسیم و بالاترین ترس هم مرگ است. تعبیر روایات ما هم همین است که انسان برای اینکه بتواند در برابر اشتباهات کنترل کند، باید درهمکوبنده لذتها را بهیاد آورد. راوی سوال میکند درهمشکننده لذتها چیست. امام میفرماید یاد مرگ.
حالا دو صحنه هست. در یک جا سیدالشهدا در مسیر میآمدند لحظهای خواب چشمانشان را گرفت و وقتی از خواب بیدار شدند فرمودند هاتفی را شنیدم که میگفت این کاروان میرود و مرگ از پی ایشان روان است. جناب علی اکبر(ع) فرمودند پدرجان، آیا ما بر حق نیستیم. فرمودند: چرا. ایشان در جواب فرمود: بنابراین هراسی از مرگ نداریم. این آرامشی است که علی اکبر(ع) در سایه آموزههای پدر به آن رسیده است. باز صحنه دیگری که معروف هم هست؛ وقتی در شب عاشورا امام حسین(ع) جایگاه اصحاب را برای آنها بیان میکنند، جناب قاسم سوال میکنند عموجان آیا من هم شهید میشوم؟ امام سوال میکند: مرگ در کام تو چگونه است؟ او در پاسخ میفرماید: شیرینتر از عسل. چگونه ممکن است مرگ برای انسان شیرینتر از عسل باشد. این در سایه پیوند با آن قدرت معنوی و در سایه زندگی در ساحل امن الاهی است. شما این پیوند با معنویت و کنترل بحرانها در کربلا در اوج میبینید..
انتهای پیام